ماجرای رقابت برای ریاست مجالس هفتم و هشتم از زبان باهنر؛ حداد گفت چه بدی از من دیدی که به سمت لاریجانی رفتی؟

روزنامه شرق گفتگویی با محمد رضا باهنر انجام داده که در بخشی از آن به ماجرای تعیین رئیس مجالس هفتم و هشتم اشاره شده است. مجالسی که رقابت بین حداد و لاریجانی در آن زمان خبر روز سیاسی بود و چالشی در بین اصولگرایان:

شما با این سابقه طولانی چرا هیچ‌وقت رئیس مجلس نشدید؟ برای مثال آقای حدادعادل در دومین دوره که وارد مجلس می‌شود، رئیس مجلس می‌شود یا آقای لاریجانی در اولین دوره. سازوکار سیاست‌ورزی در اصولگرایی به چه صورت رقم می‌خورد؟ شما بعد از آقای عسگراولادی، رئیس بزرگ‌ترین تشکل اصولگرایی شدید، سال‌ها خاک مجلس را خوردید، دبیر جامعه اسلامی مهندسین بودید ولی هیچ‌وقت رئیس مجلس نشدید.

نمی‌دانم؛ شاید این یک مقدار ویژه باهنر باشد. من اصلا نمی‌خواهم قضاوت ارزشی کنم که آیا این کار خوب بود یا بد. شاید خیلی از سیاست‌ورزان بگویند این کار درستی نیست؛ کسی که می‌تواند و بالا می‌رود، اگر می‌تواند رئیس مجلس شود، باید حتما رئیس شود. یا جایی اگر کسی انتخاب شد و کنار کشید، این خلاف سیاست‌ورزی است.

‌در مجلس هفتم گویا نام شما هم برای ریاست مجلس مطرح شد. در موارد دیگر چطور؟ به عنوان یکی از پیشنهادهای ریاست مجلس چند بار روی شما توافق شد و چرا هیچ وقت عملی نشد؟

 در مجلس هفتم ما یک مقدار نگران بودیم که وضعیت رأی در تهران به چه صورت است برای همین من کرمان رفتم و آنجا کاندیدا شدم. آنجا تقریبا معلوم بود که رأی می‌آورم. حدود یک ماه مانده به روز انتخابات از دفترم به من زنگ زدند و گفتند یکی از روزنامه‌های ایتالیایی می‌خواهد با شما مصاحبه کند. گفتم پس بگویید زنگ بزند، گفتند نه می‌خواهند حضوری مصاحبه کنند. خانمی بود که آمد کرمان و اصل پیام او این بود که ما بررسی کردیم و به نظر می‌رسد شما تنها کسی هستید که می‌توانید رئیس مجلس آتی باشید. گفتم حالا هنوز که انتخابات برگزار نشده و مشخص نیست من نماینده شوم یا نه. انتخابات برگزار شد و من هم موفق شدم به مجلس راه پیدا کنم. یک نگرانی جدی در اصولگرایان به وجود آمده بود. می‌گفتیم حالا که مملکت از دست مجلس ششم نجات پیدا کرده است در مجلس هفتم اصولگرایان با هم دعوا نکنند. انگشت اشاره به سمت سه نفر رفت آقای حداد، توکلی و بنده که یکی از این سه نفر رئیس مجلس شوند. تحقیقا تردید نبود که آرای نمایندگان برای من است. یعنی در حد ۲۰۰ رأی را تقریبا همه قبول داشتند. خیلی از بزرگان گفتند الان سفره پهن است و شما بیایید استفاده کنید. من گفتم قبل از اینکه مشخص کنیم چه کسی رئیس مجلس شود باید نگرانی جامعه اصولگرایی را برطرف کنیم. حتی یک جاهایی هم احساس کردم که شخص آقا هم نگران هستند.

‌چرا؟ اگر شما رئیس مجلس می‌شدید اختلاف پیش می‌آمد؟

نه نگران اختلاف بودند. نگرانی این بود که حالا که مملکت از مجلس ششم نجات پیدا کرده است مجلس هفتم سر رؤسای فراکسیون و تقسیم ارث با هم دعوا کنند.

‌شما که گفتید اکثریت مجلس به ریاست شما رأی می‌دادند.

ما انسجام مجلس هفتم را مهم‌تر از این می‌دانستیم که چه کسی رئیس شود. در این بحث‌ها آقای توکلی کنار کشید. من و آقای حداد ماندیم. بحث یک مقدار بالا گرفت که من هم آن پیام را دادم و هم مصاحبه کردم و گفتم جامعه اصولگرایی کشور مطمئن باشد ما در مجلس هفتم سر حق ریاست با هم دعوایی نخواهیم داشت. با آقای حداد هم رفتیم نشستیم و صحبت کردیم. من به این نتیجه رسیدم باید آقای حداد رئیس باشد. آقای حداد قبول نکرد گفت اکثر آرا برای توست.

یعنی درواقع برخلاف دموکراسی و نظر اکثریت می‌خواستید با شیخوخیت کار را حل کنید؟

شاید برخلاف سیاست‌ورزان همه دنیا عمل کردم. تازه از این به بعد سختی کار من شروع شد. بعد از اینکه من نظرم را گفتم، عده زیادی به من پرخاش کردند. از این ۲۰۰نفری که گفتم رأی آنها برای من بود شاید در یک ماه با ۱۵۰ نفر از اینها تک‌تک ملاقات کردم که اینها را قانع کنم من نباید رئیس مجلس شوم. گفتم آقا مصلحت این است که من رئیس نباشم آقای حداد ریاست مجلس شوند. برخی عصبانی می‌شدند برخی التماس می‌کردند و برخی هم دعوا می‌کردند. هر کدام یک برخوردی داشتند.

‌شما چطور به این مصلحت رسیدید که باید کنار بکشید؟ هیچ پیام مستقیمی به شما داده نشد؟

نه، اینجا احساس کردم تنها راه حل‌شدن قضیه کوتاه‌آمدن من است.

‌آقای حدادعادل حاضر نبودند کوتاه بیایند؟

نمی‌دانم، البته همان اول که من اعلام کردم خیلی جا خورد که چرا این کار را کردید رأی تو بیشتر از من است. بعد از آن هم شایعات زیادی بود که می‌گفتند رئیس اصلی باهنر است و آقای حداد هم خیلی نسبت به من محبت داشتند. بدون اینکه مشورت و نظر من را بگیرد خیلی کارها را انجام نمی‌داد. حتی اداره‌کردن جلسات بدون من امکان‌پذیر نبود. آقای سیدمهدی طباطبایی در یکی از جلسات سخنرانی‌ای داشت که مضمون حرفش این بود می‌گفت ما عجب مجلسی داریم سه رئیس داریم که یکی مجلس را شاعرانه اداره می‌کند یکی خواهشانه و یکی هم مستبدانه. منظور از شاعرانه آقای حداد، مستبدانه من و متواضعانه را هم منظورشان آقای ابوترابی بود. من برخی مواقع جلسات را خیلی تند و سریع برگزار می‌کردم و نمایندگان از دست من دلخور می‌شدند ولی دل و احساس آنها این نوع مدیریت را می‌پسندید.

‌در مجلس هشتم هم باز بر سر ریاست مجلس؛ رقابت بین آقای لاریجانی با آقای حداد در گرفت. آن زمان چرا شما وارد رقابت نشدید؟

نه، آنجا آقای حداد از من گلایه‌هایی کرد و گفت تو چه بدی‌ای از من دیدی که به سمت آقای لاریجانی رفتی. به نظر من، آقای حداد هیچ عیبی نداشتند. من به دو دلیل به سمت آقای لاریجانی رفتم؛ یکی اینکه احساس کردم ریاست آقای حداد شناکردن برخلاف جهت رودخانه است. مجلس‌هشتمی‌ها به طور طبیعی دنبال تغییر بودند.

‌چرا؟ چون آقای لاریجانی با سابقه ریاست صداوسیما وارد مجلس شده بود؟ آیا به دلیل آن پشتوانه است که اتوماتیک فکر می‌کردید یا می‌کردند که او باید رئیس مجلس شود؟

ما در ساختار ایراداتی داریم که علت اصلی آن هم نداشتن حزب است؛ اگر دو، سه حزب قدرتمند داشته باشیم، این اشکالات پیش نمی‌آید.

منبع: روزنامه شرق، 1395/9/30، شماره 2755، ص 6

تاریخ درج مطلب: سه شنبه، ۳۰ آذر، ۱۳۹۵ ۵:۴۴ ق.ظ

دسته بندی: خاطرات سیاسی

دیدگاهتان را بنویسید

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخش‌های موردنیاز علامت‌گذاری شده‌اند *