ماجرای قطع رابطه آیت الله طالقانی با دوست صمیمی اش

مهدی طالقانی: آقا یک دوستی در محله امیریه به نام سید محسن بهبهانی داشت که همسایه روحانی ما بود. سید محسن بهبهانی در رادیو و تلویزیون زمان شاه صحبت می کرد و ماه رمضان ها موقع افطار برای سخنرانی می آمد، حرف می زد و دعای افطار می خواند. آقا هر وقت با دوستانش می خواست به بیرون شهر برود می گفت «بگویید سید محسن هم بیاید».
فرزند مرحوم آیت الله طالقانی یادآور شد: من یک دفعه سینما نور بالاتر از خانه مان رفتم. آن زمان در سینماها قبل از پخش فیلم اخبار می گذاشتند که شاه کجا رفت و چه کار کرد. من همانجا دیدم که سید محسن آمد دست شاه را بوسید و یک قرآن به شاه داد. من حالا مانده بودم چطور این مسئله را به آقا بگویم.
وی ادامه داد: رفتم گفتم «آقا سید محسن را خوب می شناسید؟»، گفت «بله، آدم بدی نیست»، دوباره گفتم «آقا سید محسن را خیلی خوب می شناسید؟»، گفت «چی می خواهی بگویی؟»، گفتم «دست شاه را بوسید و قرآن به شاه داد»، گفت «تو کجا دیدی؟»، گفتم (خنده) «یک جایی دیدم»، گفت « کجا دیدی؟»، گفتم «رفتم سینما قبل از پخش فیلم جزء خبرها بود»، گفت «همینجوری می روی سینما؟»، گفتم «بله رفتم سینما». آقای خیلی ناراحت شد، به هر حال ارتباطش با سید محسن قطع شد اما به سینما رفتن من زیاد گیر نمی داد یعنی خیلی در فشار نبودیم.
منبع: خبرگزاری خبرآنلاین

تاریخ درج مطلب: سه شنبه، ۱۶ شهریور، ۱۳۹۵ ۱۲:۴۷ ق.ظ

دسته بندی: خاطرات تاریخ معاصر

دیدگاهتان را بنویسید

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخش‌های موردنیاز علامت‌گذاری شده‌اند *