ماجرای ممنوع المنبر شدن شهید بهشتی!

اولین برخورد من به این شکل، صورت پذیرفت که یک روزی استاد مطهری من را خواست و اطلاع داد که قرار است امشب آقای دکتر بهشتی از هامبورگ به تهران تهران بیاید و وارد فردوگاه مهرآباد بشوند. ما اطلاع پیدا کردیم که آقای سید مرتضی جزایری و بقیه دوستانشان جمع شدند و تصمیم دارند بروند فرودگاه و از همان جا یک راست دکتر بهشتی را ببرند منزل خودشان و پذیرایی کنند و هدفشان این بود که دکتر بهشتی را به سمت و سوی خودشان ببرند؛ چون یک دارودسته خاصی بودند. استاد مطهری این را نمی پسندید و نگران هم بود که اگر این عمل انجام بشود، دکتر بهشتی از دست ما خواهد رفت و آنها دوره اش می کنند. این است که ما باید بفکر چاره باشیم و با یک نقشه ای بتوانیم دکتر بهشتی را بیاوریم به سمت خودمان و باید این کار در فرودگاه انجام بشود که اگر رفتند به خانه او امکان پذیر نیست ما از آنجا کاری بکنیم.
من در جواب استاد مطهری عرض کرم که خود آقای دکتر بهشتی مراقب هست و اینها را می شناسد که در چه سمت و سویی هستند و چه از لحاظ فکری و عملی در اینجا، قطعا خود او نخواهد پذیرفت یا اگر احتمالا امشب ایشان را دعوت کنند بعدا معلوم نیست که نزد  آنها باقی بمانند و برود سمت آنها و سمت سوی شان را از شما جدا کنند.
گفتند نه، شما نمی دانید و آنها خیلی آمادگی دارند و گروهی هستند که امکان دارد دکتر بهشتی را محاصره کنند. امکان دارد نتواند از دست آنها خودش را رهایی بدهد و بیاید در حرکت خود و دوستان واقعی و راهی که ما داریم میرویم، بنابراین ضرورت دارد و باید این کار بشود.
بهر حال وسائلی تهیه شد و ما هم دوستان را جمع کردیم و در فرودگاه به استقبال دکتر بهشتی رفتیم و از همانجا که پیاده شدند توی سالن، ما دور ایشان را گرفتیم و با صلوات فرستادن و تبریک گفتن و با استقبال بسیار شایانی ایشان را بطرف ماشین هایی که برای بردنشان به تهران آماده بود سوق دادیم. ماشین هایی هم آماده شده بود و آن گروه خبر نداشتند که ما تصمیم مان چیست. به هر حال ایشان را سوار وسیله های خودمان کردیم. قبلا تهیه و تدارک دیده بودیم و منزل مرحوم حاج حسین آقا اخوان فرشچی که در محمودیه بود را برای پذیرایی از دکتر بهشتی و خانواده اش تخصیس داده بودیم. یکسر رفتیم آنجا و ایشان استقرار پیدا کردند و دید و بازدید ها و مراجعات خیلی فوق العاده و پر جمعیت و استقبال خوب از ناحیه مردم و دوستان و بخصوص علما و روحانیون انجام می شد. یادم است مرحوم خوانساری زنده بودند و به دیدارشان آمدند. دکتر بهشتی مدتی در آن خانه اقامت داشتند تا بعد جای دائمی شان را تهیه کردند. در آنجا همه مراجعین که می آمدند خوب در جریان فعالیت ایشان در مسجد هامبورگ و اوضاع و احوال مذهبی ایرانیان و استقبال ایرانیان مقیم اروپا و راهنمایی ایشان و برنامه های ایشان که در مسجد هامبورگ برای ایرانیان داشتند بودند و جسته و گریخته سئوالاتی می کردند که خود این سئوالات از ناحیه هر فرد و گروهی که می آمدند تکرار می شد. ما آنجا به آقای دکتر بهشتی پیشنهاد کردیم که بجای اینکه به همه افراد و گروههایی که ناگریز می شوند پاسخ بدهند، این مطالب را به همه مژده بدهند که در یک سخنرانی در حسینه ارشاد جمع بندی بکنند و کل این مسائل و فعالیتهایی که در طی این پنج سال داشتند را در آنجا بصورت یک سخنرانی مطرح کنند و بعد هم آن سخنرانی چاپ و استخراج بشود تا همه فعالیت ایشان را ببینند. استاد مطهری و همه دوستان هم همین خواهش را داشتند. آقای دکتر بهشتی پذیرفتند که مجموع این مطالبی که توی این جلسات خصوصی در منزل آقای حاج حسین آقا فرشچی با گروههای مختلف صحبت می شد را جمع آوری کنند و یکجا در سخنرانی ای که آنجا به نظر و همه دوستان و مشتاقان خودشان برسانند.
بعد از این تصمیم گرفتیم که در یک روز جمعه جلسه ای در حسینه برگزار شود و همینطور هم شد. عصر جمعه حدود دو ساعت و یا مختصری بیشتر جلسه طول کشید که نوارش موجود است. آقای دکتر بهشتی تمام ریز کار و فعالیتشان را در طی پنج سال به تفصیل در آن سخنرانی به نظر و سمع دوستانی که در آنجا جمع شده بودند رساندند. تالار پر بود و خیلی از دوستان مشتاقانه از سخنان ایشان استقبال کردند.این اولین باری بود که ایشان در تهران در یک سخنرانی عمومی آن هم در محل حسینیه ارشاد داشتند. این مطلب بعد از آن سفر و غربتی که در اروپا داشتند خیلی جالب بود.
در آخر سخنرانی پیشنهاد پرسش و پاسخ شد و ایشان هم آمادگی شان را اعلام کردند و سئوالاتی هم جمع شد و فرستادند خدمت ایشان که این سئوالات را به تناسب جواب بدهند. ایشان همه را جواب دادند که در متن نوار موجود است. منتها در آن سئوالات یکی دو تا سئوال بود که راجع به حجاب خانمها بود و یک مسئله دیگر راجع به موضوع ولایت و روابط شیعه و سنی که در اروپا معمولا این مسائل خیلی مثل اینجا جدی نبوده، بهر حال آنها هم جزو مسلمانهای آنجا بودند. پاسخگویی دکتر بهشتی به این دو قسمت ایجاد سخن و ایراد کرد. این ایرادی که از سخن ایشان می گرفتند خیلی هم مهم نبود که به این شدت در خارج عکس العمل پیدا کند ولی نشان می داد این تشدید و اوجی که برای این پاسخ در خارج پیدا کرد بیشتر از ناحیه همان دوستانی بود که نتوانسته بودند و موفق نشده بودند دکتر بهشتی را به سمت و سوی خودشان ببرند. آنها بیشتر به این بحث ها دامن می زدند. اگر این مسائل نمی بود شاید نظیر و شبیه این پرسش و پاسخ در جای دیگر هم عادی می شد و یاد در منزل آنها می شد، چنین عکس العمل تند و وحشتناکی نداشت. این نشان دهنده آن است که آنها بیشتر به این جدل ها دامن زدند . به هر حال کار با شدت و حدتی علیه دکتر بهشتی به اوج رسید؛ به طوری که کار به روحانیون طراز اول شهر یعنی منبری ها و البته و وعاظ رسید که راسشان آقای فلسفی بودند که آنهم از نظر خیر خواهی و دوستی که نسبت به دکتر بهشتی داشتند آن موقع و توصیه ای که کردند که موکد و شدید بود که با این وضعی که الان پیدا شده در این چند روز بعد از سخنرانی، دکتر بهشتی دیگر صحبتی نکنند و منبر نروند، برای اینکه تصمیم دارند که منبر و صحبت هایشان را همه را بهم می زنند و علیه شان مقداری اقدامات تندی بکنند. ایشان خودشان قطع و یقین اعلام کردند که دکتر بهشتی تا ده سال دیگر برای این سئوال و جوابی که شده و این جوابی که داده منبر نروند.
متاسفانه طوری شد که دکتر بهشتی نه بخاطر اینکه ممنوع المنبر باشد رسمی، ولی به خاطر همین مخالفت ها، ایشان تا قبل از انقلاب منبر رسمی دیگر نداشت که در یک مجلسی دعوتش کنند و سخنرانی کنند. سخنرانی ایشان محدود و مختصر شد به همان سخنرانی های خصوصی در خانه هایی که اکثرش هم در همان انجمن اسلامی مهندسین و پزشکان بود. آنها هم نوارهایشان را دارند و از وجودشان در آنجا استفاده می شد.

راوی: ناصر میناچی از بنیانگزاران حسینیه ارشاد

منبع: در گفتگو با سایت بنیاد نشر آثار و اندیشه های شهید بهشتی

تاریخ درج مطلب: دوشنبه، ۸ خرداد، ۱۳۹۶ ۱۰:۳۹ ق.ظ

دسته بندی: خاطرات تاریخ معاصر

دیدگاهتان را بنویسید

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخش‌های موردنیاز علامت‌گذاری شده‌اند *