ماجرای نابغه ای از روستای خوسف

در 12 کیلومتری خوسف روستایی بود که مدرسه نداشت. بچه‏ ها صبح 12 کیلومتر پیاده به مدرسه می‏ آمدند و عصر هم برمی‏ گشتند. یکی از این بچه‏ ها کلاس پنجم یا ششم ابتدایی بود. این دانش ‏آموز مرا بیچاره کرده بود! هر سؤالی که می ‏پرسیدم، جواب می ‏داد و هر مسئله ‏ای که می‏ دادم حل می‏ کرد. یک روز به نظر خودم مسئله مشکل‏ طرح کردم. گفتم بروید ارتفاع نهال سنجد وسط مدرسه را حساب‏ کنید. روز بعد، جواب مسئله روی میز من بود. این دانش ‏آموز-که‏ اسمش حقداد بود- یک چوب دو متری را گذاشته بود و سایه آن را اندازه گرفته بود، بعد سایه درخت را هم اندازه گرفته بود، بعد تناسب‏ بسته بود، دو متر این‏ قدر سایه دارد. این مقدار سایه چه ارتفاعی دارد و جواب درست داده بود. [همین دانش آموز بعدها] از دبستان به راهنمایی رفت؛ اما وضع خانوادگی ‏اش اجازه‏ نداد که بیش از راهنمایی درس بخواند. بیرجندی‏ های مقیم تهران‏ یک انجمن دارند که ماهی یک‏ بار دور هم جمع می ‏شوند، سال‏ ها بعد در این انجمن سه دانشجوی بیرجندی که یکی در رشته طب، یکی الکترونیک و دیگری نمی‏ دانم چه درس می‏ خواندند، خودشان‏ را معرفی کردند. معلوم شد این‏ها بچه ‏های همان دانش ‏آموز نابغه‏ هستند که برای آمدن به مدرسه، روزی 24 کیلومتر پیاده راه می ‏رفت.

راوی: دکتر غلامحسین شکوهی

منبع: در گفتگو با پایگاه صدای معلم

تاریخ درج مطلب: یکشنبه، ۱۷ اردیبهشت، ۱۳۹۶ ۸:۲۳ ب.ظ

دیدگاهتان را بنویسید

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخش‌های موردنیاز علامت‌گذاری شده‌اند *