ناگفته های شنیدنی همرزم شهید حججی از روز واقعه!

هادی معصومی زارع، طبق آنچه نوشته یک پژوهشگر است، در کانال تلگرامی اش بخشهایی از گفتگویش با ابوکرار همرزم عراقی شهیدان حججی و حسین پور را منتشر کرده که به ناگفته هایی از ابعاد مختلف اتفاقات روز حمله داعش به مقر آنها، می پردازد:

در بازگشت از تلعفر، در بغداد از دوستانم در موسسه شهدای حشدالشعبی در خصوص حادثه حمله داعش به مقر کتائب سیدالشهداء (علیه السلام) استفسار می کنم و می پرسم که آیا شاهد زنده ای از آن ماجرای تلخ جان بدر برده است یا خیر؟
خوشبختانه جواب مثبت است. بالغ بر 35 مجروح از «روز واقعه» بر جای مانده است که در داخل و خارج از عراق در حال معالجه و درمان هستند. هماهنگی می کنم تا روز بعد و در بازگشت از سامراء سری به یکی از مجروحان این واقعه بزنم.
وی از جمله افرادی است که با فتوای مرجعیت وارد مبارزه با داعش شده است و آن روز برای سومین بار طی سه سال اخیر و با اصابت سه گلوله به شکم و پا مجروح می شود. پس از مجروحیت و به دلیل شکسته شدن استخوان پای چپش، نقش زمین می شود و با ورود داعش به داخل مقر، خود را به مردن می زند و برخلاف تعدادی از همرزمانش، مجددا آماج گلوله های داعش قرار نمی گیرد.
از میان کوچه پس کوچه های منطقه الشعله بغداد عبور می کنیم. کوچه هایی خاکی و بسیار محروم. خودروی آمبولانسی که به دنبالم آمده است همچنان به پیش می رود و من متحریم که پس کی قرار است متوقف شود. آن قدر می رویم تا به آخرین منزل (تاکید می کنم آخرین منزل) شعله در بخش شمالی منطقه می رسیم. پس از آن هر چه هست بیابان است و بیابان…
واردخانه ای محقر و فقیر می شویم که ابوکرار در یکی از اتاق های آن، بر روی تختی دراز کشیده است و برنامه مداحی یکی از شبکه های عراقی را تماشا می کند…
به یکی از همراهانم می گویم، بزرگ ترین استنباط انسان از چنین فضایی، درک قدرت و نفوذ فوق العاده مرجعیت در جامعه شیعیان عراق است.
از آن جا که واقعه مهمی بود و در داخل کشور نیز شبهات زیادی در خصوص تدبیر فرماندهی در خصوص آن رواج یافته بود و نیز از آن جا که به شخصه و در میدان احیانا کم تدبیری هایی دیده ام، سعی دارم بدبین و شکاک باشم و روایت های رسمی منتشره در این خصوص را نادیده بگیرم و از زبان ابوکرار همه چیز را بشنوم.
در همان ابتدای امر که از مکان دقیق درگیری می پرسم، بر نظر بنده – که در همان روز اول درگیری و با استناد به فیلم منتشره داعش در یکی از گروه های تلگرامی گفته بودم، محل درگیری جایی غیر از مکانی است که اعلام شده است- صحه می گذارد. محذوریت حشد در خصوص عدم بیان مکان واقعی نبرد را می فهمم اما داعش چرا حمله را در آن نقطه کذایی عنوان کرده است؟!
ابوکرار نیمه خیز می شود و ادامه می دهد:
می گوید تا ساعت سه و نیم بامداد بر اساس مسئولیتی که داشتم مشغول بازدید از سنگرهای دیدبانی بودم و در این ساعت برای استراحت به خیمه بازگشتم، حدود ساعت پنج صبح صدای جنگنده ها را بالای سرمان شنیدم و درست در یک آن پنج نقطه به طور همزمان مورد هدف موشک های هواپیما قرار گرفت و منهدم شد. پست فرماندهی، پست مخابرات، یکی از نقاط انبار مهمات و…
می پرسم این مساله را جدی می گویی؟ مطمئنی هواپیما بوده است؟ شاید داعش با خمپاره یا موشک های گراد به شما حمله کرده است… به سوابق نظامی اش اشاره می کند و می گوید مطمئنم که موشک های لیزری شلیک شده از سوی هواپیما بود. پنج موشک به طور همزمان و بسیار دقیق به پنج نقطه موجود در پایگاه چندصدمتری کتائب اصابت کرد و این در حالی بود که هواپیماهای ناشناس بالای سر ما در حال پرواز بودند…
ادامه می دهد که درست دقایقی پس از این حمله و در حالی که تعداد زیادی شهید و مجروح شده بودند و همگی شُک زده به دنبال کمک به مجروحان بودند، حلمه داعش آغاز شد.
می پرسم مگر موقعیت شما به دوربین حرارتی مجهز نبوده است؟ می گوید چرا ولی درست شب قبل دوربین دچار نقص فنی می شود و از کار می افتد. در حالی که در شب های قبل از آن، تمامی منطقه با این دوربین رصد می شده است.
از چرایی کوتاه بودن خاکریز می پرسم و این که این مساله یکی از دلایل موفقیت داعش در نزدیک شدن به موقعیت و عدم پدافندپذیری آن همین مساله بوده است. قبول می کند اما به نکته ای اشاره می کند که در صورت صحت، قابل تامل است. می گوید در زیر لایه چندده سانتی زمین نقطه مذکور، بافت زمین کاملا صخره ای و سنگی است و بالطبع حفر آن بسیار مشکل است. ادامه می دهد بر اثر فشارهای وارده بر دستگاه بیل مکانیکی و بولدزر موجود در آن نقطه، همان روز هر دو دستگاه دچار خرابی شده و از کار افتاده اند و امکان بالا بردن بیشتر خاکریز تا تعمیر مجدد دستگاه ها یا ارسال تجهیزات جدید از عقبه، غیرممکن شده بود.
می گویم آیا درست است که نیروها خواب بوده اند و شبیخون خورده اند؟ می گوید اساسا اسلوب رزم در چنین نقطه ای مبتنی بر استراحت بخشی از رزمندگان و دیدبانی و سنگربانی تعدادی دیگر است و اساسا نباید انتظار داشت که همگی تا صبح بیدار بمانند. در آن لحظه نیز تعدادی در حال استراحت بودند و عده ای در حال دیدبانی و نگهبانی. که بخشی از نیروها در همان لحظه اولیه موشک باران به شهادت رسیده اند. اشاره می کند که پوشیده نبودن لباس رزم از سوی عمده مبارزان عراقی نیز به دلیل گرمی شدید هوا و نبود تجهیزات سرمایشی در میانه های بادیه بوده است.
نکته ای که برایم ابهام آفرین بود آن است که چطور علیرغم تسلط داعش بر پایگاه بیش از 35 نفر امکان نجات یافتن را پیدا کرده اند و توسط داعش به اسارت درنیامده اند یا کشته نشده اند.
می گوید دلیلش آن است که موقعیت هیچ گاه به طور کامل سقوط نکرده بود!!
تعجب می کنم. می گویم اما در فیلمی که داعش انتشار داده است، به نظر می آید تمامی موقعیت شما سقوط کرده است. می گوید ابدا این گونه نیست. بخشی از نیروها در جهت دیگری از موقعیت و علیرغم کمبود مهمات تا لحظه آخر مقاومت کردند. ابوکرار می گوید من خودم بین دو طرف مجروح شده بودم و بر روی زمین افتاده بودم و درگیری میان دو طرف را می دیدم. اضافه می کند که شهید حسین پور به همراه یکی دیگر از نیروهای عراقی به سمت درب ورودی موقعیت هجوم برده و تلاش می کردند تا مانع از ورود داعشی ها به داخل مقر شوند. دو نفر از داعشی ها با تیر مستقیم حسین پور کشته می شوند و سپس خودش مورد اصابت قرار گرفت و به شهادت رسید. می گوید من خود شاهد این صحنه ها بودم. پس از آن که داعش موفق به نفوذ به داخل مقر شد، سایر نیروها تلاش کردند که خودشان را به آن سوی خاکریز بکشانند و در این میان عده ای به شهادت رسیدند اما تعداد زیادی نیز در آن سوی خاکریز موضع گرفته و به تبادل آتش پرداختند و داعش موفق نشد به آن ها دسترسی پیدا کند.
اگر گفته های ابوکرار درست باشد، چنین می توان نتیجه گرفت که داعش اقدام به انتشار گزینشی فیلم درگیری ها کرده است. اعتراف به کشته شدن قریب به یازده نفر از اعضای این گروه و انتشار تصاویرشان در همان فیلم کذایی شاید قرینه ای باشد بر صحت گفته های ابوکرار که نشان می دهد، مساله غافلگیری کامل – همچون آن چه که در ماجرای شیخ هلال سال 1393 صورت گرفت- منتفی است. شاید چرایی صرف نظر کردن از کشتن تمامی نیروهای موجود در آن موقعیت نیز به فاکتورهایی چون شدت مقاومت افراد، طول کشیدن درگیری به مدت دو ساعت و اطلاع داعش از حرکت نیروهای کمکی به سمت آن موقعیت بازگشت داشته باشد.
بنا داشتم که با دیگر چهره های نجات یافته از این حادثه هم صحبتی داشته باشم که مساله ای مهم مجبور به بازگشتم می کند و امر می ماند برای بعد. اگر این روایت ابوکرار به تواتر برسد، حامل نکات مهمی است.

پ.ن1: این پست یک رپورتاژ تبلیغاتی یا دفاع منفعت جویانه از فرماندهان متحدین و مدیریت رزم ایشان نیست و نخواهد بود. اصولا نفعی در چنین مسائلی ندارم. غرض صرفا واضح شدن و شفاف شدن برخی از زوایای موضوعی است که حالا بُعد ملی و حیثیتی به خود گرفته است.
پ.ن2: ایجاد حجم زیادی از شبهات در جامعه بش از هر چیز ناشی از ناکارآمدی دستگاه تبلیغاتی متحدین است. تا همینک تقریبا هیچ خروجی رسانه ای برای تبیین واقعیت های این واقعه از سوی دستگاه رسانه ای متحدین منتشر نشده است تا افکار عمومی را قانع سازد. طبیعتا اگر متحدین نسبت به گفته ها و مدعاهای خود یقین دارند، نباید از روشن شدن زوایای این حادثه نگران باشند. سعی می کنم حمل بر اهمال و بی تفاوتی کنم تا…
پ.ن3: ان شاء الله تلاش خواهم کرد تا در دیدارهای بعدی از عراق، این موضوع را مجددا پی بگیرم و روایت دیگر مجروحان حادثه را نیز استماع کنم و منتشر سازم.
پ.ن4: فیلم بخشی هایی از مصاحبه را طی روزهای آتی منتشر خواهم کرد.
پ.ن5: صحبت ها به مرتضی حسین پور و محسن حججی که می رسد ابوکرار اما به ناگاه زیرگریه می زند و صحبت هایی می کند که ترجیح می دهم در جای دیگری غیر از این کانال منتشر شود.
ترسم از همان دکان های دونبش است… بماند.

منبع: کانال تلگرام منبثات، @MasoumiNotes

تاریخ درج مطلب: دوشنبه، ۱۳ شهریور، ۱۳۹۶ ۱۱:۴۴ ق.ظ

دسته بندی: خاطرات شهدا و دفاع مقدس

دیدگاهتان را بنویسید

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخش‌های موردنیاز علامت‌گذاری شده‌اند *