ناگفته های مهران مدیری از زندگی اش!

مهران مدیری در بخشی از سخنان خود در برنامه «ستاره سینما» درباره زندگی شخصی خود و فرزندانش سخن گفت.
سینما سینما نوشت: مهران مدیری در این برنامه که دوشنبه شب ششم شهریورماه در پردیس سینمایی کوروش برگزار و به صورت زنده پخش شد، در پاسخ به سئوال کیوان کثیریان درباره اینکه آیا زندگی مرفهی دارد٬ گفت: «اتفاقا زندگی من خیلی جمع و جور است و اصلا آن طور که می‌گویند نیست. من از یازده دوازده سالگی کار کردم٬ از شاطری در نانوایی و هشت ماه حمالی تا پادویی در پیراهن‌دوزی و کارهایی از این دست. حالا هم زندگی چندان مفصلی ندارم.»
مدیری همچنین درباره اینکه آیا صحبت‌هایی که درباره کلکسیون‌های لوکس او مطرح می‌شود٬ صحت دارد٬ یا نه٬ گفت: «من ساعت دوست دارم و شش ساعت دارم. ماشین هم خیلی دوست دارم٬ اما فقط یک ماشین دارم.»
او در پاسخ به این سئوال که آیا بادیگارد دارد٬ گفت: «این افرادی که اطراف من می‌بینید محافظانی هستند که از جاهایی که دعوت شده‌ام٬ می‌آیند و کنار من قرار می‌گیرند. بنابراین من محافظ ندارم٬ جایی که دعوت می‌شوم از بخش تشریفات افرادی با من همراه می‌شوند.»
او در این مصاحبه در مورد شهرزاد و فرهاد مدیری فرزندانش گفت: «از هر دو بچه‌ام راضی هستم و هر دو در تلاش هستند زندگی خوبی داشته باشند. فرهاد سرگرم آهنگسازی و خوانندگی است و شهرزاد طراحی لباس می‌خواند.»
همچنین به گزارش فرارو، وی در بخشی از این گفتگو عنوان کرد: ۱۱ سال است که از یک مار نگهداری می‌کنم. وقتی پیش خودم آوردم ۶ ماهه‌اش بود و الان ۲ متر و ۲۰ است. آزاد است و خودش شب‌ها سرجایش می‌خوابد، خودم حمامش می برم و …  خلاصه دنگ و فنگ زیاد دارد. این همان ماری است که در همیشه پای یک زن در میان است هم او را دیدید.
به گزارش خبرآنلاین، مهران مدیری در ابتدای صحبت‌هایش به شروع فعالیت حرفه‌ای‌اش از تئاتر اشاره کرد و گفت: «من پیش از ورودم به تلویزیون هم در تئاتر و هم رادیو فعالیت می‌کردم. آن زمان یک متن از برشت را برای اجرا ارائه کردم که با مشکلاتی مواجه شد و من را به چپ بودن متهم کردند تا جایی که حراست تالار وحدت آمد و من را بردند و کتک زدند. آن موقع اوایل انقلاب بود و هیچ کس سر جای خودش نبود و این اتفاق‌ها می‌افتاد». مهران مدیری در این گفت‌وگوی زنده به حضورش در جبهه جنگ نیز اشاره کرد و در پاسخ به سوالی درباره حضورش در جبهه گفت: «از سال ۶۶ تا ۶۸ یعنی تا پایان جنگ در جبهه بودم و در عملیات مرصاد و حلبچه هم حضور داشتم. در جبهه هم هر کاری از دستم بر می‌آمد انجام می‌دادم و چند ماه قبل‌تر یعنی حدود سال‌های ۶۵ هم در جبهه برای رزمنده‌ها در سنگرها نمایش بازی می‌کردیم. از راه دور به دشمن سنگ هم می‌زدیم، آرپیجی هم می‌زدم و مدتی هم راننده آمبولانس بودم».

تاریخ درج مطلب: چهارشنبه، ۸ شهریور، ۱۳۹۶ ۵:۵۱ ق.ظ

دسته بندی: خاطرات فرهنگی

دیدگاهتان را بنویسید

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخش‌های موردنیاز علامت‌گذاری شده‌اند *