نقش آیت الله راستی کاشانی در سازمان مجاهدین انقلاب!

محسن آرمین در گفت‌وگو با سایت جماران از دیدگاه‌های خود درخصوص نقش آیت‌الله راستی کاشانی در انحلال سازمان مجاهدین انقلاب سخن گفت. او همچنین از حلالیت بهزاد نبوی و راستی‌کاشانی از یکدیگر خبر داد. اهم این سخنان را می‌خوانید:
‌مرحوم آیت‌الله راستی‌کاشانی نماینده امام در سازمان و همچنین از شاگردان و ارادتمندان ایشان بودند و طبیعی است که به دلیل رشد و نمو در فضای حوزوی به تفکرات سنتی گرایش داشته و با جریان روشنفکری دینی میانه‌‌ای نداشته باشند. این موضوع طبیعتا و خودبه‌خود اختلافاتی را پدید می‌آورد. اما آن چیزی که این مشکلات را تشدید کرد، این بود که بخشی از اعضای سازمان که دارای تفکرات سنتی بودند نیز با دوستان ما به اختلاف برخوردند. به‌طوری‌که این گروه کم‌کم با مرحوم آیت‌الله راستی‌کاشانی ارتباط ویژه‌ای برقرار کردند. این نزدیکی با آقای راستی و اختلافات با دیگر اعضا باعث شد این افراد در مورد دوستان ما گزارش‌های غلطی به آقای راستی بدهند. این امر موجب بدبینی ایشان به دوستان ما شد و هرچه زمان گذشت، بر شدت این بدبینی‌ها افزوده شد و تلاش‌های دوستان دیگر برای ازبین‌بردن این بدگمانی هم متأسفانه به جایی نرسید.
‌مثلا یکی از مواردی که می‌توانم نام ببرم این بود که دوستان ما با طرح تقسیم اراضی و مواضع مرحوم بهشتی موافق بودند ولی آقای راستی و جامعه مدرسین به شدت مخالف این طرح بودند. یا اینکه مثلا دوستان ما مرحوم شریعتی و مطهری را شاخص می‌دانستند و معتقد بودند می‌توان تلفیقی از اندیشه این بزرگواران را مبنا قرار داد. اما مرحوم راستی‌کاشانی به‌خصوص در مورد مرحوم شریعتی ملاحظاتی داشتند و مسائلی از این قبیل… این اختلافات و همچنین گزارش‌های غلطی که توسط برخی از اعضای سازمان به ایشان داده می‌شد، آیت‌الله راستی‌کاشانی را نسبت به دوستان ما نگران و همچین بدبین کرده بود. بعد از مدتی این اختلاف‌ها به جایی رسید که دیگر فعالیت درون‌سازمانی برای دوستان ما ممکن نبود. نهایتا اعضای سازمان بعد از مشورت با مرحوم سیداحمد خمینی و اطلاع به حضرت امام، از سازمان جدا شدند و پس از آن سازمان دیگر فعالیت مؤثر سیاسی گذشته را نداشت.
‌هرچند امام اساسا با داشتن نماینده در سازمان‌های سیاسی خیلی موافق نبود یا به این نتیجه رسیده بودند که نباید در این‌گونه سازمان‌ها نماینده‌ا‌ی داشته باشند، به‌همین‌دلیل بعد از دو یا سه سال از خروج دوستان ما حضرت امام به خاطر حفظ شأن آیت‌الله راستی‌کاشانی که یکی از وفاداران به امام و شاگردان امام خمینی(س) بودند، از ایشان خواستند از سازمان استعفا دهند؛ آقای راستی هم که به توانایی گردانندگان آن زمان و همچنین به آینده سازمان خیلی اعتمادی نداشتند و نگران بودند، فرصت را غنیمت شمرده و هم‌زمان با استعفای خود انحلال سازمان را هم اعلام کردند. این توضیح مفصل را به این خاطر بیان کردم تا بر این نکته تأکید کرده باشم که امروز وقتی بعد از گذشت سه دهه به آن روز‌ها نگاه می‌کنم، بروز آن اختلافات را یک امر طبیعی و گریزناپذیر می‌بینم و واقعا تقصیر را متوجه مرحوم آیت‌الله راستی نمی‌دانم.
‌آیت‌الله راستی در دیدگاه‌های خودشان کاملا صادق بود و آنچه را که درست می‌دانست، عمل می‌کرد؛ اهل زدوبند سیاسی و قدرت نبود. واقعیت این بود که با گزارش‌های مغرضانه‌ای که به ایشان داده بودند، واقعا فکر می‌کردند ما دارای افکار انحرافی هستیم؛ به تعبیر دیگر ایشان تلاش می‌کرد براساس وظایف شرعی خودشان آنچه را درست می‌دانست انجام دهد. مواضع آیت‌الله راستی‌کاشانی در سال‌های بعد کاملا این نظر را تأیید می‌کند. نهایتا در این سال‌ها به‌خصوص در سال‌های نیمه دوم دهه ۸۰ به روند امور موضع مثبتی نداشت و نگاهشان کاملا انتقادی بود. در مورد برخوردی که با آیت‌الله هاشمی در انتخابات ۹۲ شد ناراحت و منتقد بودند. به همین دلیل هم در حاشیه قرار گرفتند.
‌سال گذشته آقای نبوی دیداری با مرحوم آیت‌الله راستی‌کاشانی داشتند که دیدار بسیار خوبی بود. به طوری که کاملا این تفاوت نگاه‌ها را در دو طرف می‌شد دید. هم آقای راستی دیگر آن دیدگاه گذشته را نسبت به دوستانمان نداشتند و این را به صراحت در آن جلسه ایشان بیان کردند و هم آقای نبوی از جانب خودشان و دوستان سازمان این تقدیر و نگاه مستقل را نسبت به ایشان اعلام کردند و به تعبیری از همدیگر حلالیت طلبیدند.

تاریخ درج مطلب: پنجشنبه، ۶ مهر، ۱۳۹۶ ۸:۵۲ ق.ظ

دسته بندی: خاطرات سیاسی

دیدگاهتان را بنویسید

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخش‌های موردنیاز علامت‌گذاری شده‌اند *