نویسنده “قصه‌های خوب برای بچه‌های خوب” چگونه باسواد شد؟ خاطره شنیدنی فریدون مجلسی از مهدی آذزیزدی.

چند سال پیش، کمی قبل از درگذشت مهدی آذریزدی، نویسنده «قصّه‌های خوب برای بچّه‌های خوب»، خبری درباره او منتشر شد که برایم بسیار غم‌انگیز بود. ابتدا باید بگویم که مهدی آذریزدی در جوانی برای کارگری و بیل زدن و معاش از روستا به یزد آمده و اتفاقا شاگرد کتاب‌فروشی شده بود. کتاب‌فروش باید از حداقل سوادی برخوردار باشد تا برای جست‌وجوی سفارش‌ها بتواند روی کتاب‌ها و عطف آن‌ها را بخواند و به خریداران بدهد.
کتاب‌فروش باهوش ما بی‌سواد بود و ناچار باید اسامی همه کتاب‌ها را به خاطر می‌سپرد؛ امّا این کار دشوار بود. کم‌کم با علائم روی کتاب‌ها که نشان از نام آن‌ها داشت، آشناتر می‌شود و درمی‌یابد که مثلا «ایران» و «یونان» هر دو به «الف» و «نون» ختم می‌شوند و اگر «الف» و «نون» در آخر هر واژه‌ای بیاید، صدای پایانی مشابهی دارد، مانند «درمان» و «تهران»!
با شناخت این نکته، خودش کلید سواد را کشف می‌کند و با آن کلید، درهای حرف و صداهای دیگر را هم با کمک گرفتن از نام کتاب‌ها می‌گشاید و بدون هیچ معلمی، نزد خود سواد می‌آموزد. آن‌گاه، با استفاده از «رانت» شاگردی کتاب‌فروشی، برای خودش کتاب‌خوانی «نجومی» می‌شود و از کتاب‌خوانی به کتاب‌نویسی روی می‌آورد. در نسل‌های کنونی ایران، کم‌تر کسی است که در دورانی از زندگی خود، اثری از او نخوانده باشد.
باری؛ نکته‌ای که در آن آخرین خبرِ منتشرشده از او برایم غم‌انگیز بود، مربوط به خاطره‌ی روزی است که به دعوت رییس آموزش و پرورش محل و برای برگزاری نوعی مراسم بزرگداشت برای مردی که در زندگی به این تجمّلات عادت نداشتتند، او را به بازدید دبستانی برده بودند تا بچّه‌ها نویسنده‌ی قصّه‌های خوبشان را ببینند. تا این جای کار، این اتفاق عادی و خوب است: دیدار یک نویسنده از یک دبستان و دانش‌آموزان بهره ‌مند از قصه‌های او.
اما غم‌انگیز، نوع ابراز خوش‌حالی نویسنده‌ی پیر ما از آن دیدار پایانی است: به خبرنگاران می‌گوید که خیلی کنجکاو بوده و از دیدن بچه‌ها که بازی می‌کردند و از دیدن کلاس‌ها و نیمکت‌ها و تخته سیاه و گچ و معلم بسیار خوش‌حال شده بود؛ زیرا در عمرش مدرسه را ندیده بود! و همیشه در خیال خود، آن را به نوعی تجسم می‌کرد و اکنون در واپسین روزهای عمر، با هشتاد سال تأخیر، به آرزویش رسیده و می‌گوید که بالآخره مدرسه را دید!

منبع: هفته نامه کرگدن، شماره 22، روایت مدرسه، 1395/7/6

تاریخ درج مطلب: شنبه، ۲۹ مهر، ۱۳۹۶ ۴:۴۳ ق.ظ

دسته بندی: خاطرات فرهنگی

دیدگاهتان را بنویسید

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخش‌های موردنیاز علامت‌گذاری شده‌اند *