نگاهی به فیلم مستند آقای نخست وزیر

مستند «آقای نخست وزیر» ساخته محمدرضا امام قلی درباره دکتر مصدق است که این روز ها روی پرده سینماهای هنر و تجربه دیده می شود.
نام فیلم، کلی است و ما حق داریم آن را درباره دکتر مصدق بپنداریم؛ ولی تنها به دو دوره نخست وزیری او یعنی سال های ۱۳۳۰ و ۱۳۳۱ می پردازد و با گریزهایی که به دیگر بازی گران سیاسی آن دوره مثل حزب توده، شعبان جعفری، کاشانی و نواب صفوی می زند، در واقع، جای موضوع اصلی خود را تنگ می کند. آن چه به عنوان تصویر روی پرده می بینیم، بریده روزنامه ها، عکس ها، فیلم های آرشیوی و مصاحبه هاست. خوش بختانه قاب ها همه افقی است و به خاطر عکس ها، عمودی نمی شود. فیلم های آرشیوی در مواردی زیاد کش آمده اند و در مواردی مرتبط نیستند، مثل سخنرانی قوام بعد از بازگشت از مذاکرات آذربایجان در شوروی که مربوط به سال ۳۱ نیست. این فیلم ها در مجموع، همان هایی هستند که بارها از تلویزیون داخلی و خارجی دیده ایم و اگر هم چیز تازه ای داشته باشد، چیز نوظهور و قابل توجهی در بین آن ها نیست.
اما مصاحبه ها که با اعضای جبهه ملی ایران صورت پذیرفته که همگی غیر روحانی اند و با صورت اصلاح شده و حتی گاه با کراوات. گویی این ها با این جای گاه و با این شکل و شمایل، هرچه بگویند به حقیقت نزدیک تر است و مخاطب باید بدون هیچ مقاومتی بپذیرد. گاهی هم با تأکید و زیرنویس دادن که این آقا همان است که در آن موقعیت، این سمت را داشت. مگر یادمان رفته است که مصدق در دوران تبعیدش در احمدآباد با جبهه ملی آن زمان، اختلاف داشت و آیا اگر اکنون بود بدون چون و چرا این جبهه ملی را تأیید می کرد؟
و آیا آرای این چند نفر درباره همه ابعاد دوره نخست وزیری مصدق، از سیاست داخلی و خارجی تا نهضت نفت و دادگاه لاهه و تبدیل وزارت جنگ به وزارت دفاع ملی، پذیرفته است؟ مصاحبه با دکتر عبدالعلی ادیب برومند، هرچند مغتنم است و به یادگار خواهد ماند؛ ولی هیچ مطلبی ندارد.
پرمطلب ترین مصاحبه ها با داود هرمیداس باوند و دکتر ابراهیم یزدی انجام شده است؛ ولی این دو نیز چیز تازه ای نمی گویند و تحلیلی ارائه نمی دهند. همه این ها در دام خاطره می افتند، و گاه به کتاب هایی ارجاع می دهند که در دسترس هست و سال ها پیش منتشر شده، اسناد خانه سدان و کاخ تنهایی را مگر کس دیگری نخوانده است؟ مصاحبه کننده، آن ها را به چالش نکشیده و مصاحبه شوندگان هر یک چیزی می گویند، سخن آن ها نه در تکمیل سخن دیگری است و نه در مخالفت با دیگری. اما چهره ای که بیش تر از همه با مصدق مخالفت می کند، مهدی عبد خدایی است، چهره ای که سخنان او را در جلسات عمومی و نشست های خصوصی و صدا و سیما به حد کافی شنیده ایم. پس ما که نه چهره تازه ای دیده ایم و نه مطلب تازه ای شنیده ایم، در شوک یک چهره پرتکرار هم فرو می رویم و از ابتدا می دانیم که او برای چه این جا نشسته است.
پرسش اصلی فیلم چیست؟ مصاحبه شوندگان، سخنان خود را در پاسخ به چه پرسش هایی گفته اند؟ نمی دانیم تنها می بینیم که کارگردان، خط سیری دارد و معمولا با سرعت و گاه با حوصله به طی مسیر خود می پردازد.
کارگردان، مطالبی را صریح می گوید: کاشانی، نقش زیادی در قیام سی ام تیر داشت. مصدق، مجلس را منحل کرد. مطبوعات، بین مصدق و کاشانی، اختلاف انداختند. البته در اختلاف بین این دو رهبر، واقعا آبروداری می کند و تقصیر آن را گردن هیچ کدام از دو طرف نمی اندازد. اما در زمینه انحلال مجلس، جا داشت که کارگردان نگذارد عبد خدایی، تنها نزد قاضی برود.
اما کارگردان، یک مطلب را پنهانی جلو می برد تا این که ضربه نهایی را باز به صراحت وارد کند: ارتباط مصدق با آمریکا. مقدار قابل توجهی از فیلم به نشان دادن مذاکرات مصدق با مقامات امریکایی طی می شود و چهره خندان او در کنار امریکایی ها نشان داده می شود. کارگردان در این جا هم نگذاشته است بحث و بررسی لازم صورت گیرد.
راوی فیلم، با صدای ناصر تهماسب، از نخست وزیری عبدالحسین هژیر آغاز می کند، و با سانسور محمد ساعد و علی منصور، به رزم آرا و حسین علاء و سرانجام مصدق می رسد: از تظاهرات و فریاد یا مرگ یا مصدق مردم می گوید و مصاحبه شوندگان، نقاط ضعف مصدق را بیان می کنند. فارغ از این که مصدق را دارای نقاط ضعف زیاد بدانیم یا یک رهبر بدون عیب و نقص، مستند نباید در دام هیجان می افتاد. نه نشان دادن جوانی که با خون خود روی دیوار، نام مصدق را نوشت، جالب توجه است و نه بمباران سیاست خارجی مصدق. سپس فیلم با ذکر سرانجام چند شخصیت تمام می شود: مصدق، کاشانی، نواب صفوی و شعبان جعفری. انگار هیچ کس نمی داند که جعفری در خارج از ایران درگذشت و نواب، اعدام شد. و همه این ها بدون ذکر افراد کابینه دکتر مصدق به خصوص دکتر حسین فاطمی، سلسله جنبان اصلی نهضت ملی شدن صنعت نفت، چه فایده ای دارد؟
اجازه بدهید از تناقض هایی که این فیلم در مورد طیب پیش می آورد سخن نگوییم. یا آن جا که می گوید “شاه نیروی لازم علیه مصدق را از زورخانه ها تأمین کرد، و مگر با مراجعه به تاریخ، نیروی مذهبی ما هم جز این ها بودند؟”
آن چه پیش روی ماست، یک مستند تلویزیونی متوسط با پژوهشی بدون روش و سطحی است که البته با شرایط سیاسی فعلی کشورمان، اکنون توانسته است اجازه ساخت و پخش بگیرد. ضمن تشکر از کارگردان جوان آن باید از مستندسازان دیگر بخواهیم که جای خالی فیلم های مستند درباره تاریخ معاصر ایران را پر کنند. مستندی درباره زندگی مصدق از آغاز تا انجام و سپس مستندهایی با موضوعاتی کوچک تر و ذره بینی تر، با پاسخ های تازه به پرسش های قدیمی و با ایجاد پرسش های تازه تر.

نویسنده: محمد رضا زادهوش

منبع: شبکه علمی تاریخ نگاران

تاریخ درج مطلب: یکشنبه، ۱۷ بهمن، ۱۳۹۵ ۱:۰۵ ب.ظ

دسته بندی: مقالات

دیدگاهتان را بنویسید

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخش‌های موردنیاز علامت‌گذاری شده‌اند *