وقتی در نبرد رسانه ای گروگان گیری سفارت آمریکا باختیم!
به گزارش خاطره نگاری، جعفر شیرعلی نیا، محقق و نویسنده مسائل انقلاب در یادداشتی تلگرامی به ماجرای تسخیر سفارت آمریکا و طولانی شدن این موضوع پرداخت و از نقش افکار عمومی و رسانه ها در این مدت نوشت:
آبان 58 رسانههای جهان در تسخیرِ خبرهای تهران بود. ادوارد سعید شرقشناس و استاد دانشگاه کلمبیای آمریکا مینویسد ماههای طولانی بخش اصلی اخبار رسانههای آمریکایی درباره گروگانگیری بود. کانال تلویزیونی اِی.بی.سی آخر شبها برنامه ویژهای به نام «آمریکایِ گروگان» پخش میکرد. والتر کرانکیت در شبکه سی.بی.اس هرشب تعداد روزهایی که گروگانها در اسارت بودند را یادآوری میکرد؛ مثلا «روز دویستوهفتادم». برنامههای سهدقیقهای درباره تاریخ اسلام، مرور پرونده پزشکی شاه و… برنامههایی بود که به مخاطب آمریکایی اطلاعاتی درباره دین و فرهنگ اسلامی میداد که: «چیزی بیش از یک برداشت ناقص و نادرست نبود. در این برنامهها مردم ایران همواره بهصورت افرادی مبارز، خطرناک و ضدآمریکایی مطرح میشدند.» (غرب و اسلام، ص160 تا 162)
حدود یک سال قبل، مردم ایران با حضورشان در خیابانها انقلاب عجیبی را رقم زدند. یرواند آبراهامیان، تحلیلگر ایرانی مقیم آمریکا، می نویسد که شرقشناسان «جمعیتهای خاورمیانهای را همواره اسلامگراهایی ستیزهجو، متعصبانی دیوانه، مجانینی بَدوی، بیگانههراسهایی بددل و بنیادگراهایی خشمگین تصویر میکنند که راهبَرشان، اگر عقده روانیِ طلب خودکشی از طریق شهادت نباشد، عقده آدمکشی است.» او از انقلاب ایران نمونههایی ذکر میکند که این ذهنیت را تغییر میدهد؛ «تظاهرکنندگان در تهران حرکت میکردند، به شیشه بانکها سنگ میزدند، اما نزدیک بیمارستانها صدایشان را پایین میآوردند تا باعث اذیت بیماران نشوند… مغازهدارها شیرینی و آب پخش میکردند. گلفروشها میخک میدادند تا تظاهرکنندهها بتوانند آنها را به سربازان بدهند.» مردم به بانک صادرات سنگ میزدند اما دست به پولهای نقد توی شعبه نمیزدند. او با اشاره به خشونتهای محدود از سوی مردم مینویسد: «با در نظر گرفتن همه جوانب، در انقلاب ایران تمایل جمعیت به رفتارهای آرام و مسالمتآمیز بود.» انقلاب ایران در حال ایجاد تحولی در زمینه حضور مردم بود که در آن خبری که از اوباشیگریِ شدید که به خاورمیانه نسبت داده میشد نبود. آنتونی پارسونز، سفیر وقت انگلستان در ایران، معتقد بود: «خبر از هیچ غارت و چپاول کورکورانهای نبود، کار اوباش نبود. شاهکار شگفتانگیزِ سازماندهی، زمانبندی و نظم بود… من هیچوقت مردم ایران را به اندازه چند ماه گذشته تحسین نکردهام.» (مردم در سیاست ایران، ص83 تا 119)
این ویژگیها در بسیاری از رسانههای جهان نیز بازتاب داشت و توجه متفکران را به خود جلب کرد. در روزهای انقلاب رسانههای آمریکایی علاقه چندانی به نشان دادن چهرهای متعادل از رهبر و مردم ایران نداشتند و به تعبیر ادوارد سعید: «تصویر آیتالله خمینی وسایل ارتباط جمعی را قبضه کرده بود؛ البته چیز زیادی از وی بیان نمیکردند الا اینکه وی سختدل و لجوج، قدرتمند و عمیقا از دست آمریکا عصبانی است.»
آنها مصداق چندانی برای درستنشاندادن قضاوتشان نداشتند که به ناگاه گروگانگیری در سفارت آمریکا به کمکشان آمد. طولانی شدن این بحران فرصت کافی برای شکل دادن افکار عمومی درباره انقلاب را به رسانهها داد و ذهنیت جدید، ذهنیت مثبت پدیدآمده از انقلاب را بلعید. ایرانیها بدون قدرت رسانهای حتی نتوانستند سابقه دخالتهای آمریکا در ایران را رسانهای کنند. ادوارد سعید مینویسد: «اظهارنظرهای پرسروصدا راجع به نیروهای آمریکایی با بزرگنمایی سمفونیکِ ماجرای گروگانگیری و بازگشت پیروزمندانه آنها همراه گردید. قربانیان این حادثه مستقیما بهصورت قهرمانها و نمادهای آزادی درآمدند… گروگانگیرها هم بهصورت عدهای حیواناتِ پستتر از انسان تصویر شدند.» (غرب و اسلام، ص 47 و 24)
همراهکردن افکار عمومی از مهمترین مولفههای قدرت است. بدون قدرت رسانهای برای تاثیرگذاری بر افکار عمومی، باید از طولانیشدن کشمکشها نگران باشید. انقلابیها قصد رویارویی با دولت آمریکا را داشتند اما قدرت رسانهها آنها را در مقابل ملت آمریکا و دنیا قرار داد و افکار عمومی علیه ایران شد.
نکته آخر اینکه جدا از تاثیر یا عدم تاثیر گروگانگیری در آغاز جنگ با عراق، میتوان بررسی کرد آیا این موضوع بر بیتفاوتی یا همراهی افکار عمومی با حمله به ایران تاثیر داشت یا خیر. وقتی بهعنوان یک مجرم در افکار عمومی جهان معرفی شوید سخت است که کسی دلش برای مظلومیت شما بسوزد. سالهاست رسانههای رسمیِ کشور سرشار از تحلیل نقاط قوت تسخیر سفارت آمریکاست؛ اما نیازمند نگاههای نقادانه به این مساله و بسیاری از مسایل دیگر هستیم. به تعبیر یکی از سیاستمداران نمیشود تیر انداخت و بعد دورِ جایی را که تیر اصابت کرده دایره کشید و فریاد برآورد: خورد به هدف و بعد جشن پیروزی گرفت.