وقتی راننده نادر ابراهیمی با او دست به یقه شد

خانم دکتر شفیقه رهیده، همسر مرحوم دکتر حسن حبیبی، در کتاب خاطرات خود می گوید:

قبل از انقلاب قرار بود در مرکز خیلی بزرگی در کرج از زنهایی که در خانه ها هستند و به هر حال بیکارند، برای آموزش و کارهای دیگر استفاده کنیم. من راننده­ای داشتم و یک جیپ تقریبا درب و داغانی هم در اختیار ما بود. این راننده، من و نادر ابراهیمی را با هم آنجا برد. در راه برگشت، نادر ابراهیمی شروع کرد با من صحبت کردن. راجع به بعضی موضوعات اعتقادی. خلاصه این قدر گفت و گفت و گفت تا این راننده یک لحظه ویراژی داد و توقف کرد و پیاده شد، در ماشین را باز کرد، یقه نادر ابراهیمی را گرفت، گفت بیا پایین خدا نشناس فلان فلان شده، من اگر نکشمت به خاطر خانم دکتر بود، والا تا حالا کشته بودمت. بیا پایین!!

نادر ابراهیمی هم می­خندید، چون قدش خیلی بلند بود و راننده هم کوچولو بود.

منبع: [restrict] دیدار در پاریس، به کوشش پدرام الوندی، موسسه فرهنگی تحقیقاتی امام موسی صدر، چاپ اول، 1395، ص 65

[/restrict] 

تاریخ درج مطلب: دوشنبه، ۲۴ خرداد، ۱۳۹۵ ۳:۴۷ ب.ظ

دسته بندی: خاطرات فرهنگی

دیدگاهتان را بنویسید

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخش‌های موردنیاز علامت‌گذاری شده‌اند *