رهبری چگونه تصمیم شورای عالی امنیت ملی برای حمله به افغانستان را وتو کرد؟
آنچه می خوانید بخشی از گفتگوی سید حسین موسویان، دستیار حسن روحانی دبیر وقت شورای عالی امنیت ملی است که به ماجرای تصمیم ایران برای حمله به افغانستان در اواسط دهه 70 اشاره می کند:
در سالگرد حمله به کنسولگری ایران در افغانستان؛ شما در شورای امنیت مسئولیت داشتید؟
بله. سال1377 بود.
درباره یک موضوع کمتر صحبت شده؛ اینکه آن زمان دیدگاههای داخلی در شورای امنیت درباره حمله طالبان چه بود؟
آن زمان بحثهای خیلی فشردهای در دبیرخانه شورای امنیت داشتیم. عجیب این بود که اکثر دستگاهها نظرشان این بود که ارتش ما باید برای انتقام از طالبان وارد خاک افغانستان شده و طالبان را تعقیب کند.
گفته شده ایران نیرو هم تدارک دیده بود.
تا آنجایی که خاطرم هست چند ده هزار نیروی نظامی پشت مرز افغانستان آماده دستور حمله بودند. روزهای واقعا سختی بود و جلسات متعدد تشکیل شد. در چنین موضوعاتی در جلسات دبیرخانه معمولا افرادی از همه دستگاههای ذیربط سیاسی، اطلاعاتی، امنیتی، نظامی و حضور دارند.
آنجا رأی اکثریت حمله ایران بود اما در کمیته سیاست خارجی دبیرخانه شورای امنیت جمعبندی ما این بود که نباید وارد خاک افغانستان شویم؛ چون معتقد بودیم جنگ با طالبان یک جنگ بیانتهاست که ایران درگیر میشود و بهسادگی نمیتواند از آن خارج شود. موضوع به شورایعالی امنیت ملی رفت، در آنجا هم اکثریت رأی به حمله نظامی دادند. به هر حال دکتر روحانی، دبیروقت دبیرخانه گزارشی را خدمت مقام معظم رهبری ارسال کرد که در آن تشریح شده بود که نظر اکثریت حمله نظامی است و استدلال آنها هم این است و اقلیتی هم ازجمله دبیرخانه مخالف هستند؛ با این دلایل. معمولا دأب (روش) آقا حداقل براساس تجربه 8 سالهای که خودم از نزدیک داشتم این نبود که مصوبات شورایعالی امنیت ملی را وتو کند. خیلی وقتها هم نظر موافق نداشتند اما اگر نظر اکثریت بود، اجازه میدادند نظر اکثریت اجرا شود؛ ضمن اینکه ملاحظه خود را هم مینوشتند. این یکی از موارد نادری بود که با حمله نظامی به افغانستان برای جنگ با طالبان مخالفت و مصوبه را وتو کردند.
بعد هم ماجرای حمله آمریکا به افغانستان را داشتیم و موضوع مذاکره با آمریکا.
بله. آن قضیه هم پرونده سختی بود؛ چون آمریکا توقع داشت ایران در جنگ علیه ترور همکاری کند. زمانی که طالبان دیپلماتهای ما را کشت و ایران نهایتا تصمیم گرفت به افغانستان حمله نکند. البته این موجب عقدهای در بدنه نظام شده بود؛ اینکه از طالبان انتقام گرفته نشد.
پس چرا شما مخالف حمله بودید؟
ما درازمدت را میدیدیم. ما سابقه حمله شوروی به افغانستان را نگاه میکردیم که افغانستان باتلاقی برای شوروی شد و دهها هزار نیروی شوروی در این کشور کشته و در نهایت مجبور به عقبنشینی شدند.
ماجرای حمله آمریکا را میگفتید.
بعد از حمله به برجهای دو قلو، آمریکا توقع همکاری داشت و البته طالبان هم دشمن آمریکا بود و هم ما و یک تهدید جدی برای ایران محسوب میشد. بنابراین آنجا بحث این بود که حالا چه کار کنیم. خیلی جلسه داشتیم شاید روزی 2 یا 3 جلسه. عدهای اصلا همکاری با آمریکا را منهای اینکه منافع ملی ما چیست، رد میکردند و عدهای هم معتقد بودند حذف طالبان منطبق با منافع ملی ماست؛ ضمن اینکه ما قرار نیست حمله کنیم، آمریکا قرار است حمله کند و هزینهاش را بدهد. اینجا هم یکی از تصمیمات مهم در دوران مسئولیت من در کمیته سیاست خارجی اتخاذ شد که در سطح شورایعالی تصمیم گرفته شد برای مبارزه با ترور، ایران با ائتلاف بینالمللی همکاری کند. آمریکا حمله کرد، طالبان حذف شد و متحدان ایران در افغانستان به قدرت رسیدند.
در زمان حمله آمریکا به عراق چرا ایران با آمریکا همکاری نکرد؟
آمریکا تصمیم گرفته بود به بهانه واهی سلاحهای کشتار جمعی به عراق حمله کند. آن زمان صدام از ایران دعوت کرد که یک اتحاد استراتژیک علیه آمریکا شکل بگیرد و از طرفی آمریکا هم از ایران استمداد طلبید که با آمریکا برای مقابله با صدام همکاری کند. ایران بهطور اصولی با حمله آمریکا به عراق مخالف بود به دلایل مختلف. بنابراین، این سناریو که ما با آمریکا همکاری داشته باشیم رد شد. سناریوی دیگر که با صدام همکاری کنیم هم رد شد؛ منتها نیروهای مبارز عراقی که داخل ایران بودند میخواستند از فرصت حمله آمریکا استفاده کنند و با حذف صدام خلأ را پر کنند؛ به هر حال در آن زمان ایران چراغ سبز به آنها نشان داد. آن زمان ایران از یک عراقی که در آمریکا ارتباط نزدیکی با بوش داشت، دعوت و دلایل خود را برای مخالفت با حمله نظامی آمریکا به عراق تشریح کرد و او هم پیام ایران را به کاخ سفید برد اما آمریکاییها تصمیم به حمله داشتند و این کار را انجام دادند. در هر صورت آن زمان هم از مقاطع سخت بود.