وقتی موشک به صدمتری منزل شهریار اصابت کرد!
در واپسین ماههای جنگ تحمیلی، حضرت امام (ره) فراخوانی منتشر کردند با این مضمون که متشکرم پدرتان را تنها نگذاشتید و یک حرکت دیگر کافی است تا کار را تمام کنید. اصلاً موجی به راه افتاد. در تبریز استاد [شهریار] چنان بیقرار شد و بیتابی میکرد که نمیتوان توصیفش کرد [بغض میکند]. میگفت خودم را به کجا باید برسانم. از توان ما خارج شده بود تا بتوانیم آرامشان کنیم. نهایتا راضیشان کردیم در خانه بمانند. در همان بیتابی آن شعر را برای بسیج نوشتند که از تلویزیون پخش شد.
برای تشییع شهدا و مراسم فاتحه که میبردیمش آن قدر بیقراری و گریه میکرد که از حال میرفت. این وضع را که دیدیم تصمیم گرفتیم خبردارش نکنیم. مدام میپرسید اما دیگر نمیبردیمش.
تبریز را که موشکباران کردند خیلیها از شهر رفتند. نمیتوانستیم از شهر خارجش کنیم. مقاومت میکرد. میگفت تا آخرین نفس اینجا میمانم. موشک به صدمتری خانهاش که خورد، دیگر حرفش را گوش ندادیم. دفترهای شعر و آثارش را از خانه خارج کردیم و بردیم گذاشتیم در گاوصندوق آگاهی. استاد را به زور بغل کردیم و با حیلهای در ماشین گذاشتیم و به روستا بردیم.
راوی: اصغر فردی، از دوستان و همراهان استاد شهریار و صاحب اثر «شهریار و انقلاب» که مشتمل بر 600 صفحه از اشعار انقلابی شهریار است.
منبع: روزنامه جام جم، دوشنبه 1396/11/30