پرواز بروکسل-تهران و چالش‌های جمهوری اسلامی ایران/ بخش دوم

محسن دنیوی نوشت: خلاصه منتظر اشاره‌ی مهماندار بودم و با اعلام ایشان، سجاده و مهری که آماده کرده بودیم از کوله پشتی بیرون کشیدم و رفتم پهن کردم و الله اکبر… بعد هم همسرم رفت تا نمازش را بخواند. وقتی برگشتم، دوست ساکن صندلی پشتی به طعنه گفت: تقبل الله و پوزخندی زد. نفر بغلی ایشان اما به سرعت و با محبت گفت: خدا قبول کنه!
⁣پیرمردی هم که صندلی کناری ما نشسته بود لبخند محبت آمیزی زد. وقتی همسرم برگشت دیدم سجاده و مهر را نیاورد. پرسیدم چرا بساط‌مان را جمع نکردید؟ گفت: «یکی از خانوم‌های مهماندار اومد گفت میشه منم نمازم رو بخونم. می‌گفت یه وقت‌هایی که پرواز اینجوری میشه بخاطر جو و نگاه مردم و بعضی از همکارام، نمازم رو نمی‌خونم، از دست خودم کلافه میشم. اما دیدم شما رفتی خوندی گفتم امروز می‌خونم».
چند دقیقه بعد خانوم مهماندار اومد که سجاده رو بده اما پیرمردی از چند ردیف عقب تر گفت: خانم اجازه بده من هم بخونم! با صدای بلند هم گفت. جوری که پچ پچ شروع شد. پیرمرد هم رفت و وقتی داشت برمی‌گشت، پسر جوان خوش تیپی رفت. بعد یکی دیگر از مهمانداران‌. بعد خانم میانسالی که حجاب داشت. بعد…
خلاصه آن قطعه هواپیما حدود یک ساعتی درگیر نماز خواندن هموطنان مختلف از تیپ و جنسیت و قومیت و سن و سال‌های مختلف شده بود. باقی هم پچ پچ می‌کردند و گاهی صدای برخی بلندتر میشد و طعنه می‌زدند و مواردی در تایید گفته میشد.
انصافا پیرمردی که با صدای بلند به خانم مهماندار گفت خانم اجازه بده من هم نمازم را بخوانم فضا را تغییر داد و جو غالب را بهم ریخت. می‌توانست فقط از جایش بلند شود و برود نمازش را آن پشت بخواند اما نه فقط نمازش را خواند، بلکه به تعدادی دیگر هم جسارت داد تا در یک پرواز از اروپا به سمت سرزمین مادری، از اینکه علاقه و اعتقاد دارند که نماز بخوانند خجالت نکشند.
همه این اتفاقات در حالی افتاد که اگر شما در پرواز ترکیش ایر یا مثلا لوفت‌هانزا می‌خواستی نماز بخوانی، قطعا چنین ماجرای جمعی و پرحاشیه‌ای پیش نمی‌آمد. البته این چیز خوبی نیست و حساسیت برانگیز بودن دین و دینداری برای مردم ایران به تاریخ ایران گره خورده و دین برای مردم ایران، چه موافق دین باشند و چه مخالف، هیچگاه و هیچگاه عادی و عرفی و فردی نمی‌شود و ما ایرانیان معاصر نمی‌توانیم نسبت به آن بی‌تفاوت باشیم.
در نهایت پرواز به مقصد رسید و جمع همسفران با همه‌ی کنش و واکنش‌هایی که داشتند (چه آن‌ها که نماز خواندند، چه آن‌ها که طعنه زدند، چه آنها که تایید کردند اما خودشان نماز نخواندند، چه آن‌ها که در دلشان مسخره کردند یا تشویق کردند، چه آن پیرمرد، چه آن پاسدار جوان و چه آن مهماندار و چه آن…) به سمت مقاصد مختلف‌شان راهی شدند و شاید هیچگاه همدیگر را در این جهان نبینند. اما برای چند ساعتی در یک محیط اجتماعی محدود با هم زندگی کردند و بر هم تاثیر گذاشتند و تاثیر پذیرفتند و این تاثیر و تاثیراتِ ظاهرا کم و کوتاه ادامه دارد، شاید تا ابدیت…

منبع: کانال تلگرام ارتباطات شیعه، @Shia_Communications

تاریخ درج مطلب: یکشنبه، ۱۴ آبان، ۱۳۹۶ ۱۱:۲۰ ب.ظ

دسته بندی: خاطرات مردمی

دیدگاهتان را بنویسید

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخش‌های موردنیاز علامت‌گذاری شده‌اند *