چرا امام خمینی اجازه انفجار ماشینهای ارتش شاه را نداد؟
… رفتیم نوفللوشاتو نزد امام. آنجا هم یک اتفاق خیلی جالبی رخ داد. دو روز خدمت امام بودیم. من رفتم خدمت امام و گفتم حضرت امام، جوانانی در تهران گفتند از امام اجازه انفجار یکی دو تا از ماشینها یا تانکهای مستقر در خیابانها را بگیر. ایشان یک نگاهی به من کردند و گفتند نمیتوانم! من تعجب کردم. گفتم حاجآقا اینها یک صدای اللهاکبر که بلند میشود خانهای را به گلوله میبندند. اینکه نمیشود. اما اگر ما یک تانکشان یا یک ریوی اینها را که در میادین هستند منفجر کنیم، حداقل برایشان یک ترسی ایجاد میکنیم. مرحوم امام فکر کردند و فرمودند: کی میروی تهران؟ گفتم فردا. فرمودند صبح بیا. ما صبح رفتیم برای خداحافظی. فرمودند من دیشب خیلی فکر کردم راجع به چیزی که شما خواستید. دیدم نمیتوانم اجازه بدهم. دلیل اینکه امام گفت «نمیتوانم» چه بود؟ واقعا امام، امام بود! فرمودند که این جوانهایی که داخل این ماشینها نشستهاند سربازان و فرزندان ما هستند و از کجا معلوم که وقتی فرمانده به اینها دستور شلیک میدهد اینها برنگردند و خود آن فرمانده را نزنند؟ اینها بچههای ما هستند، نمیتوانم. من بعد از انقلاب وقتی ارتش میرفتم سخنرانی میکردم این مطالب را از امام برایشان نقل میکردم، شما نمیدانید که این مطلب، با دل اینها چه کار میکرد!
راوی: علی اکبر ناطق نوری
منبع: روزنامه شرق، 7 تیر 1393، شماره 2050