چه شد جوان عضو سازمان مجاهدین که هرروز در مسیر بهشتی می آمد و اهانت میکرد دیگر نیامد؟

یادم است که دو روز در هفته وقتی مرحوم بهشتی به دادگستری می رفتند من در مدرسه مدرس، درس می دادم و با ماشین سر میدان هفت تیر فعلی که آن موقع «25 شهریور» نام داشت، می آمدیم. ماشین مرحوم دکتر معلوم بود و هر روز هم چون منظم بود، سر دقیقه می رسیدیم و امکان هم نداشت که ایشان اجازه دهد کسی از چراغ عبور کند. معتقد بود که ما حق نداریم و باید خودمان را با قانون وقف دهیم نه اینکه قانون را با خودمان. آن زمان کسی جرات رفتن به خط ویژه را نداشت. یادم هست یکی از سمپات بچه های سازمان مجاهدین وظیفه خودش می دانست که سر موقع آنجا باشد و یک روزنامه را در دست بگیرد و شروع کند به گفتن این حرفها که «ارگان سازمان مجاهدین خلق و خیانت های بهشتی» و دلش به این خوش بود که این را مستقیما به گوش طرف برساند.
مرحوم بهشتی معمولا در راه که بودیم، مطالعه می کرد. یک روز همانجا که رسیدیم، ایشان شیشه را پایین کشید و جوان را صدا کرد. به او گفت که می خواستم از همتی که شما دارید خیلی تشکر کنم. اینکه یک جوانی خودش انقدر همت داشته باشد و به کار خودش انقدر اهمیت دهد که هر روز به اینجا بیاید، لذا می خواستم از شما تشکر کنم که واقعا همت تان بالاست و این همت جای تقدیر دارد. وقتی نحوه برخورد این است، دیگر دفعه های بعد آن جوان را ندیدیم که آنجا ایستاده باشد.

راوی: سید محمدرضا بهشتی

منبعدر گفتگو با خبرگزاری خبرآنلاین

تاریخ درج مطلب: جمعه، ۹ تیر، ۱۳۹۶ ۸:۵۱ ب.ظ

دسته بندی: خاطرات تاریخ معاصر

دیدگاهتان را بنویسید

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخش‌های موردنیاز علامت‌گذاری شده‌اند *