گزارشی درباره قطحی و سیل و مرگ و میر از سال 1247 ق و حوالی آن

بتاریخ شهر رجب المرجب سنه 1247 لغایت شهر شوال سنه 1247که چهار ماه بوده باشد، در سال مذکور نزول رحمت الهی بحدی شد که کسی آفتاب را ندید، و چنان برفی افتاد که در هیچ تاریخ ذکر نکرده، و پیوسته بنوعی شد که عبور مردم بالمرّه موقوف، و راه آمد و شد مکاریان بسته شد.

چنان برفی افتاد که در مدت مذکور چهار ماه، یک ذرع بلا خلاف و بی اغراق در زمین بود، و هجده برف حسابی افتاد که برف اوّلی چهار ساعت بصبح مانده گرفت، تا طلوع صبح سه چارک برف، باقرار اشخاص صاحب تمیز بی شک افتاد، و پس از آن در این چهارماه کمتر آفتاب شد، مستمر بارید، بجایی رسید که بر سبیل استمرار بمثل تحویل حواله دیوان مستمرا همه روزها می بارید، اگر چه نیم ساعت بود. از این حکایت چه آثار ضررها رسید.
کار بجایی کشید که سوخت حمام نایاب شد، و بعلت بی سوختی چه بسیار حمام از کار افتاد. هیمه لنگ! وزن به قیمت رسید. پس از آن بقربال! به نوعی شد که یافت نمی شد. کار بجایی کشید که زغال را به جای زعفران از برای تعجب که در نظر باشد بدکان عطاری در اجاره داده می فروختند… مثقال. همیه و ذغال معدوم شد. ذغال یک من ششصد هزار و همیه یک من پانصد … به علت سد عبور خلق قیمت بهم رسانید و چنین حکایتها.
در سنه لوی ئیل خیریت دلیل سنه… در عقرب که چهار ماه و نیم به موسم سیل آب مانده بود، و به جهت … خاک آب و تخم کاری آدم روانه نموده بودند که آب را برداشت برساند، نزول رحمت الهی نامتناهی شامل حال مخلوق گردید، و بارش شدیدی شد و سیلاب از کوهها برخاست، و چنان سیلابی روانه شد که هیچ پیری خاطر نداشت ….
چنان سیلابی در رودخانه مبارکه پیدا شد، و چندان طغیان داشت که دو زرع از روی پلها بلند ایستاده که عبور مردم از روی پلها ممکن نبود، و قریب یکماه مدام زمان این سیلاب طول کشید، و این حکایت و کیفیت را هم احدی بخاطر نداشت که روز پنجاه و پنجم نوروز، عبور مردم از روی پلها ممکن نباشد…
مرگی هم که روی داد و رخ نمود، بغیر از طاعون دو سال قبل که در مکه معظمه اتفاق افتاد که هفتاد هزار در یک روز در منا بمثل برگ درختان بخاک افتادن، و در پس و پیش آن را خدا می داند. در دار المرز رشت و کرمان شاهان هم بدین منوال طاعون رسوخ نمود، و چنان کرد که عقل قبول این معنی ننمود، لیکن آنچه رسید که اغراق نداشت، در رشت هفتصد درب خانه بلا صاحب و مال تجار در کاروان سراها در حجره ها بلا مالک ماند، و بقیه که باقی مانده بودند، از خوف سباع و بهایم از دربار پادشاهی مستدعی شده بودند که جمعی را به جهت حفظ آن ها از سایر بلاد دیگر روانه آنجا نمایند.

img_20161214_234630
از این غریب تر در اصفهان که چشم چراغ ایران ویران است، بعلت قحطی و گرانی و مرگی، چه بسیار که فرار نمودند، جمعی خانه نزول ببلاد دیگر از قبل همدان جای دیگر رفتند، و برخی که پای فرار نداشتند و قدرت حرکت نداشتند، در پیش پای نشستند. بنوعی نشستند که دیگر برنخاستند تا آنها را برداشتند، چه اجسادی از آنها ..که طعمه کلاب و ذباب شدند…
عجب تر از این مقدمه ها در شب هشتم شهر ذی الحجه الحرام سنه 1247 چنان رعد و برقی شد که زن حامله بار گذارد، و زمین بحرکت درآمد، و روشنی برق در آن شب تار بمثل روز روشن گاه دیوارها را می نمود، و صدای رعد چندان طول می کشید که یک سوره یس می خواندند، و باز صدای رعد بحال خود باقی بود، و در این صدای رعد و برقی سوزنده، تگرگی باریدن گرفت که در نیم ساعت بقدر یک چهارک بروی زمین افتاد، و بنوعی باریدن گرفت که واهمه و خوف چنان بر خلق غالب آمد تصور نمودند که خانه ها بر سر آن ها خراب خواهد شد و چاره بجز درگاه باری تعالی نداشتند از بس زاری لابه نمودند، خداوند عالم آن بلا را برطرف نمود، و میوه در آن سال نبود، به علت تگرگ که بآن شدت و بزرگی فندق و بزرگتر از فندق که بارید.
در روز نوروز سال بعد که سنه 1248 باشد بهمین دستور تگرگ بارید لیکن رعد برقی نداشت، تا دهه ذی الحجه الحرام سال مذکور یک صدایی باز از آسمان مسموع شد که ثانی اثنین صدای رعد سال گذشته بود، لیکن طولی نکشید.
اینها آثار بلا و غضب بود مردم ادراک نمودند باعث، و سبب این بلاها از بخل و کینه و حسد زاهدان و ملا نمایان بود که بعضی از … جرأت بعرض نیست.
مقابل این داستان، در زمان محمود افغان قحطی ندیدی. در تاریخ نقل نموده است که گوشت میته بر مردم حلال شد و صد ماه طول کشید. این مقدمه که عرض شد قریب یک سال طول کشید و گوشت میته یافت نشد که مردم آن را مباح بدارند و بخورند.
این حکایت بواسطه خون فاسدی بود که در عروق عالم جمع شده بود، تنقیه شد، و مردم تنبیه نشدند، و حکایت سیلاب در زمان زکی خان مذکور شد که پنج شش روز آب بر روی پلها ظاهر افتاده بود و این سیلاب یک ماه طول کشید. و مرگی زمان افغانی هم ده بیست روز طول کشیده بود، و این مرگی در پنج ماه دو فقره خلق تمام شدند، یکی فقرا و یکی کسبه و اشخاصی که باقی مانده بودند و بتدریج می مردند. از کسان صاحب اوضاع صاحب مؤونه صاحب آبرو بودند، و در یک سال باین دستور بر خلق گذشت.
اشخاصی که فرار کردند در همدان و طهران رفته آنها هم کلا مردند، در طهران هم بجهت برودت هوا و نزول رحمت الهی و برفی که در سال دویم در آنجا افتاد بمثل اصفهان و گرانی اتفاق افتاد. آن ها جملگی تمام و تلف شدند. اینها به جهت تنبیه خلق عرض کردم که همیشه احتیاطات کار خود را داشته باشند و از خدا دور نشوند.

منبع: کانال تلگرام رسول جعفریان، @jafarian1964

تاریخ درج مطلب: سه شنبه، ۲۳ آذر، ۱۳۹۵ ۸:۵۴ ب.ظ

دسته بندی: اسناد

دیدگاهتان را بنویسید

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخش‌های موردنیاز علامت‌گذاری شده‌اند *