تدبیر دلسوزانه یک معلم دینی برای نماز صبحهای دانش آموزش
اختصاصی خاطره نگاری؛
به مناسبت بازگشایی مدارس و سال نو تحصیلی، خاطره نگاری خاطره ای شنیدنی از یک معلم دینی و قرآن منتشر می کند که درباره حل مشکل قضا شدن نماز صبح یکی از دانش آموزانش است. مریم کربلایی، راوی این خاطره آن را در اختیار ما گذاشته است:
سال 1372 در مدرسه شاهد فجر منطقه 15 تهران، دانش آموز سال اول راهنمایی بودم. معلم دینی و قرآن خوش اخلاقی داشتیم به نام خانم مرضیه عبدل. شیوه درس دادنش خیلی شیرین و جذاب بود. با چاشنی داستانهایی از زندگی اهل بیت و بزرگان درسها را به ما ارائه می داد.
یکبار سر کلاس درباره اهمیت نماز صحبت کرد؛ طبق معمول این موضوع را هم با داستان و خاطره مطرح کرد. آن روزها کمی خوابم سنگین بود و هرکاری میکردم بعضی وقتها نماز صبحم قضا می شد. تحت تاثیر صحبتهای خانم عبدل تصمیم گرفتم بعد از کلاس پیش ایشان بروم و مشکلم را مطرح کنم.
زنگ کلاس که به صدا درآمد، رفتم و موضوع را به ایشان گفتم.
خانم عبدل همینطور که پشت میز معلم نشسته بود، با لبخند و آرامش خاصی گفت:
– عزیزم میخوای من صبحها زنگ بزنم خونتون بیدارت کنم؟
جا خوردم. باتعجب گفتم: آخه زحمت شما میشه!
– نه چه زحمتی. من که بیدار میشم به شما هم زنگ میزنم.
با خوشحالی شماره تلفن خانه مان را به ایشان دادم.
خانم عبدل از آن روز به بعد هرروز به خانه ما زنگ میزد و برای نماز صبح بیدارم میکرد. این اتفاق نه یک هفته و دو هفته بلکه تا دوسال هرروز تکرار شد و من با صدای معلمم برای نماز صبح بیدار میشدم.
حالا بعد از این همه سال، هنوز که برای نماز صبح بیدار میشوم، صدای مهریان ایشان که میگفت «سلام مریم جون …» در یادم هست و اگر خداقبول کند به یادشان هستم.
معلم عزیزم دی ماه 1402 به رحمت خدا رفت. روحش شاد و یادش گرامی