رابطه هنرمندان با عین صاد؛ از فرج الله سلحشور تا داریوش مهرجویی!
اما درباره وجه هنری شخصیت مرحوم صفایی. ایشان ارتباط وسیعی با هنرمندان در رشتههای مختلف هنری داشتند و شما نیز بهخاطر مسئولیتهایی که داشتید، واسطه این ارتباطات بودید. در اینباره لطفاً صحبت کنید.
هنرمندان بسیاری در زمینههای مخلف با ایشان در ارتباط بودند و تعداد اندکی از آنها را بنده با مرحوم صفایی آشنا کردم. بهطوری که «سهیل محمودی»، در سال 60 و با مطالعه کتابهای ایشان، خود، برای یافتن طلبه جوانی که نویسنده این آثار است، به قم میرود و یا «صادق کرمیار»، در سال 60 با ایشان آشنا شده و یا «علیرضا داوودنژاد» نیز از طریق ایشان با مرحوم صفایی مرتبط شده بودند. «سیدرضا میرکریمی» نیز از طریق مرحوم «مهدی حسینی»[ که همراه آیتالله صفایی در تصادف مرحوم شدند]، با ایشان آشنا شده بودند. یا مرحوم «رسول ملاقلیپور» که 19 اسفند (93) هشتمین سالروز درگذشت ایشان بود، وقتی که میشنید مرحوم صفایی به تهران آمده، تا نیمههای شب همراه ایشان میرفت؛ همچون تشنهای که عطش او را گرفته و به چشمه آب شیرین رسیده باشد، در جلساتی که ایشان بود، حاضر میشد تا بیاموزد. تصور میکنم مرحوم ملاقلیپور هم از طریق آقای تابش با مرحوم صفایی آشنا شده بود.
جناب آقای «نادر طالب زاده»، به واسطه بنده با ایشان آشنا شدند. زمانیکه ایشان میخواست مستند «عصر انتظار» را بسازد، به منزل ما در قم آمد و مصاحبه مفصلی با مرحوم صفایی انجام داد. البته این مصاحبه را در فیلم نیاورد اما سیر ساخت عصر انتظار بر اساس آن مصاحبه شکل گرفت که بعدها مؤسسه «لیلهالقدر» متن آن مصاحبه را بهعنوان یکی از بخشهای کتاب «تو میآیی» چاپ کرد. «علی مؤذنی» هم از طریق بنده با ایشان آشنا شد. از دیگر کسانی که خودم شاهد رفت و آمدشان با مرحوم صفایی بودم، آقای «سلحشور» و «اسلاملو» بودند. ابوالقاسم طالبی، علی درخشی، سلحشور و … و این آخری ها علی موذنی.
بعد از شهادت «مرتضی آوینی» جلسهای در «محراب فیلم»، متعلق به آقای «شمقدری» و «شورجه»، برگزار شد. بنده هم در این جلسه حضور داشتم. در این جلسه که در محراب فیلم برگزار شد، حرف آنها دقیقاً این بود: حالا که ما شهید آوینی را از دست داده ایم، خطاب به آقای مرحوم صفایی گفتند (با همین تعبیر که) « تو بیا آقای ما باش و ما را زیر پر و بال خودت بگیر». ایشان نپذیرفت و گفت من به دلایل متعدد برای کار شما مناسب نیستم. مهمترین آن حرفها و اتهاماتی است که راجع به من می زنند که اگر من وارد جلسه شما شوم آن حرفها دامن شما را خواهد گرفت و حیف است که شما کارتان را از دست بدهید. ولی اگر راهنمایی ای خواستید، به طور موردی در خدمتم. بعد از آن جلسه بارها سلحشور، اسلام لو، طالب زاده و دیگران (بقیه را یادم نمی آید) در منزل ما و یا در آخر هفته در منزلشان و یا تهران به دیدن ایشان می آمدند.
نکتهای که مرحوم صفایی به آنان گوشزد کرد، این بود که «شما وقتی میتوانید ادعا کنید هیأت هنرمندان مسلمان هستید که اگر برای آقای «الف» پروژهای را آوردند و او دید آقای «ب» امسال کار نکرده یا مشکل مالی دارد، از حق مسلّم خودش بگذرد و این را به دوستش واگذار کند. اگر شما آموختید از خودتان بهخاطر دوستتان بگذرید، این هیئت هنرمندان مسلمان میتواند بهطور جدی پا بگیرد. [امری که متاسفانه دوستان به آن ملتزم نشدند]
خاطرم هست در مصاحبه آقای میرکریمی با مجله «فیلم»، پس از اکران فیلم زیر نورماه، ایشان به افراد متعددی از فیلمسازان از جمله «مجید مجیدی» اشاره کرده بود که با مرحوم صفایی در ارتباط بودند.
مرحوم صفایی و اصحاب سینما
استاد صفایی ظاهراً در جریان شکلگیری برخی آثار هنری و سینمایی دخالت مستقیم و یا غیرمستقیم داشتهاند؛ مانند فیلم «روز واقعه». پیرامون نقش و تأثیر ایشان در اینگونه آثار توضیح دهید.
بله؛ برای مثال آقای داوودنژاد قبل و در هنگام ساخت فیلم «نیاز»، هفتههای متمادی، شب های سه شنبه به جمکران میرفت. از نظر بنده در مجموعه آثار آقای داوودنژاد، فیلم «نیاز» از سایر فیلمهای دیگر ایشان کاملاً شاخص و جداست. در فیلم «نیاز» رفت و آمد و ارتباط آقای داوود نژاد با آقای صفایی کاملاً محسوس و مشخص است.
همین طور آقای میرکریمی. ایشان بعد از اکران فیلم «زیر نور ماه»، در مصاحبه با مجله «فیلم» در پاسخ به این سؤال که «ایده اولیه این فیلم چگونه به ذهن شما رسید؟»، اظهار کرده بود «من با روحانیای روبرو شدم به اسم علی صفائی (عین.صاد) و با طرز رفتار و سیر و سلوک و زندگی او آشنا شدم. فیلم زیر نور ماه را با توجه به زندگی عین صاد و شناختی که از او داشتم، ساختم. مرحوم صفایی نیز در آخرین سفرشان به مشهد، قصد بازدید از پشت صحنه فیلم «کودک و سرباز» میرکریمی را داشت که به لقاء الهی پیوست.
شاید کمتر کسی بداند که فیلم «روز واقعه» در واقع بیشتر بار محتواییاش را مدیون مرحوم صفایی است. فیلمنامه روز واقعه را «بهرام بیضایی» نوشته اما مقایسه فیلمنامه و فیلم، نشان میدهد که این دو به معنای واقعی کلمه با هم متفاوتند. حتی این تأثیرگذاری به گونهای بود که کارگردان این اثر یعنی «شهرام اسدی» هم متوجه نمیشد. ناظر فیلم یعنی مرحوم مهدی حسینی که در تصادف همراه ایشان مرحوم شد، پیشتر فیلمنامه را به مرحوم صفایی برای مطالعه داده بود و در زمان فیلمبرداری این فیلم در بیابانهای اطراف ساوه، هر روز از سر صحنه فیلمبرداری به منزل مرحوم صفایی میآمد و در مورد اتفاقات آن روز توضیح میداد. ایشان هم پیشنهاد میداد که مثلاً این گفتوگوها را هم در کار اضافه کنید؛ سرانجام، اتفاقی که افتاد این بود که فیلمنامه «روز واقعه» آقای بیضایی که بیشتر شاخصهاش عشق یک مسیحی به یک دختر مسلمان بود، تبدیل به فیلم تاثیرگذار عاشورایی شد که هنوز هم بعد از این همه سال هیچ فیلمی نتوانسته جایگزین روز واقعه شود.
در همین راستا، فیلمنامهای بهنام «در غبار» به نویسندگی «مهدی گمینی» در فارابی رد شده و مورد اعتراض نویسنده قرار گرفته بود. بعد از اینکه فیلمنامه را به استاد نشان دادم، نکاتی را متذکر شدند که وقتی به نویسنده انتقال دادم و اِعمال شد، فیلمنامه بهشدت مورد توجه قرار گرفت و حتی قرار بود با مشارکت سیما فیلم و فارابی ساخته شود اما بنا به دلایلی،کار متوقف شد در حالیکه قرار بر حمایت بود.
فیلمنامه فیلم «پری» را نیز برای مطالعه به بنده ارجاع داده بودند؛ وقتی فیلمنامه را خواندم بهشدت مخالف بودم. به همین دلیل فیلمنامه را برای بازبینی نزد مرحوم صفایی بردم؛ ایشان پس از مطالعه گفتند چرا مخالفت میکنی؟ گفتم چیزی جز ترویج پوچگرایی در انتهای فیلم وجود ندارد و این عرفان، عرفان واقعی نیست. ایشان گفت اتفاقاً باید برای ساخت این فیلم حمایت کنی تا هم ذهنیت مؤلف مشخص و هم آن چیزی که مؤلف یعنی آقای «مهرجویی» در فیلمنامه مورد نقد قرار داده، در جامعه مطرح شود. بدین ترتیب پوچ بودن این عرفان و عرفانبازیها برای جامعه ملموس خواهد شد. سرانجام فیلمنامه ساخته شد و نهایتاً همان پیشبینی ایشان اتفاق افتاد و آن چیزی که در فیلم پری میبینیم، نقد غیرمستقیم آقای مهرجویی از جریانهای خاص عرفان بهویژه عرفانهای با رنگ و بوی غربی، مشخص میشود.
راوی: سید مجید پورطباطبایی
منبع: در گفتگو با نشریه دال