روایت اسحاق جهانگیری از ثبت نام در انتخابات ریاست جمهور؛ روحانی هم موافقت کرد.
قبل از عید نوروز گفتوگوهایی میشد که شما هم کاندیدا شوید و گروه اصلاحطلب در کنار آقای روحانی یک نامزد دیگر داشته باشند. به دلایل متعددی این استدلال وجود داشت که فرد دیگری هم باشد. من به طور طبیعی رد میکردم و میگفتم به دلیل اینکه کنار آقای دکتر روحانی هستم، مصلحت نیست کاندیدا شوم؛ اما این فشار از طرف دوستان اصلاحطلب و شخصیتهای درجه یک اصلاحطلب وجود داشت تا اینکه بعد از عید خیلی جدی تر شد. بنده گفتم اگر دکتر روحانی هم با این ایده موافق باشند، در این مورد فکر خواهم کرد. بالاخره آقای دکتر روحانی هم با من صحبت کردند و گفتند دوستان با من صحبت کردهاند. دوستان دیگری هم از شورای اصلاحطلبان با ایشان صحبت کرده بودند. به آقای روحانی گفتم از نظر خودم، نامزدی من خیلی موضوعیت ندارد، ایشان گفتند فکر کن بعد با هم صحبت می کنیم. تا رسید به روز آخر ثبتنام که نمایندگان شورای عالی اصلاحطلبان با آقای روحانی صحبت کردند و ایشان هم با من صحبت کردند. من با دکتر روحانی قراری یکساعته گذاشتیم. معلوم بود ایشان از صحبتهای دوستان متقاعد شده بودند که آمدن من ضرورت دارد؛ ولی آنها ظاهرا یک فهرست پنجنفره مطرح کرده بودند که اگر جهانگیری قبول نکرد، یکی از اینها باشد. آقای روحانی هم گفته بود اگر قرار است کسی باشد، من با آقای جهانگیری موافقم. با ایشان که صحبت کردم، استدلالهایشان را گفتند و قرار شد من مجددا با آقای خاتمی صحبت کنم که منجر به تماس تلفنی نیمساعته با ایشان شد. نیم ساعت به پایان زمان ثبتنام – به دلایل متعددی که ممکن است بخشی از آنها را نگویم – به این جمعبندی رسیدم که اگر ثبتنام نکنم و مشکلی پیش بیاید، همه کاسهکوزهها بر سر من خواهد شکست…. بعد از ثبتنام به دوستان در دولت و غیردولت شوکی وارد شد. عدهای موافق و برخی مخالف بودند. بدون اینکه کسی با من صحبت کند از دید افراد میدیدم عدهای از این تصمیم راضی نبودند و عدهای خوشحال بودند؛ ولی بعد از اعلام صلاحیتها و ورود من به صحنه انتخابات تقریبا کسی را ندیدم که از این اتفاق به عنوان ابتکار خیلی مهم و مدبرانه یاد نکرده باشد.
منبع: روزنامه شرق، شماره 2860، چهارشنبه 1396/2/20