ماجرایی که باعث شد بهناز جعفری “کلا از هر چه که او را مجبور به تعریف کردن خود کند بیزار شود.”
یکبار در سریالی بازی میکردم که به من یکسری برگه باطله دادند تا با آن بهعنوان منشی بازی کنم که اتفاقی دیدم فرمهایی است که آدمهای مختلف در دفتر سینمایی پر کردهاند و گفتم ای داد بیداد، این آدم با چه آرزوها و تصوراتی این فرم را پر کرده و الان زیر دست من است و از چرخه سینما به دور مانده. بعد از آن از این فرم پر کردنها متنفر شدم و همچنین از اینکه کسی من را در خیابان میبیند، میشناسد اما کارهایم را به یاد نمیآورد و از من میخواهد بگویم در چه کارهایی بازی کردم. کلا از هر چه که مرا مجبور به تعریف کردن خودم کند بیزارم.
منبع: گفتگوی بهناز جعفری با روزنامه شهروند