لذتی که حرفش بود
«لذتی که حرفش بود» کتابی است از پیمان هوشمندزاده که از طرف نشر چشمه منتشر شده است. این کتاب ششمین کتاب هوشمندزاده بعد از کتابهای «دوتا نقطه»، «وقت گل نی»، «حذف به قرینه مستی»، «هاکردن» و «شاخ» است. «لذتی که حرفش بود»، چنانکه در عنوان فرعی آن نیز آمده «شش تکنگاری درباره دیدن و زیستن» است. هوشمندزاده در این مجموعه، تجربههای خود در عکاسی و قصهنویسی را به هم پیوند زده است که حاصل آن شده است تکنگاریهایی برآمده از مشاهدات و مواجهات او در زمینههای مختلف و این مشاهدات و مواجهات، هریک ذیل عنوان یک مفهوم گرد آمدهاند. هوشمندزاده در هر یک از این تکنگاریها، یک مفهوم را دستمایه تامل و روایتگری خود قرار داده است. مفاهیمی که چنانکه در توضیح پشت جلد کتاب نیز اشاره شده، گاه آنچنان بدیهی مینمایند که بیاعتنا از کنارشان میگذریم حال آنکه به هرکدام از این مفاهیم میتوان از زاویهای متفاوت نگریست و از آنها آشناییزدایی کرد و معناها و دریافتهای تثبیتشده و بدیهی تلقیشده از آنها را دستمایه تردید قرار داد. «طبیعی»، «فراموشی»، «سکوت»، «خیال»، «لذت» و «تنترسه»، عنوانهای تکنگاریهای این کتاب است. در بخشی از توضیحی که پشت جلد این کتاب درباره آن آمده است میخوانیم: «لذتی که حرفش بود مجموعهای است از نابترین تجربههای بهظاهر پیشپاافتاده و هرروزهی ما. مجموعهای از بدیهیات، آنقدر که کمتر کسی بهشان فکر میکند. پیمان هوشمندزاده و منطق روایی ساده و روانش، کولاژوار قطعاتی از مشاهدات هر انسانی را از پیرامونش و خاطراتش کنار هم چیده، جوری که برای خواننده چارهای جز حیرتکردن نمیماند. این تکهها و در کلیتشان این مقالات، عریانکنندهی یکی از بارزترین کمبودهای هنر معاصر ماست؛ قدرت دیدن، شناختن و شکافتن سادهترین اتفاقات جاری زندگی و حرفزدن راجع بهشان. گاهی لازم است انگشت عکاس برای فشردن شاتر بلرزد، قلم در دستان نویسنده بلغزد و مخاطب جسارت کندوکاو در جزئیترین رکن اثر پیشرویش را بیابد». آنچه در پی میآید قسمتی است از تکنگاری «طبیعی» از این کتاب: «… حالا چهلودوسالهام و بدون اینکه خجالت بکشم میپرسم، طبیعیبودن یعنی چه؟ ما کی طبیعی هستیم؟ کجا طبیعی هستیم؟ چرا باید طبیعی باشیم؟ اصلن چرا طبیعیبودن خوب است؟ آن هم برای ما، مایی که دائم از نقشی به نقش دیگر میغلتیم.
مگر غیر از این است که کل هنر بر پایهی اتفاقات غیرطبیعیست. مگر سینما غیرطبیعی نیست؟ مگر تئاتر، نقاشی، مجسمهسازی و حتا رقص غیرطبیعی نیست؟ پس چرا اینقدر به طبیعیبودن اهمیت میدهیم؟
هرچه فکر میکنم نمیتوانم یک تعریف کامل یا حتا ناقص از طبیعیبودن جور کنم. غیرطبیعی را درک میکنم، میفهمم، ولی با طبیعیبودن کنار نمیآیم یا شاید برعکس زیادی کنار میآیم. گاهی معنیاش نزدیک به کلمهی معمولی میشود و گاهی نزدیک به واقعی یا بدیهی و جاهایی معنی خود یا خودِ خود میدهد. و گاهی هر چهار واژه را در خودش جمع میکند. شاید وقتی بهمن جلالی میگفت عکاس نباید در عکس باشد منظورش همین بود، همین طبیعیبودن».
بازپینگ: نامزدهای بخش مستندنگاری نهمین دوره جشنواره جلال آل احمد معرفی شدند - خاطره نگاری
بازپینگ: برگزیدگان نهمین دوره جایزه ادبی «جلال آلاحمد» معرفی شدند؛ بخش مستند نگاری برگزیده نداشت. - خاطره نگاری