روایت هادی خامنه ای از نخست وزیری میرحسین موسوی؛ برخورد تند آیت الله یزدی با آیت الله خامنه ای
سید هادی خامنه ای، برادر رهبری در گفتگو با حسین دهباشی ناگفته هایی از زندگی شخصی و سیاسی خود بیان کرده که در بخشی از این گفتگو به ماجرای انتخاب میرحسین موسوی به عنوان نخست وزیر آیت الله خامنه ای در مجلس شورای اسلامی اشاره می کند: من تا همین الان هم خبر ندارم که آن ۹۹ [نفری که رای مخالف به میرحسین موسوی دادند] را چه کسی اسمشان را درآورد و افشا کرد؟ میدانم از بچههای خود ما بودند اما چه کسانی بودند، خبر ندارم… در مجلس عدهای به آقای موسوی به عنوان نخستوزیر رأی دادند که آن بحثهایی که پیش آمد… شاید (فهرستی) بوده؛ من الان خبر ندارم. اطلاع ندارم؛ یعنی من الان آن فهرست را در ذهن ندارم؛ به طور کلی میدانم کسانی بودند که بالاخره در جبهه مقابل بودند. کسان دیگری هم بودند که در جبهه مقابل بودند ولی رأی دادند.
در دور اول دور قبلی آقای موسوی کسانی مطرح شدند قبل از موسوی که یک رأی نیاوردند از مجلس. اولین نفر آقای ولایتی بود؛ رأیگیری شد و رأی نیاورد! بعد صحبت این شد که حالا اگر اینطوری باشد، برای اینکه رأی نیاوردند، ممکن است خیلی مناسب نباشد؛ یک رأی استمزاجی قبلا از مجلس گرفته شود، راجع به هر کسی که ببینیم اگر رأی میآورد، مطرحش کنیم! نفر بعدی فکر میکنم آقای میرسلیم بود. فکر میکنم رأیگیری کردند استمزاجی و دیدند نه، رأی نمیآورد. راجع به آقای میرحسین مطرح کردند؛ دیدند نه، زمینه دارد و رأی میآورد بنابراین مطرحش کردند که همان زمان در بعضی از جلسات خصوصی من به خاطر دارم که افرادی بهشدت راجع به این گزینش، به آقای خامنهای اعتراض داشتند؛ یکی از آنها آقای محمد یزدی بود که در جلسهای خیلی تند برخورد کرد! دلیلش هم حالا هرچه بود، من یادم نیست ولی اجمالا این مقدار یادم هست که ایشان خیلی تند بود.
آقای هاشمی جزء کسانی بود که موافق بود آقای میرحسین بیاید آن زمان. خود آقای هاشمی هم جزء این دسته بود! منتها نه به صورت رسمی؛ چون رئیس مجلس بود نمیتوانست بیطرفی را نقض کند! ولی خب موافق بود.
حالا یکسری تحریکات یا یکسری کارها بود که آنطرف انجام میشد که آنها هم مقداری در شدت ماجرا بیتأثیر نبود. مثلا همان زمان دو، سه روز مانده به رأیگیری برای نخستوزیری، ما در مجلس شاهد و ناظر بودیم. تعدادی از آقایان شورای نگهبان و بعضی دیگر رفته بودند خدمت امام که به امام بگویند شما اجازه بدهید مثلا آقای خامنهای همان کاری که نظر خودش هست انجام دهد و شما مثلا وارد کار نشوید! رفته بودند چنین چیزی به امام بگویند، که اگر اشتباه نکنم آقای جنتی و آقای یزدی هم بودند؛ بعضیهای دیگر هم اگر بودند یادم نیست. خب ما شنیدیم اینها رفتند و بعد هم آمدند از نزد امام و سری هم به مجلس زدند. مجلس هم با اینکه بعدازظهر بود و وقت کار نبود، یک التهابی داشت و همه بودند.
حاجاحمدآقا به ما اطلاع دادند که اینها آمدند و مطلب خودشان را مطرح کردند و به امام ابراز کردند که اجازه بدهید آقای خامنهای خلاصه تکلیف شرعی و قانونی خودش را اِعمال کند! چنین چیزی گفتند. گویا امام در جواب گفته بودند نه، من لازم میدانم نظر خودم را بگویم، چنین چیزی نقل شده؛ چون زمان خیلی گذشته، من مقداری درجه خطا برای این مسئله میگذارم ولی در این حدود. این را ما اطلاع داشتیم که امام اینطور گفتوگو کردند. آقایان که آمدند دوستان رفتند سؤال کردند که چه گفتند امام؟ اینها فقط این را گفتند که ما با امام صحبت کردیم امام گفتند بله، آقای خامنهای حق دارند که وظیفه شرعیشان را انجام دهند. چیز دیگری به زبان نیاوردند. دیدیم که چیزی نمیگویند. دوستان گفتند چه کار کنیم که اینها بگویند؟ من گفتم سؤالی کنید که خودبهخود این جواب را بدهند. یک سؤالِ… بگویید که ما شنیدهایم امام گفتهاند نخیر، باید آقای موسوی حتما انتخاب شوند!
رفتیم گفتیم ما اینطوری شنیدیم. گفتند، نه بابا امام این را نگفت؛ گفته بود که به تکلیف شرعیام باید عمل کنم. گفتم خب این را از اول میفرمودید، بهتر بود! که ناچار شدند این را بگویند. خب این گفتوگوهایی بود که شده بود و اجمالا حالا.
منبع: خبرگزاری خبرآنلاین