لقب “امام” چگونه برای آیت الله خمینی مطرح شد؟
حسن روحانی در خاطرات خود از شهادت سید مصطفی خمینی و مراسم ختم وی در تهران و قم میگوید: در سال 1356 مرحوم حاج آقا مصطفی خمینی به صورت مشکوکی در نجف رحلت کردند. آبان ماه بود که ایشان دارفانی را وداع کردند. شهادت ایشان به خاطر جایگاهی که نزد امام(ره) داشتند و نیز به علت جایگاه علمی و انقلابی که به عنوان معاون و مشاور امام(ره) مطرح بودند، در میان علما و روحانیون و انقلابیون خیلی تاثیر گذاشت.
با شهادت ایشان خیلی چیزها در صحنه مبارزه تغییر کرد. مثلا تا آن موقع ما نمیتوانستیم در سخنرانیها مستقیماً نام امام را بر زبان بیاوریم و معمولاً به عنوان مرجع دور از وطن یا یوسف گمگشته از ایشان یاد میکردیم. داشتن عکس ایشان هم جرم بود. حتی روی جلد رسالهشان هم اسم ایشان نبود و مثلا از اسامی دیگر استفاده میشد. اما با شهادت حاج آقا مصطفی این فضا شکسته شد.
نام امام بر بالای منبرها رفت. مجالس ختم برگزار شد و اتفاقات دیگری که علنی شد. در روزهای اولیه در مسجد جامع بازار مراسم ختمی برای ایشان برگزار شد و در این مراسم سخنران خبر شهادت را اعلام کرد و گفت که ایشان فرزند آیتالله خمینی بودند. بردن این اسم خیلی مهم بود.
چهارشنبه بعد از ظهر بود که استاد مطهری به بنده زنگ زدند و گفتند که میخواهیم مجلس ختمی در قم و تهران برگزار کنیم و شما سخنرانی یکی از این مجالس را قبول کنید. من ممنوع المنبر بودم، ولی ایشان فرمودند اگر ممنوع المنبر هم نباشی، خواهی شد، قبول کردم و گفتم که آمادگی دارم. بعد هم تماس گرفتند و روز جلسه را گفتند که روز یکشنبه هست و قرار هم شد تا من در مراسم تهران در مسجد ارک سخنرانی داشته باشم.
جلسه مهمی بود و برای همین من در ذهن خود مطالب سخنرانی را مرور میکردم. به ذهنم آمد که امام خمینی(ره) را به ابراهیم خلیل الله تشبیه کنم که خداوند بعد از امتحانات مختلف و موضوع به قربانگاه بردن اسماعیل، فرمود که الان شایسته مقام امامت شدی. من میخواستم با این تشبیه به اینجا برسم که حالا با این شرایط برای آیتالله خمینی هم لقب «امام» شایسته است. اما در این موضوع تردید داشتم که آیا پذیرفته خواهد شد یا نه. چون واژه امام تا آن موقع فقط برای ائمه معصومین(ع) به کار میرفت.
چون احتمال دستگیری من قبل از منبر وجود داشت زودتر عازم مسجد شدم. دیدم نیروهای نظامی اطراف مسجد مستقر هستند. خلاصه برنامه شروع شد و علما و شخصیتهای بزرگی هم حضور داشتند. اما من هنوز هم تردید داشتم راجع به واژه «امام».
اما وقتی بالای منبر رفتم تصمیمم قطعی شد. داستان ابراهیم و اسماعیل را گفتم و آیه «انی جاعلک للناس اماماً…» را خواندم و بعد گفتم تنها لقبی که برازنده آیتالله خمینی است کلمه «امام» است،«امام خمینی». ناگهان صدای صلوات مردم مسجد را به لرزه درآورد و آقای موسوی کاشانی، یکی از دوستان، بعد از آن مراسم گفت که من دیدم وقتی شما این موضوع را گفتید آیتالله مطهری از جایش برخاست و دستها را بالا برد و با صدای بلند صلوات فرستاد.
من امیدوار نبودم ،« این پیشنهاد جا بیفتد، اما بعد از چندروز این واژه همه جا بکار میرفت.نوار سخنرانی من هم همه جا پخش شد و حتی به کشورهای عربی، اروپا و آمریکا هم رسید. زمانی هم که پاریس خدمت امام(ره) رسیدم دیدم که آنجا هم رسیده است.
حتی یکی از نوار فروشهای تهران به من میگفت که شما کاسبی ما را داغ کردید و من خودم چندهزار تا از این نوار را فروختهام.
منبع: همشهری آنلاین، مهدی محمدی