ناگفته هایی ازدلایل سقوط هواپیمای سران ارشد نظامی سال ۶۰
روزنامه قانون نوشت: امسال به بهانه روز شهید گفتوگویی را از خانواده یك شهید بزرگوار منتشر میكنیم كه حق فراوانی برگردن مردم ایران دارند. این شهید بزرگوار از سال ۵۰ كه فعالیت سیاسیاش برای ارتش خطرناك شد، نامش در لیست رژیم شاه بود و بهگونهای كه اگر انقلاب نمیشد، امكان اعدامش وجود داشت. شهید موسینامجو در ماجرای هواپیمای هركولس C-130 به همراه مقامات ارشد نظامی ایران به دیدار معبودش شتافت. از فعالیتهای شهید نامجو پیش از انقلاب، سمتهایش پس از انقلاب تا شهادت و دشواریهای پس از آن با فرزندان وی بررسی شد كه در ادامه مشروح گفتوگو را میخوانید. گفتنی است در این مصاحبه آقایان ناصر و مهدی نامجو نكات مختلفی را به زبان آوردندو پسر ارشد خانواده یعنی آقا ناصر بسیار روشنتر به سوالات ما پاسخ داد.
درباره پدرتان مختصری برایمان توضیح دهید؟
شهید نامجو در ۲۶ آذر سال ۱۳۱۷ در شهرستان بندرانزلی در یك خانواده متوسط متولد شد. به نقل از دوستانش بنا بر شرایط زندگی در آن دوران همانند شهید رجایی دستفروشی میكرد. در حدود ۱۰سال كه داشت به تهران مهاجرت كردند و در خیابان گرگان قدیم كه امروزه به نام پدرم نامگذاری شدهاست، مستقر شدند. پدربزرگ بنده كارمند مخابرات بود كه برای ادامه تحصیل فرزندان و شرایط كاری خودش به تهران مهاجرت میكند. خانواده پدری بنده هفت فرزند بودند. پس از چندی پدر به سیستم نیروهای مسلح وارد میشود. بسیاری تصور میكنند كه پدر بنده، نظامی صرف است در حالیكه تحصیلات ایشان در رشته نقشهبرداری بودهاست.
چه سالی ازدواج كردند؟
سال ۱۳۴۹ در سن ۳۲ سالگی ازدواج میكنند.
چه سالی وارد دانشكده افسری شدند؟
سال ۱۳۳۷
چه سالی از دانشكده افسری فارغ التحصیل شدند؟
سال ۱۳۴۰ از دانشكده افسری فارغ التحصیل شدند.
در رشته ورزشی سابقه فعالیتی داشتند؟
در كارنامههای ایشان دورههای مختلفی از جمله اسبسواری به چشم میخورد. اما بهعلت اصالت شمالی ایشان، شناگر ماهری شناخته میشد.
اینكه گفتهمیشود در دهه ۵۰ عضو هیات علمی میشوند درست است؟
خیر، پدر پس از فارغ التحصیلی از سال ۱۳۴۰ به عضویت هیات علمی دانشكده افسری درآمدند و كرسی نقشهبرداری دانشكده افسری برای تدریس در دست ایشان بود. كسوتش نیز به عنوان دبیر و استاد مطرح بودهاست.
از شرایط پدر در دانشكده افسری در آن سالها برایمان بگویید؟
نظام پهلوی یك سیستم میلیتاریسمی محسوب میشد و به همین علت به دانشكدههایی مانند دانشكده افسری اهمیت خاصی قائل میشد. در آن برهه به طور عمده افراد شاخصی برای ورود به دانشكده انتخاب میشدند و از فیلتر آزمون جداگانهای نیز عبور میكردند. پدر در دوران تحصیل رتبه بالایی داشت از همین رو پس از اتمام تحصیلات به عضویت هیات علمی درآمد.
به چه علت پدرتان این شغل را انتخاب كرد؟
ارتش از رستههای مختلفی تشكیل میشد. افراد برای ورود به رسته ها به طور معمول دو پیش شرط علاقه و معدل را پیش روی خود داشتند. در آن زمان مرسوم بود كه برخی از افراد كه نمرات بالایی داشتند پس از اتمام دوره به رسته توپخانه میرفتند. پدر نیز به دلیل نمرات بالا به این رسته وارد شد.
چه شد كه به فكر ادامه تحصیل در خارج از كشور افتادند؟
برای ادامه تحصیل نیز به دانشكده جغرافیا تهران رفتند. بسیاری از افراد مستعد برای ادامه تحصیل به خارج از کشور می رفتند. پدر و مرحوم شکر ریز نیز مقرر شد برای ادامه تحصیل به کشور فرانسه اعزام شوند. همینگونه برادر شهید نامجو شهید سید رسول نامجو نیز به کشور انگلیس رفتند و در کنار آن دو نفر از دوستانش یعنی آقایان جاسبی و تبریزی و سایرین جمعی بودند كه برای ادامه تحصیل هر یك به كشوری بورس شدند. دو نفر اول در رشتههای مهندسی صنایع، مدیریت و مكانیك انگلیس را انتخاب كردند و پدر نیز برای رشته نقشهبرداری در فرانسه قبول شد. سال ۵۴ در آزمون بورسیه برای اعزام به فرانسه در رشته نقشه برداری در مقطع دكتری پذیرش میشود ولی بهدلیل سابقه مذهبی و تحركات سیاسیاش در سال ۵۵ از خروج وی از كشور ممانعت بهعمل می آید. اگر اجازه خروج به ایشان داده میشد بنده متولد فرانسه بودم. در آن سالها شرایط برایش دشوار گذشت چرا كه پیش از خروج تمامی اموالش را فروخته بود تا بتواند در آن چندسال در فرانسه با آسایش زندگی كند ولی ممانعت از خروج وی تمامی برنامههایش را دچار اختلال كرد.
در زمینه تحصیلات پدر شما چندان اطلاعرسانی نشدهاست، از این موضوع گلهای ندارید؟
بنده در بنیاد شهید كه مشغول فعالیت هستم یكبار به تابلویی برخوردم كه عكس پدر به همراه اطلاعات مختصری از او بود. در آنجا نوشته شده بود رشته لیسانس نظامی، برایم تعجب برانگیز بود كه رشته نظامی چه معنیای دارد. همچنین رشتهای تابهحال تعریف شدهاست. چرا این حجم از فقدان اطلاعات وجود دارد. پدر تنها در رشتههای علوم نظامی تدریس نداشت. یك نفر نقل میكرد كه شهید نامجو، مدرس نقشهبرداری در دانشگاه شریف بودهاست. بسیاری از افراد نظامی حال حاضر كشور از شاگردان پدر بودهاند. من كارت تدریس پدر را در دانشگاه تهران دیدهام. برادر بنده پس از شهادت پدر به دنیا آمدند.
شما اظهارنظری از پدر درباره شخصیت سرتیپ رزم آرا كه بهعنوان پدر علم جغرافیای نظامی مطرح است و همچنین در زمینه مرتبط با رشته تحصیلی پدرتان شاخص بودهاست، شنیدهاید؟
كتابهای سرتیپ رزمآرا را در خانه وجود دارد. یك قبلهنما نیز در خانه دیدهام كه نام سرتیپ رزمآرا بهعنوان سازندهاش در پشت آن ذكر شدهاست. رزم آرا و ارفع در تاریخ كشور دو نفری هستند كه در تعارض با یكدیگر قرار داشتهاند. یك برهه رزم آرا و در دوره دیگر نیز ارفع در قدرت دیده میشدند. رزمآرا در زمینه تدریس علوم نظامی صاحبنام بود و از او كتاب هایی در كتابخانه پدر به چشم میخورد. به نظر بنده رزم آرا شخصیت مثبتی به نظر میرسد. در نحوه مرگ او نیز ابهاماتی دیدهمیشود.
از سبك زندگی پدر كمی برایمان توضیح دهید؟
كسوت معلمی در پدر پررنگ بود. بهعنوان فردی تلاشگر در بین دوستانش شناخته میشد. در زمینه تدریس تسلط كافی بر محصلین خود داشت. پدر برای هر شخصی در دفتر خودش یك دیدگاه و نظر نوشته بود. هركسی در هر زمینهای مهارت داشت آن ویژگی را برای آن شخص با دید کادرسازی در آینده یادداشت میكرد. بهطور كل پدر بسیاری از رویدادها را یادداشت میكرد. از او یادداشت های بسیاری به یادگار مانده است.
خانوادهاش مذهبی بودند از این رو در زمینههای مذهبی مطالعات بسیاری داشت. دوره های تفسیر و همچنین کتابهای شهید مطهری و دكتر پاكنژاد را مطالعه کرده بود. پیش از انقلاب مادر از پدر خاطراتی نقل میكند كه برای كمك به مردم حاشیهنشین شهر پیشگام بودهاست. از لحاظ شخصیتی نیز ساده زیست بود. یكی از دوستان پدر از سختكوشی او نقل میكند كه شبهای امتحان نیز دستفروشی میكرد و با وجود این در نمرات نیز از سایرین پیشتاز بود. با وجود تمام مشغلههایی كه داشت وقت بسیاری برای خانواده میگذاشت. مادر تعریف میكنند زمانی كه افت كوچكی از درس در خواهر مشاهده میكرد علت آن را جویا میشد و در صدد رفع آن برمیآمد و به مدرسه میرفت و پیگیر امور خواهر میشد. چهره اصلی پدر پیش از انقلاب به عنوان یک استاد نمونه شناخته شده بود و فعالیت های مبارزاتی به صورت مخفیانه بود و پس از انقلاب چهره ایشان به عنوان یکی از مبارزان و افراد باسابقه شناخته شده بود.
برخلاف قدمت بسیار دانشكده افسری چرا پدر شما را بنیانگذار آن عنوان میكنند؟
دانشكدهافسری دارای سابقه طولانی بوده و در سال ۱۳۰۰ تاسیس شدهاست. از لحاظ تاریخی از بسیاری از دانشگاهها مقدمتر بودهاست. پدر پس از انقلاب نقش بسیاری از جهت تحول و همراستا كردن دانشكده با انقلاب ایفا كرد. از این جهت پدر را بنیانگذار مكتبی دانشكده میخوانند در حالیكه قدمت آن به سال ۱۳۰۰ برمیگردد. در آن برهه براساس شرایط مجبور بودند كه از افراد بهخصوصی در دانشكده استفاده كنند و با بسیاری نیز قطع همكاری كنند. در همین راستا پدر بسیار تهدید میشدند و حتی نامههایی علیه فرزندان و خانواده نیز مطرح شده بود. دانشكده افسری برای پدر جایگاه والایی داشت. پدر همزمان مدرس و رییس دانشكده بود. دفتر ایشان همیشه روی مراجعین باز بود. گاهی اوقات كه با پدر كاری داشتیم و تا دیروقت در اداره مشغول بود برای دیدنش به دفتر می رفتیم.
پدرتان پیش از انقلاب با شاه برخوردی داشتهاند؟
شاه شخصیت نظامی داشت، از همین جهت بارها به دانشكده افسری مراجعت میكرد. چند عكس نیز از پدر ماندهاست كه نشان از بازدید شاه از دانشكده دارد. چندین مرتبه پدر به عنوان استاد نمونه تشویق شدند. با تمام وجود پدر از ابتدای دهه ۵۰ در محفلی كه علیه شاه بود شركت داشتند. پدر نیز دوستانی داشتند. یكی از آنها مرحوم ناصر رحیمی كه از مبارزان علیه بهاییت محسوب میشد و از تاثیرگذاران بر پدر شناخته میشود سالها قبل از انقلاب بر اثر یك بیماری به بیمارستان رفت و در آنجا بهعلت كمكاری عمد به نقل از بسیاری به شهادت رسید. پدر به احترام وی، من را ناصر نامگذاری كرد.
به چه علت پدر شما از پذیرش خانههای سازمانی امتناع كردهاست؟
پیش از انقلاب پدر از لحاظ درآمدی وضعیت مناسبی داشت. به جهت شرایط معتقد بود كه افرادی که از من مستحق تر هستند باید از این خانهها استفاده كنند. به همین جهت هیچگاه استفاده نكرد. زمانیكه پدر در منطقه پیروزی اجارهنشین بود یك زمین را با قرض گرفتن از اطرافیان در صادقیه فعلی خریداری كرد. در وصیتنامهاش نیز نسبت به شهادت به عقاید شرعی و بدهكاری به اشخاصی متنی را ذكر كرده است. خانهای را در آن زمین طراحی كرد. تنها سه روز در آن خانه زندگی كرد و در نهایت نیز در حین بازگشت از مناطق عملیاتی به شهادت رسید. پس از حقوقهای نجومی نامهای در سایتها منتشر کردیم به لحاظ فرهنگ سازی و تذکر كه پدر بنده و برخی از افراد از دریافت بخشی از حقوق امتناع میكردند.
در حین انقلاب، شهید نامجو در چه زمینههایی فعالیت داشت؟
پدر در هستههای مقاومت در ارتش بودند. در آن برهه خانواده را نیز به كار می گرفت. در راهپیماییها با لباس مبدل شركت داشت. ارتش فرزند انقلاب بود از این حیث بدنه اصلی آن از شاه فاصله داشتند. در اوایل انقلاب هوشیار عمل كردند. آقای محمودی در ابتدا به ریاست دانشكده معرفی شد كه چندان مدیریتش به درازا نكشید و از سمتش بركنار شد. پس از آن پدر به ریاست دانشكده منصوب شد. برادر شهید چمران از پدر خاطرهای نقل میكند كه پیش از انقلاب پدر را نزدیك پارك لاله دیدند. شهید نامجو پس از خوش و بش اعلامیه ای در جیب كت ایشان میگذارد و می رود. مهدی چمران میگوید نامه را كه باز كرده و متوجه اعلامیه شده، جاخورد. نوار امام(س) و اعلامیه ها را پدر جابهجا میكرد. زمانیكه محدودیت تردد و حكومت نظامی اعلام شده بود پدر با كسوت نظامی در شهر تردد می كردند.
شرایط ارتش پس از انقلاب را چگونه ارزیابی میكنید؟
پس از انقلاب شرایط خاصی بر ارتش حكمفرما بود. امام(س) با هوشیاری و با مشورت با افراد دلسوز نظامی از انحلال ارتش خودداری كردند. در حالیكه بسیاری از روی عمد یا جهل معتقد به انحلال ارتش بودند. ارتش فرزند ملت بود. برخی از سران آن از كشور خارج شده بودند و برخی نیز به آن بازگشتند. ارتش پس از انقلاب باز سازماندهی شد. پدر همیشه خودش را به اسلام مدیون میدانست. بهخاطر این بسیاری از كارهایش رنگی مذهبی داشت. با حفظ ارتش بسیاری از غائله ها در گوشه و كنار كشور خنثی شد. به اتكای همین ارتش بسیاری از این فتنهها ختم به خیر شد. شخصیت پدر بهشكلی بود كه با همه گروه ها پس از انقلاب تعامل داشتند. در ابتدای انقلاب پدر در برخی از گزینش های دانشكده از چهرههای دیگر از جمله شهید آیت استفاده میكرد. پدر در وحدت ارتش و سپاه نقش بسیاری ایفا كرد. گفتهمیشود پدر تعدادی از دانشجویان افسری را برای گذراندن دوره به سپاه اعزام میكرد.
كدام یك از افراد شاخص ارتش از شاگردان پدر شما بودند؟
بسیاری از افراد از جمله امیر موسوی، صالحی، ستاری، کلاهدوز، صیاد شیرازی، سیاری، دادرس، پوردستان و … از شاگردان پدر محسوب میشدند.
نقش ارتش در ابتدای جنگ را چگونه توصیف میكنید؟
ابتدای جنگ دانشجویان دانشكده افسری در جنگ نقش به سزایی داشتند. در اهواز و آبادان نقش پررنگی داشتند. دانشجویان در آموزش نیروهای مردمی نقش پررنگی ایفا كردند. فرماندهان فعلی از باقیماندگان انتهایی شاگردان پدر هستند. شهید نامجو تعدادی از دانشجویان را كه سردوشی نگرفتهبودند برای كمك به دفاع از كشور به خوزستان اعزام میكند. به دلیل شرایط بحرانی این تصمیم سازمانی را اتخاذ کردند. پس از سخنرانی پدر در جمع دانشجویان تعداد زیادی لبیك میگویند و به جنوب اعزام میشوند. بی شك دانشجویان دانشگاه افسری ارتش نقش بزرگی در دفاع ۳۴ روزه در كنار نیروهای مردمی، سپاه و تكاوران دریایی ارتش ایفا كردند كه كمتر از آنان یاد میشود. اگر این نیروها در بحث تجهیز و آموزش نبودند دفاع ۳۴ روزه میسر نمیشد.
در برخوردی كه با مسئولان داشتهاید چه اظهارنظرهایی از آنها درباره شهید نامجو شنیدهاید؟
بسیاری از شخصیت های سیاسی از جمله مقام معظم رهبری، مرحوم آیتا..هاشمی و روسای جمهور ادوار مختلف از پدر به نیكی یاد می كنند. مقام معظم رهبری میفرمایند ارتش با اتكا به پدر شما از بسیاری از فرآیندها سربلند بیرون آمد و فرمودند ایشان از نظامی هایی بود که من روی دوش ایشان تکیه کردم. شخصیت پدر به شكلی فراجناحی محسوب میشود. همچنین از آقای مدنی داماد مرحوم آیتا..كاشانی دو جلد كتاب تاریخ نوشته شده و در ابتدا نیز از همت پدر برای چاپ آن در دانشكده افسری تقدیر كردهاست. بحث نهضت ملی شدن صنعت نفت و سایر وقایع تاریخی در تاریخ معاصر در ابتدای انقلاب با همت افرادی از جمله پدر به كتابهای درسی دانشکده وارد شد.
سفر پدرتان به كره شمالی در چه سالی صورت گرفت؟
در زمانی كه وزیر دفاع بودند و پس از شهادت رییس دولت (شهید رجایی) انجام پذیرفت. پس از بازگشت از كرهشمالی نیز به منطقه عملیاتی رفتند. هدف از سفر خرید تسلیحات و انتقال تكنولوژی از كره بود. تحریمی كه مشابه آنچه امروز می بینیم در آن سالها هم وجود داشت و کمتر کشوری بود که تسلیحات به ایران بفروشد.
درباره لیست اعدام نظامیان كه نام پدرتان نیز در آن بود، اطلاعی دارید؟
بله تصور می كنم به اواخر دوره پهلوی برمی گردد. ممانعت از خروج ایشان برای تحصیل به همین كارها و فعالیتش برمیگردد.
ارتباط شهید نامجو با مراجع پررنگ بود، علت این موضوع به چه مسالهای برمیگردد؟
پیش از انقلاب با مراجع در ارتباط بودند. ایشان در دهه ۳۰ برای ورود به ارتش نیز با یك واسطه از یكی از مراجع كسب تكلیف كردند. زیرا در آن زمان حضور در ارتش از دید بسیاری از مردم مذهبی خوشایند نبود. در خاطراتشان نیز نقل میكند كه با پدربزرگ به محضر یكی از مراجع تقلید میروند. در یك رمان كه آقای وردیانی نوشته این خاطره نقل شدهاست. پدر دانشجویانش را با حوزه عجین كرده بود. یك اقدام جالبی كه ایشان انجام میدادند دیدار با علما و چاپ کتابهای تاریخ معاصر در چاپخانه دانشکده افسری و تدریس آن بود.
پدرتان پس از معرفی بهعنوان وزیر دفاع چه میزان رای اعتماد گرفتند؟
دو بار رای اعتماد گرفتند. زمانی كه مرحوم مهدوی كنی مسئولیت دولت موقت را گرفتند به علت شهادت برخی از اعضای دولت دوباره كابینه به مجلس معرفی شد. پدر بیشترین آرا را در بین كابینه از مجلس گرفتند. پدر نظامی، سیاسی محسوب میشد.
شهید فلاحی چگونه شخصیتی بودند؟
بدون شك مرد موثری بودهاست. پیش از انقلاب در مورد وی گزارشاتی نقل شده كه در زمان اذان در دفترش را قفل میكند. احتمال ما این است كه برای نماز خواندن آماده میشود. همچنین در پرونده اش آمده بود كه هیچگاه منشی زن برای دفترش قبول نكردهاست و مناصب فرماندهی به ایشان واگذار نشود و فقط در حد آموزش مسئولیت داده شود.
تا چه میزان در فیلم «چ» شخصیت واقعی شهید فلاحی ترسیم شدهاست؟
من این تصویر را نمیپسندم و معتقدم با واقعیت شهید فلاحی فاصله دارد. پسر شهید كشوری نیز از ابراهیم حاتمیكیا انتقاداتی كرد.
در ابتدای انقلاب افراد نظامی به پدرتان اتهاماتی وارد میكردند؟
فضا در ابتدا غبارآلود بود. درباره پدر گاهی اوقات اظهارات نامناسبی صورت میگرفت. برخی او را به علت ساقط نكردن نشان شیر از سر در دانشكده طاغوتی میدانستند و برخی نیز از جناح مقابل آنها او را متهم به پرورش آخوند به جای سرباز در ارتش میكردند.
ارتباط پدرتان با دو وزیر دفاع پس از انقلاب آقایان سرتیپ ریاحی و مدنی چگونه بوده است؟
اطلاع دقیقی ندارم.
از نحوه ورود پدر به كابینه شهید باهنر اطلاعی دارید؟
شناخت سیاسیون از وی و فعالیتش از پیش انقلاب باعث شد كه ایشان از سوی شهید رجایی گزینه پیشنهادی وزارت دفاع انتخاب شود كه در ابتدا نیز نپذیرفت. زمانی كه پیشنهاد ورود به كابینه شهید باهنر را به پدر دادند. او از امام(س) كسب تكلیف كرد. نزد امام خمینی(س) رفت و گفت جایگاه فعلی من برای آینده ارتش بسیار حساس است. پدر از عدم علاقه خود نسبت به پذیرش وزارت دفاع پرده برداشت. پس از آن با تایید ایشان با حفظ سمت به عنوان نماینده حضرت امام در شورای عالی دفاع و فرمانده دانشكده افسری تصمیم گرفتند این سمت را بپذیرند.
تشكیلات سری ایشان از چه كسانی تشكیل میشد؟
پدر از پیش از انقلاب عضو تشكیلاتی بود. شهید بهشتی، آیت عباسپور و سایرین مثل دکتر جاسبی و … حضور داشتند. شاخه نظامی محفلی كه پدر در آن حضور داشت، برعهده او بود. در اوایل انقلاب نقش پررنگی ایفا كرد. البته ابتدا به ساکن قرار بر حركت مسلحانه نبود بلكه چون ارتشی بودند این مسئولیت نانوشته را پذیرفتند. افراد مستعد توسط پدر شناسایی و به جلسات مذهبی و سپس مذهبی سیاسی وارد میشدند. در گارد شاهنشاهی نیز آقای طوطیایی و كلاهدوز عضو این گروه بودند و حتی نقشه قتل شاه هم مطرح بود كه البته رد شد. آقای طوطیایی نقل میكند كه یكبار از جمع خواست كه كار را تمام كنند ولی با این كار مخالفت شد. تشكیلات در آن زمان از جمعی از نظامیان تشكیل شده بود كه به شكل مخفیانه جلسه برگزار میشد. آقای رحیمی كه از نظامیان بودند دستگیر شد كه در حین بازداشت اسامی افراد را خورده بود و نگذاشته بود به دست ساواك بیفتد. اگر لیست لو میرفت افراد اعدام می شدند. حركت زیرزمینی پدر در پیش از انقلاب كمتر منعكس شدهاست. آقای جاسبی نیز در کتاب خاطرات خود از این جمع صحبت به عمل آوردهاند.
در چه تاریخی به عضویت شورای عالی دفاع درآمدند؟
در تیر۱۳۶۰ و پس از شهادت مصطفی چمران ایشان به عضویت درآمدند. دوشادوش مقام معظم رهبری عضو شورای عالی دفاع و نماینده حضرت امام(س) در شورا بودند. جالب است این نكته را بگویم كه در اصل ۱۱۰ قانون اساسی، شورای عالی دفاع نقش پررنگی برایش قائل شده بود.
بین شهید نامجو، كلاهدوز و فلاحی كه هر سه فارغالتحصیل دانشكده افسری بودند كدام یك انقلابیتر بودند؟
سنگ محك برای انسانها متفاوت است ولی پدر در آن برهه دست به خطر بزرگی زد. شهید كلاهدوز از دانشجویان پدر محسوب میشد و هفت سالی از پدر كوچكتر بودند. شهید فلاحی نیز هفت سال از پدر بزرگتر بودند كه سلسله مراتب ایشان متفاوت بود. پدر به خاطر تشكیلات پنهانی فرد خطرپذیری بهشمار میرفت. مرحوم سرلشكر سلیمی مفسر قرآن بودند. به اعتقاد برخی ایشان برای خودش شیخی بود.
رابطه شهید نامجو با كدام یك از انقلابیون بیشتر بود؟
با بسیاری در ارتباط بوده و نمی توان به فرد مشخصی اشاره كرد. از مقام معظم رهبری تا شهیدان رجایی و باهنر، شهید بهشتی و آیت و عباسپور و … را میتوان نام برد. درباره پدرم از آقایان صالحی، حدادعادل و سایرین نیز خاطرات جالبی نقل شدهاست. همچنین شهید بهشتی را به یاد دارم كه در خانه ما رفت و آمد داشتند.

این گفته ها كه پدرتان به زبانهای انگلیسی و فرانسه تسلط داشته اند، صحت دارد؟
بله علاوه بر این دو زبان به زبان عربی نیز آشنایی خوبی داشتند. در آن زمان تسلط به زبانهای خارجی تا حدودی برای اهل علم الزامی محسوب میشد. در منزل ما نوارهای زبان انگلیسی و فرانسوی همچنان موجود است. علت اینكه پدر به سمت یادگیری زبان فرانسه رفت، به مساله ادامه تحصیل ایشان برمیگردد.
شهید نامجو با بنی صدر اختلاف نظر در بحثهای تاكتیكی نداشت؟
در زمان جنگ اطلاعی از اختلاف نظر پدر با بنیصدر ندارم البته در خصوص مسائل نظامی اگرچه تحصیلات نظامی نداشت ولی فردی خودرای بود. در بحث رویكرد معتقدم كه اختلاف وجود داشتهاست. امام(س) برخلاف رفتار بنیصدر به ایده مشاوران نظامی اهمیت میداد و پشتیبان آنها بود. پدر با بنی صدر روابط مناسبی نداشت. در انتخابات دوره نخست ریاست جمهوری در محافل خصوصی از كاندیداتوری بنی صدر حمایت نكرد. در حالیكه بسیاری روی بنی صدر اتفاق نظر داشتند. یك مرتبه نیز پدر با بنیصدر تقابل داشت. رییسجمهور وقت در جریان حضورش در دانشكده افسری با شعار فرمانده كل قوا، خمینی روح خدا مواجه شد. از این جهت كه وی آن زمان فرمانده كل قوا بود شنیدن این شعار برایش جالب نبود و با عصبانیت در حالیكه میگفت در این طویله را خواهم بست، از آنجا خارج شد. پس از آن پدر را مدتی توبیخ كردند. جریانشناسی پدر بسیار قوی بود.
شهید نامجو چند فرزند داشتند؟
چهار فرزند، سه پسر و یك دختر كه به اشتباه برخی سایتها تعداد فرزندان خانواده ما را سه نفر اعلام كردند. برادر دیگر ما و فرزند اول خانواده كه سید علی نام داشت بر اثر بیماری در سنین كودكی فوت كرد. پس از فوت فرزند اول خانواده خواهر ما متولد شد.
لحظهای كه خبر شهادت را به خانواده اعلام كردند، به یاد دارید؟
یك مستند درباره شهادت پدر بهتازگی توسط آقای دزفولی ساخته و در مهر نیز رونمایی شدهاست. مستند مذكور بیشتر یك تحقیق تاریخی بودهاست. جمعه صبح در مراجعت از عملیات ثامن الائمه آن سانحه رخ داد.
بهتازگی از ناخدا صمدی درباره پرواز هركولس سوالی پرسیده شد كه چرا هواپیمای حامل سران نیروهای مسلح كشور نباید از حیث فنی بررسی شود كه ایشان در پاسخ آن صحبت را كردند، نظر شما درباره گفتههای ناخدا صمدی چیست؟
بنده چندان با این گفته موافق نیستم چرا كه خلبان آن پرواز زندهاست. در این باره باید احتیاط صورت بگیرد. حرفی از جانب ما ممكن است روایات تاریخی ۳۰ ساله را تغییر دهد. واقعیت امر این است كه در آن زمان وزارت اطلاعات وجود نداشت و اداره دوم ارتش این امور را برعهده داشت. بنده از رییس اداره دوم كه آقای كتیبه نام داشت سوال كردم و ایشان نیز پاسخ دادند ما فرندچیپ برای بازگشت آنها به منطقه اعزام كردیم. فرماندهان از جمله رییس ستاد (شهید فلاحی) و وزیر دفاع (شهید نامجو) برای اعلام گزارش عملیات شکست حصر آبادان و مراسم سردوشی دانشجویان دانشکده افسری مقرر شد به تهران بیایند. گویی چند بار نحوه مراجعت به تهران تغییر میکند. در این بین یك نفر اطلاع میدهد كه با همین هواپیما به تهران برگردید. حالا این شخص كه بوده هیچ اطلاعی در دست نیست. صولتی كه خلبان این پرواز بود نیز اذعان كرد پس از حادثه من آسیب بسیاری دیدهام و مدتی را نیز بازداشت بودم. به سبب شرایط بحرانی جنگ اتفاقات و بی نظمیهایی رخ میدهد كه نمیتوان آنها را عمد تلقی كرد. همچنین سه سال پیش به منطقه سقوط هواپیما در نزدیكی كهریزك رفتم. در آنجا چند نفر از محلیها را دیدم. یكی از آنها از پدرش نقل كرد كه صبح زود برای چراندن گوسفندان به خارج از روستا رفته كه در همان سحرگاه صدای انفجاری شنیدند كه پس از آن نوری را از زمین مشاهده كرده كه به سمت آسمان رفتهاست. اما بهدلیل نبود اسناد نمیتوان به گفته چند شخص استناد كرد. از طرفی كارشناسانی از هند، كره و پاكستان برای مشخص كردن علت به ایران آمدند كه در نهایت نیز به نتیجه مشخصی نرسیدند. برخی نقل کرده اند كه كارشناسان خارجی گفته اند در كنار پیكر شهدا در هواپیما مواد منفجره كار گذاشتهشده كه باعث انفجار شده است. خلبان صولتی نیز در صحبتهایش از وقوع حوادثی در هواپیما سخن گفته كه پس از آن كنترل هواپیما از دستش خارج شدهاست. از زمانیكه برق قطع میشود شهید فكوری برای كمك و باز كردن چرخها به كابین میرود. سیستم جغرافیایی محیط نیز مانع از فرود آنها میشد. همچنین شنیده ایم یك سرلشكر عراقی كه اسیر شده خواهان ملاقات با سران نظامی ایران شدهاست. گفته میشود آن سرلشكر عراقی اسنادی را در دست داشته و به پدرمن داده كه اگر به دادگاههای بینالمللی ارجاع میشد تجاوزگری عراق اثبات و دولت بعث محكوم می شدهاست. این موضوع نیز اثبات نشده و تنها یك ادعاست. خلبان صولتی همچنین گفته اند كه پیش از پرواز دو نفر بهعنوان بازرس سمت راست هواپیما را بررسی كردهاند، با این عنوان که مبادا سلاحی مخفی شده باشد. آقای صولتی میگوید كه ممكن است توطئه از آنجا شكل گرفتهباشد. مادرم نقل میكند توضیحات كارشناسان خارجی نیز در جمع خانواده شهدای آن پرواز اعلام شدهاست. ۲۰ نفری در خلال این حادثه جان سالم به در بردند. در كتابی كه توسط دانشگاه هاروارد به چاپ رسیده دلیل سقوط هركولس ناشناخته ذكر شدهاست. بروز این حادثه یك چالش امنیتی را در آن برهه ایجاد كرد. چرا كه سرنشینان آن افراد شاخصی بودند و علت حادثه نیز هیچگاه مشخص نشد.
این اتفاق را بهعلت رخدادهای سال ۶۰ میتوان به گروهك منافقین نسبت داد؟
بله؛ بعید نیست كه توطئه از آنجا هدایت شدهباشد. من به یاد دارم یكی از ناخداهای نیرو دریایی در اعترافاتش بیان كرد كه در برخی ترور افراد سرشناس دست داشته است.
از پدر شما وصیتنامهای به یادگار ماندهاست؟
بله ولی تا به امروز در جایی منتشر نكردهایم. شهادت به عقاید شرعی، امانت های که نزد ایشان بوده و اعلام مبالغ بدهكاری اش یكی از مفاد آن وصیتنامه است.
بین همسواران شهید، پدرتان با كدام یك ارتباط بیشتری داشت؟
تصاویری از پدر به خاطر دارم كه با شهید فكوری ارتباط نزدیكی داشتند. به استناد همان لحظه تصور میكنم ارتباطشان با یكدیگر بیش از دیگران بود، برخلاف اینكه رسته كاری آنها با یكدیگر متفاوت است. همچنین ارتباط پدر با شهید كلاهدوز نیز نزدیك بود و به پیش از انقلاب برمیگردد. افرادی مثل آقای رحیمی، مرحوم سلیمی، شهید اقارب پرست، آقای فروزان همه از دوستان شهید نامجو بوده اند که سابقه مبارزه و نقشهای برجسته ای در دفاع مقدس داشته اند.
پدر بههمراه شهید كلاهدوز پیش از تشكیل سپاه پاسداران، پاسا را شكل دادند. شهید محمد منتظری و آقای رفیق دوست در این گروه حضور داشتند. این تشكل زمینهساز تشكیل سپاه شد. سرگرد كلاهدوز در آن زمان به سپاه آمد.
با فرزندان كدام یك از شهدای هركولس ارتباط بیشتر دارید؟
با علی فكوری، حامد كلاهدوز و حمزه جهان آرا در ارتباط هستیم. فرزندان شهید فلاحی در خارج از كشور حضور دارند.
…
در دوران دانشگاه فرزند شهید بودن شما باعث نشد كه بنا بر تفكر غلط در جامعه مبنی بر استفاده از سهمیه خاص، هویت خود را پنهان كنید؟
متاسفانه بنده از سال ۸۴ به مسئولان بنیاد شهید فرهنگسازی در این زمینه را خاطرنشان كردهام. جالب است بدانید كه سهمیه شاهد اضافه بر سازمان در نظر گرفتهمی شود و ارتباطی با ظرفیت اصلی دانشگاهها ندارد. علاقهمند هستم كه این موضوع را مخابره كنید. این مساله سازماندهی نشده و در سطح جامعه نیز بهخوبی مطرح نشده است. بنده بدون سهمیه در دانشگاه علم و صنعت قبول شدم كه پس از اعمال سهمیه در دانشگاه تهران پذیرش شدم. از اینكه برخی ظرفیت پذیرش حقایق را نداشتند و تصور میكردند كه حضور من جای فردی را گرفتهاست، مکدر بودم ولی خوب مگر قبول شدن در دانشگاه علم و صنعت زمینه علمی قوی نمیخواست؟ بنده یك خاطره برایتان نقل میكنم. سالها پیش یك پژو راكه بهتازگی وارد بازار كشور شدهبود ثبتنام كردیم. از طریق یكی از دوستان وامی را ثبت نام و صرف خرید خودرو كردیم. بنده بنا بر نظر پدر دو سال زودتر به مدرسه رفتم. بهطور طبیعی نیز از سایر همسن و سالهایم دو سال جلوتر بودم. از این رو دو سال زودتر برای رانندگی ماشین مهیا شدم و بسیار نیز از این جهت خوشحال بودم. پس از آنكه ماشین را خریداری كردم یك روز به اتفاق برادرم به جایی رفتیم. در آنجا یكی از دوستان كه از قضا فرزند یكی از آقایان بود گفت مبارك باشه، پژو جیال ایكس را بهتان هدیه دادهاند. برادرم نیز واقعیت را گفت. بعد از مدتی برادرم این مساله را به مادر مطرح كرد و به یاد دارم كه مادر برای این موضوع چقدر ناراحت شد و گریه كرد.
فردی لقب آقازاده به شما داده است؟
ما فرزندان شهید وقتی دور هم جمع میشویم، میگوییم فرزندان اتوبانها و خیابانها كنار هم نشستهاند. برخی میگویند ولی ما مشی و رفتارمان را بر این اصل استوار كردهایم كه آقازاده به معنای منفی نباشیم. آقازاده به معنای رعایت یک سری خط مشیها و سیره ها در زندگی فردی و اجتماعی است که بر مسئولیت افراد میافزاید. بنده و برادرم سعی داشتیم كه همواره نسبت به این موضوع واكنش نشان دهیم. بنده مدت طولانی اكراه داشتم كه خودرو خارجی سوار شوم چرا كه دوست نداشتم بگویند فلانی این ماشین را سوار میشود. ولی بهعلت هزینههای بالایی كه صرف خودروی خود كردم و مرتب خراب می شد یك خودرو خارجی خریداری كردم. پدرم زمانی كه وزیر دفاع بود، فولكس قورباغهای سوار میشد. بهطور كل سعی داریم كه به شكل مناسبی رفتار كنیم.
با توجه به آنكه پدرتان با مرحوم سلیمی در یك دوره در دانشكده افسری بودند، سطح ارتباط این دو بزرگوار به چه شكل بود؟
مرحوم سلیمی نقل میكند كه سال بالایی پدرم بود ولی بنا بر دلایلی همكلاسی شدند. ارادت بسیاری به یكدیگر داشتند. سالی كه فرمانده كل ارتش شد بنده نیز در آن جمع كه نشان نصر به مرحوم سلیمی اعطا شد حضور داشتم. ایشان همیشه میگفت اگر پدرت بود در حال حاضر جای من قرار داشت و من نیز از جایگاه ارتش و اوضاعش خیالم راحت بود. گاهی برخی حضور شخصیت هایی از جمله مرحوم سلیمی یا همرزمان آنان در هیاتهای مذهبی را در پیش از انقلاب به انجمن حجتیه منسوب میكنند که البته هدفی جز تخریب ندارند. كسانی كه تیپ مذهبی داشتند به این انجمن نسبت دادهمیشوند.مادر نقل میكند زمانی كه پدر در حال رفتن بود از مادرم خواست دعا كند تا در شرایط جبهه تغییر حاصل شود.
…
عموی شما سید رسول نامجو در چه زمانی به شهادت رسید؟
پدر به همراه برادرش سید رسول نامجو كه مهندسی صنایع از انگلستان داشت در پرواز هركولس به شهادت رسید. شاید كملطفی تاریخ باشد كه این اتفاق را مخابره نكردهاند. گفتهمیشود كه عموی بنده مدیرعاملی چسبملی را كه از زیرمجموعه های شركت ملی بوده برعهده داشتهاست. این كارخانه به صورت اسمی چسب ملی نام داشت درحالیكه در آن برهه مسئولیت تولید برخی ادوات نظامی بر عهده آن بودهاست. رسول زمانی كه انقلاب به ثمر نشست در انگلیس بود و در تشكلهای اسلامی دانشجویان فعالیت داشت.
در پایان اگر صحبتی مانده در خدمت هستیم.
خلأ این جماعت(شهدا) پس از سالها بیش از پیش احساس میشود. مشی، تفكر و اخلاص آنها زبانزد بود و باید بیشتر به آن پرداختشود. آنها از جانشان كه بالاترین داراییشان بود گذشتند. در بعد ملی و در بعد دینی افرادی با این ویژگی ارزش خاصی دارند. به اعتقاد من ژن خوب همین شهدا هستند؛ افرادی كه سعی داشتهاند در كارشان برای جامعه موفق باشند باید الگو قرار گرفته بشوند. اگر همه ما از خودمان تغییر را شروع كنیم بسیاری از مشكلات حل خواهد شد. همه مسائل برعهده دولت نبوده و نیست. بنده پدر را ندیدم ولی بسیار با شخصیت او ارتباط قلبی برقرار كردهام. از سوالات و مطالعهای كه با دید كاوشگری در بحث انتخاب سوالات داشتهاید و همچنین فرصتی كه برای ما فراهم كردید كمال تشكر را میكنم.
منبع: روزنامه قانون، شماره ۱۱۶۵، سه شنبه ۱۳۹۶/۱۲/۲۲