اعتراض رهبری به غلوها در دیدار با بسیجیان!
محمد رضا شهبازی، روزنامه نگار، مهرماه ۹۱ به همراه کاروان رهبری به خراسان شمالی میرود و روایت خود از دیده ها و شنیده ای این سفر را در کتاب ماه بندان منعکس میکند، آنچه می خوانید بخشی از این کتاب مربوط به دیدار رهبری با بسیجیان است:
آقا که شروع میکنند به صحبت، یکدفعه جمعیت از بالای داربستها شروع میکنند به پر کردن محوطهای که برای کشتی جدا شده بود. همینطور جمعیت است که دارد میریزد داخل. چند محافظ سعی میکنند جلوی جمعیت را بگیرند اما نمی شود. آقا بی توجه به این شلوغی و همهمه صحبتشان را ادامه میدهند. تنها کسی که از این وضعیت راضی است، فیلمبردار کرین است که کمکم دارد دور و بر پایه دوربینش خالی میشود و حالا میتواند به راحتی بچرخد و جولان دهد.
محافظی که در دهانه سکوی خبرنگارها نشسته به یکی میگوید: «کی گفت بیاید اینطرف، بشینید سر جاتون.»
مردی که دو سه متر آنطرفتر است و دارد از روی داربست رد میشود به همانی که مخاطب محافظ بود میگوید: «خودشون گفتند برید… برو وای نستا!»
محافظ شاکی میشود:
– کی گفت؟
اما دیگر کسی نمانده تا جواب محافظ را بدهد. محافظ هم بهتر میبیند که همین تنگه احد را حفظ کند و کاری به این ماجرا نداشته باشد!
آقا در ابتدای صحبتهایشان کشتی با چوخه را تایید میکنند. بعد هم باز جلوی کوچکترین احتمال برای غلو درباره خودشان را میگیرند:
« سرودى هم که این برادران عزیزِ سرودخوان اجرا کردند، بسیار خوب بود؛ هم مضمون، هم اجرا بسیار خوب و جالب بود. البته توجه دارید، من هم تأکید میکنم؛ وقتى میگوئید «یا سیدى، یا مولا»، حتماً وجود مقدس امام زمان (سلام الله علیه) در نظر باشد.»
منبع: ماهبندان، محمد رضا شهبازی، مرکز اسناد انقلاب اسلامی، فصل امیر، ص 174