امام گفت خوشش نمیآید تا تلویزیون را روشن میکند از او اسم ببرند!
جعفر شیرعلی نیا در صفحه تلگرام اش نوشت: خبرنگار ایتالیایی از آیتالله خمینی درباره ویژگیهای حکومت اسلامی مدنظرش پرسید. وقتی صحبت به رابطه بین دولت و زمامدار و مردم رسید امام گفت حکومت و زمامداری در دست فرد یا افراد، وسیلهی فخر و بزرگی بر دیگران نیست که از این مقام بخواهد به نفع خود حقوق ملتی را پایمال کند و ادامه داد: «هر فردی از افراد ملت حق دارد که مستقیما در برابر سایرین، زمامدار مسلمین را استیضاح کند و به او انتقاد کند و او باید جواب قانعکننده بدهد.» (صحیفه امام، ج 5، ص 409)
مصاحبه مربوط به 19 دی 1357 حدود یک ماه مانده به پیروزی انقلاب است. 5 روز بعد خبرنگار روزنامه لیبرال از ژاپن با آیتالله درباره حکومت اسلامی سخن گفت و اینکه تصور روشنی از حکومت اسلامی وجود ندارد. امام در پاسخ، به اولین موضوعی که اشاره کرد بحث آزادی و رهایی از دیکتاتوری، استبداد و فساد بود و گفت: «ما امیدواریم ایران اولین کشوری باشد که به چنین حکومتی دست مییابد. حکومتی که کوچکترین فرد ایرانی بتواند آزادانه و بدون کوچکترین خطر به بالاترین مقام حکومتی انتقاد کند و از او در مورد اعمالش توضیح بخواهد.» (صحیفه امام، ج 5، ص 449)
38 سال پیش در چنین روزهایی خبرنگار آلمانی مصاحبهی مفصلی با آقای بهشتی انجام داد. او در پایان مصاحبه گفت: «آنچه بیش از همه ما را شگفتزده کرده است این است که در جریان مصاحبه ما شما از امام خمینی ذکری به میان نیاوردید.» بهشتی گفت: «امام خمینی این را نمیخواهند که مانند شاه مخلوع از طرف همکارانشان پیوسته از ایشان نام برده شود. امام خمینی این را نمیخواهند. ما هم این را نمیخواهیم و اسلام هم این را نمیخواهد.»
27 مرداد 1364 امام در دیدار محمد هاشمی مدیرعامل صدا و سیما و معاونانش گفت: «از این وضع رادیو تلویزیون خوشم نمیآید.» گفت آنقدر که پابرهنهها در تلویزیون حق دارند؛ «ما حق نداریم. این یک واقعیت است و تعارف نیست.» توضیح داد که انقلاب و پیروزیها از مردم است و حق با آنهاست. گفت چند وقتی است هر وقت تلویزیون را میبیند؛ «از من اسم میبرد، خوشم نمیآید. ما باید به مردم ارزش بدهیم… خودمان کنار بایستیم و روی خیر و شر کارها نظارت کنیم.» گفت گفته است چیزهای مربوط به او پخش نشود و اگر لازم باشد خودش میگوید چه چیزی پخش شود. اما: «ملاقات امروز من و شما که با هم صحبت میکنیم، این دیگر در رادیو تلویزیون گفتن ندارد، که رادیو بگوید، تلویزیون بگوید، رادیو چند دفعه، تلویزیون چند دفعه، این کارها مردم را خسته میکند هیچ محتوا هم ندارد.» به مسایل دیگر هم اعتراض کرد: «اول خبر که میخواهد شروع کند عکس مرا میگذارند، آن را بردارید.» صحبت که به اینجا رسید محمد هاشمی گفت: «شما در قلب مردم جا دارید.» آیتالله برایش توضیح داد در قلب مردم بودن به این چیزها نیست و گفت قبلا هم با مردم بوده و مردم هم به او لطف داشتند؛ «ولی اینطور نبود که ما رادیو تلویزیون داشته باشیم.» (صحیفه امام، ج 19، ص 346 تا 347)
آیا این حرفها از ارزش مردم و آزادی انتقاد که برگرفته از سخنان پیشوایان اسلامی نیز هست از آرمانهای انقلاب نبوده است؟ چرا بسیاری از کسانی که مدعی پیگیری آرمانهای انقلاب هستند حرفی از این موضوعات نمیزنند؟ چرا در کشور ما نه تنها از مقامات بالا که گاه از مسئولان رده پایین نیز به سختی میتوان انتقاد کرد؟ چرا برای برخی تکرار کردن نامها و حرفها مهمتر از پیگیری آرمانها و هدفهای انقلاب است و برخی راه پیشرفت در سیستم مدیریتی کشور را نیز همین روش میدانند؟ چرا برخی که بناست دیدهبان مسولان باشند و آنها را از اوضاع مطلع کنند تحلیلهای خودِ مسولان را به عنوان خبر به خودشان تحویل میدهند؟
– مصاحبهی بهشتی از کتاب مصاحبهها و سخنرانیهای آیتالله بهشتی آمده است.