انور خامه ای که بود و چه کرد؟
الهام برخوردار، به مناسبت درگذشت انور خامه ای از اعضای حزب توده در روزنامه ابتکار به مرور زندگی و معرفی وی پرداخت: آخرین بازمانده گروه ۵۳ نفر، عصر روز (سه شنبه) در کرج در سن ۱۰۲ سالگی به علت نارسایی ریوی درگذشت. انور خامهای تنها بازمانده 53 نفری بود که به اتهام مرام اشتراکی دستگیر و از 11 تا 22 آبان سال 1317محاکمه شدند، خامهای 102ساله متولد 29 اسفند 1295 که در آن زمان جوانترین عضو 53 نفر محسوب میشد. او ساکن کرج بود و با دخترش زندگی میکرد. انور خامهای در خانوادهای سیاسی و آزادیخواه متولد و پرورش یافت؛ او فرزند یحیی کاشانی از مجتهدان و روزنامهنگاران پرکار و از فعالان انجمن سری «باغ میکده» در عصر مشروطه بود که در سر برانداختن قاجاریان را میپروراندند. خامهای از نخستین دانشآموختگان مهندسی شیمی در «مدرسه عالی تهران» و از جمله فعالان کمونیست در دهه ۱۳۱۰ تا ۱۳۲۰ بود که دور مجله دنیا و تقی ارانی، مدیر و راهبر فکریشان گرد آمده بودند.
خامهای که به سبب گرداندن یکی دو نشریه سیاسی در کودتای ۱۳۳۲ به زندان افتاد، پس از آزادی از زندان کودتا، به آلمان رفت و از دانشگاه فریبورگ آلمان دکترای اقتصاد گرفت و چندسالی نیز کارشناس سازمانملل در کشورهای آفریقایی بود.
گروه «53 نفر»
«53 نفر» گروهی با اندیشههای مارکسیستی بودند که حول محور دکتر تقی ارانی گردهم آمدند و با انتشار مجله علمی «دنیا» گروه خود را بیشتر تثبیت کردند. مجله «دنیا»، بهعنوان پایگاه اجتماعی- فرهنگی این گروه، در بهمن 1312 شروع به کار کرد و بعد از 12 شماره، در خرداد 1314، به علت بخشنامه وزارت فرهنگ، دایر به منع کارمندان دولت از انتشار مجله و جراید، ناگزیر تعطیل شد. اعضای بیشتر این گروه روشنفکرانی بودند که در پایتخت زندگی میکردند. «53 نفر» را پدران معنوی حزب توده می دانند و بسیاری از آنان پس از فروپاشی حکومت رضاشاه پهلوی و تشکیل حزب توده در اوایل حکومت محمدرضا پهلوی جزو رهبران حزب جدید التاسیس شدند.
چهرههای مهم و اصلی 53 نفر، بهجز دکتر تقی ارانی، عبارت بودند از: دکتر مرتضی یزدی، ایرج اسکندری، برادرزاده سلیمان اسکندری و از خاندان اشرافی قاجار، دکتر رضا رادمنش اهل گیلان و استاد فیزیک دانشگاه تهران، بزرگ علوی که آن زمان دیگر از نویسندگان پیشرو در حوزه نثر فارسی شمرده میشد، احسان طبری، انور خامهای، خلیل ملکی، نورالدین الموتی و رضا روستا، پدر هما روستا.
سال ۱۳۱۶ متعاقب اعتصابی دانشجویی در دانشکده فنی تهران، پلیس دارودسته ارانی را کشف و او و ۵۲ نفر دیگر از همقطارانش را دستگیر کرد.
انور خامهای در سال ۱۳۲۲ به عضویت حزب توده درآمد و با همراهی اعضای گروه ۵۳ نفر، هسته مرکزی این حزب را تشکیل داد و از جمله نویسندگان روزنامه رهبر، ارگان حزب متبوعش بود. او چهار سال بعد در اعتراض به سیاستهای کمیته مرکزی حزب توده در دیماه ۱۳۲۶ به همراه خلیل ملکی و جلال آل احمد با همراهی جمعی دیگر از اعضای حزب، انشعابی را ایجاد کردند. میانگین سنی روشنفکران جمع فقط ۳۷ سال بود.
انوری پیشتر در مصاحبهای در مورد دلیل انشعاب خود و دوستانش، از حزب توده، گفته بود: «جذب شدن ما به عقاید و فعالیت سیاسی از انتشار مجله «دنیا» آغاز شد. ما با توجه به پیش زمینههایی که از فرهنگ خود داشتیم، با عقاید ماتریالیستی آشنا شدیم و بعد باید به راه دستورات حزب و شوروی میرفتیم. بعدا برخی در همان مراحل اولیه با عقاید کورکورانه به راهی که شوروی میگفت رفتند، اما برخی دیگر که آدمهای بنیادیتری بودند کتابهای بیشتری خواندند و دیدند این عقاید پیشینه بیشتری دارند و به این نتیجه رسیدند که بروند عقاید مارکسیسم و تحولات آن را دنبال کنند و اصولی را که مارکس گفته و قبل و بعد او هم وجود داشته و خواهد داشت پیدا کنند و حالااین عقاید را با تحولات روز مورد بحث و تجدیدنظر و برداشتهای متناسب با وضعیت قرار دهند. ملکی و بعدتر هم من این بحث ها را اولین بار در حزب راه انداختیم و بعد هم که انشعاب پیش آمد. من و ملکی می گفتیم شاید ما عقاید مشترکی با شوروی داشتیم اما ما هم بحث های خودمان و انتقادات خود را داشتیم و درباره کشور و وضعیت خودمان نظر داشتیم».
از نظر خامهای بزرگترین ضعف حزب توده و تودهایها این بود که هیچ آزادی عملی نداشتند و قوانین به شکل حکم استبدادی به همه بدنه تزریق می شد. او گفته بود: «ما از آنها میپرسیدیم اگر شوروی به ایران حمله کند تکلیف ما چیست؟ باید از چه کسی حمایت کنیم؟ آنها در پاسخ به این سوال هم میماندند و جوابی نداشتند. این ضعف تا دوران پس از انقلاب هم وجود داشت.»
وی درباره دومین ضعف حزب گفته بود: «ضعف دیگر حزب این بود که از همان آغاز از ترس مردم به مسایلی راه داد که در کنارش قدم بزند و در دوران بعد از انقلاب هم این تفکرات در کنار هم آمدند که اصلا با هم جور درنمیآمدند و این شد که میبینید».
از جمله آثار به جامانده از انور خامهای میتوان به کتابهای «خاطرات سیاسی»، «خاطرات روزنامهنگار» و «پاسخ به مدعی» اشاره کرد. همچنین سلسله مقالاتی با عناوین «ماتریالیسم تاریخی»، «عرفان و اصول مادی»، «مفهوم ماتریالیستی انسانیت»، «زنان و ماتریالیسم» و «مبنای ماتریالیستی حیات و تفکر» از خامهای بر جای مانده است که بهخوبی بنیانهای نظری این گروه را نشان میدهد.
گفته میشود خامهای وصیت کرده که پیکرش برای تحقیقات علمی به دانشگاه علومپزشکی تهران سپرده شود.