عزت سنگلج اعتبار هنر ایران شد!
جواد مجابی، نویسنده و منتقد هنری با مرور خاطراتی از 50 سال آشنایی و دوستی با مرحوم عزت الله انتظامی در روزنامه ایران می نویسد:
حکیمی میگوید: خوشبخت کسی است که در پایان عمر سعادتمند باشد. بزرگترین هنرپیشه ایران طوری زندگی کرد که در دهههای پایان عمر، با عزت زیست و خوشبخت و محبوب این جهان را وانهاد. عزت بچه سنگلج که خودش این عنوان را میپسندید، از پیش پردهخوانی تئاترهای لالهزاری شروع کرد و قدمبهقدم در تئاتر و سینما پیشرفت کرد تا جایی که عنوان آقای بازیگر شایسته کسی جز او نبود.
فیلم «گاو» با او و یارانش درخشید و مبدأ کوچ بزرگان تئاتر ما به سینمای ایران شد و البته در این بین کوشش ساعدی در انتقال هنرمندان تئاتر به سینما و درخشش بیشتر آنها در حافظه ملی بیتأثیر نبود. من از دهه 40 هنرنمایی این هنرمند را در تئاتر«25 شهریور» دنبال میکردم. در کارهای گوهرمراد به کارگردانی جعفر والی. اکثر فیلمهایی را که انتظامی بازی کرده دیدهام.
بیشتر به خاطر بازیگری شیرین او. بخت یار من بود که با او دوستی پایداری داشتم و در چند سفر به اصفهان همراه او بودم و سال 53 برای دیدار از جشنواره مسکو با او و آقای نصیریان و ملک مطیعی و پرویز دوایی و خانمها خروش و پوری بنایی همراه شدم.
در این سفر من در انتظامی یک بازیگر بزرگ طنزپیشه را کشف کردم که نه تنها تا آن موقع بلکه تا پایان عمر گستره و ژرفای هنری او توسط هیچ نمایش و فیلمی آنطور که باید و شاید ظاهر نشد.
بهگمان من او، صیاد و نوذر آزادی کمدینهای بزرگ ایرانی هستند که اندکی از استعداد بالقوه آنها توسط کارگردانها ظاهر شده است. به قول کیارستمی که زندگی هنرمند را از کارش مهمتر میدانست، انتظامی هم مثل بعضی نوابغ فرهنگی ما بسیار بالاتر از آنچه عرضه کرد استعداد داشت و جامعه و فرهنگ پر از قاب و قالب، پذیرای آن همه ذوق و هوش نبود. در سفر مسکو شیرینکاری اصیل چکیده هنر سنتی ایران را توأم با بازی سازیهای هوشمندانه یک بازیگر مدرن دیدم.
در جوار هوشیاری یک هنرمند زیرک، که درستترین انتخابها را دارد. در آن سفر شاهد بودم چگونه با شجاعت اخلاقی صریحش سفیر خطاکار شاه را سرجایش نشاند و او را به پوزشخواهی دربرابر جمع وادار کرد. فیلم بد و سخیف بازی نکرد و همواره شأن بزرگ هنرمند ایرانی را دانسته و پاس داشته است.
در هر فیلمی که بازی کرد کوشید چیزهایی به عمق سناریو و هنر کارگردان بیفزاید. کسی که با تکیه بر تجربههای گوناگون از صحنه تئاتر لالهزاری تا موفقترین فیلمهای ایرانی را با موفقیت پیموده بود در اواخر دهه 40 مثل یک هنرآموز به دانشکده هنرهای زیبا رفت تا آزمونی آکادمیک را بر دانستهها و تجربیاتش بیفزاید و این روش از ذهن جوان، فروتن و کاشف او مایه میگرفت. در یکی از فیلمهایش خطاب به پسری که رفته است خارج و از او تلفنی پول طلب میکند جملهای طنزآمیز دارد. پسر میگوید تو پدر منی و باید این پول را بدهی! پدر کم درآمد میگوید: من اینجا پدر تو بودم، آنجا مادر تو هم نیستم.
عزت انتظامی در بدترین شرایط کوشید شریف و مستقل زندگی کند و این امر برای یک بازیگر حکم معجزه است و باید به معجزهای چنین سر فرود آورد.