ماجرای جالب اسارت 40 عراقی در خرمشهر، توسط رزمنده جوان بسیجی!
عباس تیموری، سرهنگ بازنشسته سپاه در روز های آزادسازی خرمشهر به عنوان یکی از نیرو های گردان شهید توسلی در منطقه حضور داشت. او می گوید: «خرمشهر که آزاد شد تعداد اسیران عراقی آن قدر زیاد بود که بسیاری از رزمنده ها به تنهایی مسئولیت گروهی از اسیران را بر عهده می گرفتند. یادم است در همان زمان یکی از بسیجی های کم سن و سال را که اهل کهنوج کرمان بود، دیدم حدود 40 سرباز عراقی را به خط کرده بود و آن ها را هدایت می کرد.
جلو تر که آمد متوجه شدیم چهره اش کمی مضطرب است. انگار از چیزی نگران بود ولی ما از دلیل نگرانی او کاملا بی خبر بودیم.
وقتی به ما رسید و خاطرش از بابت حضور نیرو های خودی در کنار خودش جمع شد حال و روزش بهتر شد. بعد از این که چند لحظه ای گذشت از او دلیل اضطراب و نگرانی اش را پرسیدم. وقتی دلیل اضطرابش را فهمیدیم همگی به او حق دادیم. او گفت: «از زمین و زمان آتش می بارید، تنهایی به دل دشمن زده بودم، به سنگر های عراقی ها در شهر خرمشهر که رسیدم شروع کردم به تیر هوایی زدن، پشت سرهم شلیک کردم تا عراقی ها از سنگرهایشان بیرون بیایند. در چشم برهم زدنی همه عراقی ها ریختند بیرون و تسلیم شدند و در یک خط قرار گرفتند. دوباره ماشه اسلحه را چکاندم تا اگر عراقی دیگری هم جامانده بیرون بیاید. اما اسلحه خالی بود، حتی یک فشنگ هم نداشتم. به عراقی ها اشاره کردم و آن ها در یک ستون به سمتی که اشاره کرده بودم به راه افتادند. من هم پشت سر آن ها به راه افتادم و به سمت نیرو های خودی هدایت شان کردم، مشکل کار این جا بود که حتی یک گلوله هم در اسلحه ندارم که اگر خطایی کردند شلیک کنم…» .
منبع: روزنامه خراسان، 19543، چهارشنبه 1396/3/3