ناگفته های آرمین از مرگ زهرا کاظمی و نقش سعید مرتضوی
ایرنا نوشت: محسن آرمین زاده متولد 1332 کاشان، نایب رییس مجلس ششم شورای اسلامی بود. عضو هیات موسس و شورای مرکزی و سخنگوی «سازمان مجاهدین انقلاب اسلامی ایران» بود. از سال 1373 تا زمان توقیف هم سردبیری نشریه «عصرما» ارگان رسانه ای این سازمان را برعهده داشت.
گفت و گوی 3 ساعته با آرمین از چگونگی شکل گیری «سازمان مجاهدین انقلاب اسلامی» آغاز شد، داستان انحلال آن را در برگرفت. به افزوده شدن پسوند «ایران» به نام این سازمان منحل شده رسید. چند و چون انتشار نشریه عصر ما را در برگرفت. به نطق معروف ایشان در پرونده مرگ «زهراکاظمی» روزنامه نگار ایرانی- کانادایی رسید.
آرمین در بخش اول گفت و گوی خود با ‘پروژه تاریخ شفاهی ایران خبرگزاری ایرنا’ مطالبی را درباره مرگ زهرا کاظمی مطرح کرده است.
گفت و گو را از یک رخداد مهم در زندگی سیاسی جنابعالی شروع کنیم. نایب رییسی مجلس ششم. آن موقع نطقی را علیه قاضی سعید مرتضوی دادستان وقت تهران کردید. این نطق به ماجرای مرگ زهراکاظمی برمی گشت. موضوع چه بود؟
آقای مرتضوی در پرونده زهرا کاظمی هزینه بسیار سنگینی را به کشور تحمیل کرد که نظام هنوز درگیر آن است. عملکرد مرتضوی در این پرونده کشور کانادا را به یک نیروی فعال علیه جمهوری اسلامی ایران در صحنه بین المللی تبدیل کرده است. تازه ترین اقدام کانادا پیشنهاد قطعنامه نقض حقوق بشر علیه ایران بود که به تصویب رسید.
ابهامات مربوط به مرگ زهرا کاظمی چه بود؟
می گویند بعد از دستگیری بلافاصله ضربه مغزی شده است که نمی تواند این طور باشد. چون فاصله بین دستگیری تا مرگ مغزی او زیاد بوده است. البته ظاهراً هنگام دستگیری وقتی به محوطه زندان اوین منتقل می شود، همچنان اعتراض میکرده است و می گویند در همین درگیری زمین می خورد. خانم کاظمی از نظر جسمی هم قوی بوده است و مقاومت می کرده است. تا موقعی که به کما می رود حدود 2 روز طول می کشد. یعنی این ضربه احتمالا مربوط به دقایق اول دستگیری نیست. تا آن جا که من میدانم هیچ تحقیقی هم در مورد این ادعا صورت نگرفت.
اما این داستان پشت پرده ناگفته ای هم دارد.
چه پشت پرده ای؟
در اولین بازجویی ها مشخص می شود که زهرا کاظمی در تهران با کسی دوست است و ارتباط دارد که همسرش یک نسبت دوری با آقای بهزاد نبوی دارد. ما از ذهن آقای مرتضوی خبر نداریم، اما احتمالاً ایشان که خیلی به اصلاح طلبان لطف داشتند با اطلاع از این مطلب احساس می کرده یک سوژه مناسبی علیه اصلاح طلبان به دست آمده است. شاید تصور میشد با متهم کردن زهرا کاظمی به جاسوسی این پرونده ظرفیت آن را دارد تا اعتراف علیه این یا آن چهره اصلاح طلب پیش برود.
ایشان شب دستگیری 4 ساعت پشت درهای بسته مورد بازجویی قرار می گیرد. این بازجویی ظاهراً تا ساعاتی پس از نیمه شب طول میکشد. آقای مرتضوی هم در این بازجویی حضور داشته است. هیچ کس از محتوا و اتفاقات آن شب و این که در آن جلسه چه گذشته است خبری ندارد.
منتهی براساس گزارشهایی که در همان زمان دریافت کردم بعد از بازجویی خانم کاظمی وقتی به نیروی انتظامی تحویل داده می شود هم بینی اش ضربه خورده بوده است هم انگشتانش. تا آن جا که یادم هست ظاهراً بازجویان نیروی انتظامی از او میخواهند که این موارد را در بازجویی خود بنویسد و او نیز مینویسد. این موارد باید در پرونده زهر کاظمی موجود باشد.
مرتضوی از وزارت اطلاعات میخواهد که متهم را تحویل بگیرند. وزارت اطلاعات می گوید ما او را جاسوس نمی دانیم. ایشان را به هتلش بفرستید. آن جا اگر قرار باشد از ایشان بازجویی می کنیم.
بنابراین خانم کاظمی تحویل نیروی انتظامی می شود. در نیروی انتظامی ایشان می گوید که مورد ضرب و شتم قرار گرفته است و آن را مکتوب هم می کند.
مرحله بعد مرتضوی به وزارت اطلاعات دستور می دهد شما باید خانم کاظمی را تحویل بگیرید اما وزارت اطلاعات قبول نمی کند. مرتضوی تهدید میکند و وزارت اطلاعات هم بالاجبار زهرا کاظمی را تحویل می گیرد. او در سلول وزارت اظهار سردرد و تهوع میکند. او را به بهداری می برند نمیتوانند بفهمند مشکل چیست؛ فکر میکنند مشکل معده دارد. چون بهداری زندان امکانات زیادی ندارد. بعد حال خانم کاظمی وخیم میشود. وقتی او را به بیمارستان خاتم الانبیا می برند دیگر به کما می رود.
چند روز بعد مرتضوی به خانواده اش می گوید ما کاری به دخترتان نداریم بیایید او را ببرید. خانواده اش به بیمارستان مراجعه میکنند و میبینند دخترشان مدتی است مرگ مغزی است.
یکی از رسانه های داخلی نوشته بود که زهرا کاظمی حدود 15 روز با دستگاه زنده نگه داشته شده بود.
بله. ایشان را زیر دستگاه زنده نگه داشته شده بود. ظاهراً آقای مرتضوی نمیدانسته چطور باید مشکل پیش آمده را حل کند، بنابراین همچنان زیر دستگاه میماند تا راهی پیدا شود.
گویی نماینده وزیر بهداشت در کمیته ویژه رییس جمهور برای بررسی علت مرگ زهرا کاظمی گفته بود که اگر ایشان به موقع به بیمارستان رسانده می شد قطعا زنده می ماند؟
خانم کاظمی ورزشکار بوده است. وقتی به سرش ضربه می خورد شکستگی کوچکی در جمجمه اش ایجاد می شود. ولی خودش متوجه نمی شود.
پس از گذشت یکی دو هفته از مرگ مغزی زهر کاظمی، آقای مرتضوی آقای خوشوقت مدیرکل وقت مطبوعات خارجی وزارت ارشاد را احضار و مجبور میکند که اطلاعیهای نادرست را بنویسد و از همان دفتر مرتضوی مخابره کند. او همچنین خبرگزاری ایرنا را تحت فشار میگذارد که خبر کذب را مخابره کند.
من در نطق خود در مجلس خطاب به آقای خاتمی رییس جمهور وقت عرض کردم مرتضوی چه کاره است که مدیرکل وزارتخانه شما را احضار میکند و به او فشار بیاورد که اطلاعیه بدهد. اگر مدیرکل ارشاد بخواهد اطلاعیه بدهد باید با وزیر خود هماهنگ کند. مرتضوی چه کاره است که به مدیرکل دولت شما دستور صدور چنین اطلاعیه ای را می دهد؟
مرتضوی مدعی شد بازجوی زهرا کاظمی نبوده است. اگر این ادعا درست باشد چرا دستور دستگیری بازجو را نداد؟
به گمان بنده هر اتفاقی افتاده در حضور آقای مرتضوی افتاده است و یا او می داند که چه اتفاقی برای زهراکاظمی رخ داده است. زیرا اگر او خود بخشی از ماجرا نبود نمیتوانست چشمش را به روی مرگ مغزی زهرا کاظمی ببندد. این پرسش در آن پرونده همچنان بی پاسخ مانده است که چرا آقای مرتضوی به جای پیگیری جنایتی که رخ داده کوشیده است حقیقت را پنهان و چنین وانمود کند که وی براثر مننژیت مغزی فوت کرده است.
دفتر وقعه زندان را هم دستکاری کرده بودند؟
بله. متأسفانه گزارشهایی که آن زمان دریافت کردم این موضوع را تأیید میکرد. مطابق آن گزارش ها حتی تیم نگهبانانی که آن روز در محوطه زندان اوین بودند همگی عوض شدند تا پیگیری و بازپرسی از ناظران و شاهدان منتفی شود و مشخص نشود از وقتی زهراکاظمی به زندان آورده شده چه رخ داده است.
آقای امیرمحبیان آن موقع در دفاع از مرتضوی و به نظق شما در مجلس ششم حمله کرده بود و گفته بود «شواهد حاکی است ماشین تبلیغاتی رادیکال های دوم خرداد برای حذف مرتضوی به حرکت در آمده است»؟
بله. آقای مرتضوی آن موقع سوگلی و مورد حمایت جریان اصول گرا بود. آقای محبیان بعدها در دوره آقای احمدی نژاد کمی مستبصر شد.
یکی از رسانه های آن سو مدعی شده بود زهراکاظمی مورد تجاوز قرار گرفته بود. من با آقای صحفی مسوول کمیته تحقیق ریاست جمهوری صحبت کردم، چنین اتهامی را کذب دانست. نظر جناب عالی چیست؟
نه. تجاوزی در کار نبوده است. این ادعای کذبی است. من با توجه به منابعی که داشتم -به جز جلسه بازجویی 4 ساعته مرتضوی که کسی از آن خبر ندارد- از وضعیت زهر کاظمی در زندان گزارشهای کاملی دریافت کرده ام. یقیناً اگر چنین مسئله ای وجود داشت یا زهرا کاظمی در بازجوییهای نیروی انتظامی و وزارت اطلاعات چنین ادعایی کرده یا نوشته بود من از آن مطلع میشدم.
چرا زهرا کاظمی را در شیراز به خاک سپردند؟ گویی قرار بود جسد او به کانادا برده شود؟
اگر ایشان کالبدشکافی می شد مشخص می شد چه اتفاقی برایش افتاده است.
مرتضوی مدعی بود خانم کاظمی مننژیت مغزی گرفته است. همان ادعایی که چند سال بعد در مورد قربانیان کهریزک کرد. ظاهراً او به این بیماری خیلی علاقه دارد. به هر حال زهرا کاظمی سریع باید دفن می شد. مرتضوی خانواده ایشان را خواسته بود و مادرش را مجبور کرده بود که رضایت بدهد تا به سرعت جسد دفن شود. برای این که اصلا نشود ماجرا را پیگیری کرد.
من در نطقم گفتم اجازه ندهید آبرو و حیثیت نظام هزینه یک فرد خطاکار و مجرم شود. به هر حال اگر آن زمان ادعای کذب مرتضوی در مورد مننژیت مغزی زهرا کاظمی رسیدگی می شد و صدای ما گوش شنوایی مییافت، هشت سال بعد قطعاً فاجعه قربانیان کهریزک رخ نمیداد. به هر حال درباره زهرا کاظمی حرف بیش از اینهاست اجازه بدهید به همین حد بسنده کنیم.
به طور کلی نظرتان درباره سعید مرتضوی چیست؟
آقای مرتضوی از قرعه های پوچ جمهوری اسلامی بود. وقتی رقابت بین دو جریان سیاسی ناسالم شود، موازین یک رقابت سالم رعایت نشود و سقف رقابت از مصالح نظام فراتر رود زمینه برای رشد افراد فرصت طلب و امتحان پس نداده فراهم می شود.
وقتی رقابت سیاسی ناسالم و غیر اخلاقی شد و پرنسیپهای سیاسی نادیده گرفته شد یک جریان برای حذف جریان مقابل حاضر شود دست به هر کاری بزند. این رقابت ناسالم بهترین بستر را برای رشد افرادی را فراهم میکند که هیچ اعتقادی به هیچیک از دو طرف رقیب ندارند. او نه سابقه ای در پیش از انقلاب داشت، نه پس از انقلاب در صحنههای انقلاب نظیر جبهههای جنگ امتحان پس داده بود و نه برجستگی خاصی داشت. امتیازش فقط این بود که اگر به او میگفتی کلاه بیاور سر میآورد. آدمی فاقد هرگونه پرنسیب اخلاقی است. آدمی که به راحتی دروغ می گفت و ارزش های اخلاقی برایش محلی از اعراب نداشت. وقتی درباره پرونده یک روزنامه نگار و یا فعال سیاسی که دستگیر شده بود از او سؤال میکردیم میگفت: «اصلا به این پرونده نزدیک نشوید مشکل امنیتی و جاسوسی دارد».
اصلا آدم تعجب می کرد که چطور می شود یک نفر مقابلت بایستد و در چشمت نگاه کند و به این راحتی دروغ بگوید.
خیلی برایش افتخار بود که افراد شناخته شده را محاکمه کند. یکی از دوستان نقل میکرد مرتضوی در دادگاه به او گفته بود: «من فلانی و فلانی را همینجا روی همین صندلی که تو نشستهای محاکمه کردهام تو که چیزی نیستی». شما امکان ندارد چنین تعابیری را از یک قاضی وزین و شریف بشنوید.
این که میگویم فردی فرصت طلب بود مقصودم ناسزا نیست. شما به سابقه او نظری بیفکنید. هرجا قدرت است او هم همانجاست. این اواخر هم فکر میکرد قدرت دست احمدی نژاد است از این رو به او نزدیک شد و تا پرونده سازی علیه برادران لاریجانی و فیلم ضبط کردن و … پیش رفت. مرتضوی قاضی و دادستان، همان مرتضوی رئیس تأمین اجتماعی دوره احمدینژاد بود. با همان خصوصیات و شخصیت. این جا پرونده سازی میکرد و آن جا دوربین مخفی میگذاشت و فیلم میگرفت. شخصی با این خصوصیات به درد هر کاری بخورد به طور یقین در کار قضا فاجعه میآفریند.
البته نمونه هایی مانند مرتضوی کم نیستند. او اگر دچار خطای تحلیل نشده بود و می فهمید دولت احمدی نژاد مستعجل است شاید هنوز هم در مصدر کار بود.
یک روز به او گفتم می بینم روزی را که این طرف میز نشستهای و به خاطر اعمالت محاکمه میشوی و او میخندید.
ایشان دادستان و قاضی نبود. خود را فعال ما یشاء میدانست و فکر میکرد هر کاری میتواند بکند. البته تا حدودی حق هم داشت او در حالی مرتکب این قانون شکنیها می شد که در دادگاه انتظامی قضات پرونده داشت و محکوم هم شده بود. او طبق موازین قانونی نمی توانست قاضی یا دادستان باشد. آن موقع آقای آل اسحاق رییس دادگاه انتظامی قضات به من گفت: «آقای مرتضوی اینجا پرونده محکومیت دارد».
ولی مرتضوی خیالش راحت بود که آن احکام و پروندهها قرار نیست به جریان بیافتد. به هر حال او با عملکردش لطمه بزرگی به حیثیت قوه قضائیه و کل نظام وارد کرد.
آیا مرتضوی با مسوولین نسبت فامیلی داشت؟
خیر. مطلوبیت او برای برخی به سبب آن بود که وظیفه خود را علیه اصلاح طلبان به خوبی انجام میداد. وقتی قرار بود روزنامههای اصلاح طلب را جمع کند قانون برایش مطرح نبود وگرنه او با این انبوه تخلفات در کارنامه خود اساساً میبایست از قضاوت محروم میشد. اکثر احکامی را که در دوره قضاوتش صادر کرده در تجدید نظر یا شکسته شده یا تقلیل پیدا کرده بود. همین رویه قانون شکنی را در همکاری با دولت آقای احمدی نژاد داشت.
مرتضوی را فقط به خاطر تخلفاتش در دوره ریاست جمهوری احمدی نژاد محاکمه کردند ولی اگر قرار بود به تمام اتهامات و تخلفات این فرد رسیدگی شود مجازاتش خیلی سنگین تر از این حرف ها بود.
آیت الله شاهرودی مخالف بودن آقای مرتضوی بود؟
در مجلس ششم عده ای از نمایندگان نزد آقای شاهرودی رفتند و گزارشی از تخلفات مرتضوی را به ایشان ارائه دادند. تخلفات مرتضوی آن قدر روشن بود که آقای شاهرودی در آن جلسه گفته بود که من بررسی می کنم و مرتضوی را عوض می کنم.
اما مرتضوی نه تنها برکنار نشد بلکه مدیر نمونه هم شد. ظاهراً جایگاه آقای مرتضوی آنقدر مستحکم بود که آقای شاهرودی نتوانسته بود او را برکنار کند.
گفت و گو از: ناصر غضنفری