نماینده وقت دادستان کل انقلاب: اتهام جاسوسی امیرانتظام ثابت نشد!
در روزهای اول بازداشت عباس امیرانتظام، «آقای محمدی» بود؛ اما به زودی اسم اصلیاش بر سخنگوی سابق دولت موقت آشکار شد: ناصر آلادپوش. روابط این دو چنان گرم و صمیمی شد که روزی امیرانتظام از او خواست به دیدن امام برود و واقعیت پرونده را به عنوان نماینده آیتالله قدوسی، دادستان کل انقلاب اسلامی برای ایشان بازگو کند. نامهها و پیامهای امیرانتظام از طریق آلادپوش به افراد دیگر میرسید؛ درحالیکه خود او نیز نتیجه تحقیقات خود را درباره اتهامات دانشجویان پیرو خط امام علیه امیرانتظام به دادستان کل داده بود. آلادپوش پس از ۳۹ سال و تنها چند روز پس از درگذشت امیرانتظام، در گفتوگو با پایگاه تاریخ ایرانی برای اولین بار نتیجه تحقیقات خود را که به قدوسی ارائه داده بود، بازگو کرد: امیرانتظام جاسوس نیست.
عباس امیرانتظام سال ۷۷ در مصاحبه با روزنامه «جامعه» گفته بود «ما نمایندهٔ یک دولت قانونی (بازرگان) بودیم و یک دولت قانونی را نمی شود متهم به جاسوسی یا ارتباط با جایی کرد.» گویی متهم اصلی دولت موقت بود نه امیرانتظام. برداشت شما چیست؟
شرایط ابتدای انقلاب به گونهای رقم خورد که علیرغم انتخاب دولت موقت و حمایت امام و مردم از آن دولت، کمکم نارضایتی گروههای مختلف از جمله حزب جمهوری اسلامی به خاطر فاصله گرفتن دولت از آنها رو به افزایش نهاد. البته دولت مقصر نبود زیرا شرایط آنقدر آشفته بود که تمام نیروهای مؤمن به انقلاب هم مشغول رتقوفتق امور شده بودند! و این شائبه پیش آمده بودکه دولت وقعی به نظرات دیگران (سیاسیون بعد از انقلاب!) نمیگذارد و چاره کار را در این دیدند که کمکم جایگزین دولت شوند. البته بعدها اظهار شد که فاصله ایجاد شده توهم بوده است.
فکر میکنید آقای امیرانتظام قربانی یکی از روندهای طبیعی این انقلاب شد؟
در تلاطم و تنشهای سیاسی به طور طبیعی تلفاتی به وجود میآید که منطقی به نظر نمیرسد اما تاوان آن را از سرمایه ملیباید پرداخت و می توان اظهار کرد که سرنوشت امیرانتظام و موارد مشابه دیگر نیز از این قبیل بوده و هستند.
شما چطور وارد پرونده امیرانتظام شدید؟
به درخواست دانشجویان پیرو خط امام که سفارت را اشغال کرده بودند نمایندهای از دادستان کل انقلاب قرار شد جهت همکاری معرفی شود که این قرعه به نام اینجانب خورد. از جمله اموری که در اسناد و مدارک لازم بود مرجع قضایی ورود پیدا کند ماجرای امیرانتظام بود.
بررسیهای شما از زمانی شروع شد که امیرانتظام در بازگشت به ایران بازداشت شد و دانشجویان ادعا کردند که او جاسوس است یا پیش از آن پرونده او مفتوح شده بود؟
موارد بسیاری در پرونده تسخیر سفارت آمریکا به دادستانی محول شده بود که یکی از آن موارد پرونده امیرانتظام بود که دانشجویان مدارک موجود را در اختیار قرار دادند، البته قبل از بازگشت ایشان به ایران.
آیا عباس عبدی هم جزو این گروه دانشجویان بود که میگویید؟
اسامی افراد را به خاطر ندارم و در آن شرایط لزومی به دانستن اسامی هم نبود. لذا نمیتوانم پاسخ این سؤال را بدهم.
در کتاب خاطرات امیرانتظام اشارات متعددی به شما هست که گفته به «آقای محمدی» نامه داده که آنها را به افراد مختلف برساند. این رویه به راحتی امکانپذیر بود؟
درخواستهای ایشان شامل لوازم شخصی، ارتباط با خانواده، ملاقات با بعضی از اعضای دولت و شواهد و گزارشها بود که عمدتا با دادستان کل انقلاب هماهنگ میشد و در صورت موافقت اجرا میگردید.
ادعاها فقط از سوی دانشجویان تسخیرکننده سفارت مطرح میشد یا افراد ذینفوذی هم بودند که در روند پروندهدخالت داشتند؟
همزمان با بررسی گزارشهای موجود در سفارت آمریکا موارد دیگری را در محافل دیگر ذکر میکردند که مثلا در هیات دولت هم ایشان فعالیت داشته تا انحلال یا تغییری را در مورد مجلس خبرگان به انجام رساند که البته در دسترس و وظایف نماینده دادستانکل در لانه جاسوسی نبود. ولی در جو و فضای سیاسی حرکتهایی علیه دولت موقت به چشم میخورد و دانشجویان خط امام هم که سفارت را تسخیر کرده بودند کموبیش متاثر از آن فضا هم بودند.
مجموع بررسیهای شما از ملاقاتهای امیرانتظام با آمریکاییها منتهی به چه نتیجه ای شد؟
گزارش ملاقاتهای امیرانتظام با آمریکاییها و همه افرادی که ایشان در خارج با آنها تماس داشت بررسی شد و مستندی که دال بر جاسوسی ایشان باشد دریافت نگردید و گزارش مکتوب هم به دادستان کل انقلاب مبنی بر جاسوس نبودن ایشان دادهشد. تقریبا کلیه موارد ارتباط را آقای مهندس بازرگان رئیس دولت موقت تائید کرد که با اطلاع ایشان بوده است و همین اظهارات را در دادگاه امیرانتظام هم تکرار کرد.
چرا امیرانتظام در ساختمانهای اطراف سفارت آمریکا بازداشت بود؟ آنجا حوزه اختیارات دادستانی بود یا دانشجویان؟ و چرا بعدا به زندان اوین منتقل شد؟
جهت بررسی و رسیدگی به اتهام ایشان لازم بود که محلی انتخاب شود که هم دسترسی به مدارک باشد و هم شئونات مقامات دولتی رعایت شود. لذا ساختمانی که نزدیک سفارت و متعلق به کارکنان آن بود و تخلیه شده بود مورد توافق قرار گرفت و انتخاب شد. البته پس از بررسی و رسیدگی مورد اتهام جاسوسی و ارائه نتایج آن به دادستان کل و با نظر ایشان برای رسیدگی به بقیه مواردی که عنوان شده بود ایشان به دادگاه انقلاب اسلامی تهران تحویل داده شد.
برخوردهای امیرانتظام با شما چگونه بود؟
امیرانتظام فردی کاملا منطقی بود و اگرچه در ابتدا کمی اعتراض میکرد به نحوه بازداشت و… اما با توضیحاتی که به او ارائه شد، آرام شد و در مدتی که تحقیقات از ایشان انجام میشد از فضای بسیار دوستانه و قابل اعتمادی که برای ایشان ایجاد شده بود اظهار رضایت میکرد.
در این مدت با خانواده ملاقات داشت؟
تا جایی که به خاطر دارم در ارتباط خانوادگی مشکل نداشت.
در فاصله ۲۸ آذر ۵۸ که امیرانتظام بازداشت شد تا پایان بهمن که او را به اوین منتقل کردند یعنی حدود یک ماهشما به نتیجه رسیدید که او جاسوس نیست. بررسی مدارک و اعلام نظر در این زمان کوتاه انجام شد؟
اصلا زمان کوتاهی نبود و اتفاقا تطبیق گزارشات و اظهارات ایشان و افرادی که در ارتباط ایشان بودند انرژی فراوانی را طلب میکرد که انصافا هم همکاران وقت زیاد و دقت فراتری را صرف کردند تا به نتیجه برسند.
اسنادی که از سفارت به دست آمد چطور؟
با تلاش زیادی که دانشجویان مستقر در سفارت آمریکا داشتند، اسناد لانه جاسوسی در چندین جلد به مرور منتشر شد و با مراجعه به آنها وزن گزارشات از جهت مستند بودن را میتوانید به دست آورید. طبیعی است که انتشارات اسناد گزینش شده باشد و در بسیاری موارد شاید در آن زمان مصلحت به نشر برخی اطلاعات نبوده است.
امیرانتظام گفته یکی از اتهامات او این بود که ویلیام سالیوان، سفیر آمریکا در تهران در نامه به او از عبارت Dear Mr. Entezam (امیرانتظام عزیز) استفاده کرده و اینطور تعبیر کردند که او حتماً سابقهٔ آشنایی و دوستی قدیمی با سولیوان دارد.
ممکن است بعضی از دانشجویان این برداشت را کرده باشند زیرا دانشجویان طیف بزرگی از سال اول تا دوران عالی و سال آخر دانشگاه بودند و همه حسننیت داشتند و عمدتا توسط انجمنهای اسلامی به هم پیوند خورده بودند و شاید بعضا تحت تاثیر صحبتهای فراوانی که در بیرون سفارت بود قرار گرفته باشند.
آن زمان عنوان اتهامی آقای امیرانتظام ارتباط با سازمان سیا بود؟
شاید فراتر از اینها بود، در آن شرایط هر کس کلمه جاسوس را یک جور تعبیر میکرد. برخی میگفتند اسناد نظامی، عدهای گمان میکردند اسناد بیت امام یا حزب جمهوری اسلامی و… را به آمریکاییها داده است و تمام این برداشتها جنبه حدس و گمان داشت و وقتی به مستندات مراجعه میشد ابهامات برطرف میگردید و موارد گزارش شفاف میشد. البته ایشان اظهار میکرد که قبل از آمدن به ایران در سوئد و آلمان به او پیشنهاد کرده بودند که به ایران برنگردد و ممکن است برای او مشکل ایجاد شود ولی او با اقتدار پاسخ داده بود که ما با دولت موقت هستیم و دلیلی برای نگرانی وجود ندارد و البته اگر ریگی به کفش داشت یا جاسوس بود و لو رفته بود بعید به نظر میرسید که ریسک بازگشت را بپذیرد.
شما گزارش خودتان را به صورت مکتوب به دادستانی تحویل دادید. آیا این گزارش را در محاکمه امیرانتظام لحاظ کردند؟
گزارش تحقیقات به دادستان کل انقلاب تحویل داده شد. قطعا دادستان انقلاب تهران هم از نتایج آن مطلع بوده است اما اینکه این گزارش هم تحویل شده باشد مطمئن نیستم.
اگر گزارش دادستانی مبنی بر جاسوس نبودن امیرانتظام در جریان دادگاهش مطرح میشد بر روند محاکمه و صدور رأی تاثیر میگذاشت. عدم طرح و حتی قرائت این گزارش به خاطر دستهای پشتپرده سیاسی برای محکوم کردن امیرانتظام بود؟
البته پشتپرده را ازمابهتران میدانند ولی آنچه اتفاق افتاد این بود که تمام مواردی را که منجر به اتهام جاسوسی ایشان میشد، مهندس بازرگان با شهامت و شجاعت مطرح و مسئولیتش را پذیرفت. البته بعدها شنیده شد که کل مدارک دادستانی کل انقلاب در انفجار دفتر مرحوم آیتالله قدوسی از بین رفته است. البته جامعه با جاسوس واقعی که در سازمان مجاهدین خلق و از مسئولین ردهبالای آن سازمان بود ذهنیتی یافته بود که این پرونده با آن مقایسه میشد. محمدرضا سعادتی پس از اثبات جاسوسی در دادگاه انقلاب اعدام شد و میتوان نتیجه گرفت که جاسوس بودن امیرانتظام اثبات نشد و اگر میشد به سرنوشت سعادتی محکوم میشد.