خاطره ای از مهربانیِ شگفت شهید صدر
شیخ نعمانی که در کتابخانه خوابیده بود با صدای (لاحول و لا قوه الا بالله) او بیدار شد. محمد باقر داشت از پنجره بیرون را نگاه می کرد.
بیشتر بخوانیدشیخ نعمانی که در کتابخانه خوابیده بود با صدای (لاحول و لا قوه الا بالله) او بیدار شد. محمد باقر داشت از پنجره بیرون را نگاه می کرد.
بیشتر بخوانیدشیخ حسین انصاریان، خاطره ای از روزهای دوری که شاگردی آیت الله وحید خراسانی میکرده، میگوید. روزی که آیت الله
بیشتر بخوانید