نسبت خاطره و تاریخ؛ خاطرات تنها منبعی برای تاریخ هستند نه لزوما متن تاریخی.
گفتگو با سعید فخرزاده مسئول واحد تاریخ شفاهی حوزه هنری سازمان تبلیغات اسلامی:
شما از منظر تاریخ شفاهی به خاطرات نگاه میکنید به نظر شما تا چه حد میتوان کتب خاطرات موجود را جزو تاریخ شفاهی دانست؟
ما یک زمان راجع به منابع تاریخی صحبت میکنیم یک زمان راجع به متن تاریخی صحبت میکنیم اما تفاوت منابع با متن تاریخی چیست؟ منابع ابزار و اسنادی هستند که محقق و پژوهشگر حوزه تاریخ با مطالعه و کنار هم گذاشتن آنها به یک حقیقت درباره واقعه گذشته دست پیدا میکند، اما روایتی که پس از تحقیق درباره منابع موجود به آن دست پیدا میکنیم میشود متن تاریخی. تا زمانی که روایتی از گذشته وجود دارد که بدون تحقیق از زبان یک فرد بیان شده در حد یک منبع مورد استفاده قرار میگیرد، اما روایتی که مستند شده و پس از بررسیهای لازم و تطبیق آن با سایر مستندات تاریخی درباره آن به یقین رسیدهایم متن تاریخی به حساب میآید. در واقع زمانی یک سند تبدیل به متن میشود که چند ویژگی داشته باشد: متن باید حکایت یک واقعه از ابتدا تا انتها باشد، واقعه خصوصی و بدون ارتباط با مردم نباشد، یعنی روایت تاریخیست که به درد جامعه بخورد وگرنه روایت صبحانه خوردن که به درد تاریخ نمیخورد و اینکه از فیلتر محقق و مورخ تاریخی گذشته باشد. کتابهای خاطرات موجود شاید دو ویژگی اول را داشته باشد اما لزوماً از فیلتر مورخ تاریخی رد نشده و مورد ارزیابی قرار نگرفته است. ما به جهت اعتمادی که داریم وقتی روایتی را در حوزه جنگ میشنویم به راحتی میپذیریم اما یک محقق به راحتی نمیپذیرد. پس همه منابع خاطره ما متن تاریخی نیستند اما به هر حال در تاریخ جا دارند و یک روایت هستند یا یک منبع تاریخی.
مثلاً من خودم یادم است که در زمان جنگ با رزمندهها مصاحبه میکردم. یادم است که یکی از رزمندهها درباره عملیاتی میگفت که رفتهایم و یکی از ارتفاعات را فتح کردهایم، بعد که ضبط را خاموش کردیم گفت البته حاج آقا واقعیت این بود که ما در این عملیات با شکست مواجه شدیم. گفتم پس چرا گفتید فتح کردیم؟ گفت: برای اسلام بد است که ما بگوییم شکست خوردهایم.
منظور بنده اینست که برخی افراد با نیّت خیر خاطره را تغییر میدهند و به این ترتیب صحت و سقم بخش زیادی از خاطرات نوشته شده سنجیده نشده است.
آیا در حال حاضر هم چنین مصلحتاندیشیهایی وجود دارد و آیا این هم روایت تاریخی را دچار مشکل میکند؟
بله بعضی افراد حتی قصهسرایی هم میکنند. خود من سالها کار روایت کردهام و روایات متعددی از دفاع مقدس شنیدهام. در نتیجه تشخیص میدهم که هر روایتی چقدر واقعیست. متأسفانه رگههایی از اغراق در برخی موارد وجود دارد، اما درست نیست که چیزی را بگوییم که واقعیت نداشته باشد به اعتقاد من قداست تاریخ انقلاب و جنگ به اندازهای هست که لزومی به داستانسرایی و خیالپردازی نیست خود واقعیت رسا و گویا و زیباست.
به نظر شما خاطره نویسان باید برای تاریخی کردن خاطرات چه کنند؟
ما باید نویسنده و ناشر را ملزم به تحقیق کنیم وگرنه که خاطره نوشتن کاری ندارد. بعد از مصاحبه گرفتن و پیاده کردن میتوانیم آن را منتشر کنیم اما اگر بخواهیم منبع متقن داشته باشیم باید تحقیق کنیم. کار دیگری که باید انجام شود برگزاری جلسات نقد برای کتابهای خاطرات است. باید بستر را به نحوی فراهم کنیم که هر کسی اجازه پیدا نکند کتابی را ساده و بدون تحقیق منتشر کند.
ضمن اینکه متأسفانه دیدهام که در خاطرات دفاع مقدس به یک روایت راوی اکتفا کردهاند. در حالی که ما نمیتوانیم به حافظه فرد اطمینان داشته باشیم. من در جریان مصاحبه با آقای صیاد شیرازی به مواردی برمیخوردم که ایشان بعد از مصاحبه با من تماس میگرفتند و میگفتند من از دوستانم راجع به فلان واقعه سؤال کردم، مثل اینکه واقعیت اینطور نبوده و از من میخواستند که اصلاح کنم. در واقع ما حتی اگر به صداقت راوی هم اطمینان داشته باشیم به ذهن او نباید اطمینان کنیم.
منبع: دوهفته نامه مهر، شماره 178، گفتگو با حجت الاسلام سعید فخرزاده