اهمیت تاریخ شفاهی؛ ۲ خاطره از اسدالله علم

مهدی تهرانی نوشت: به سنت مرسوم امسال نیز از دهم بهمن تا بیست و دوم مستندهای جدید تلویزیون درباره رجال پهلوی پخش خواهد شد. پیش از این نیز معمای شاه به صورت بک سریال پرقسمت و کم بیننده از تلویزیون پخش شده بود. بحث ما اینجا تاریخ شفاهی و مطالعات رسانه است. آنچه تلویزیون ما درباره تاریخ سیاسی و اجتماعی ایران روایت می‌کند عمدتا هیچ ارزش و کیفیت و اعتبار علمی ندارند. احتمالا تنها امتیاز این آثار نمایش عکس و فیلم های آرشیوی اینگونه مستندهاست.
از دزد تا باج‌بگیر و از نخست وزیر اسبق تا ارتشبد و از سفیر و وکیل تا نماینده مجلس می‌توان در تاریخ شفاهی* ایران سراغ گرفت. منابعی محدود که برخی توسط مطلعین مقیم کشور و برخی توسط ایرانیان مقیم خارج جمع‌آوری و به گونه‌ای رسانه‌ای و منتشر شده است. با این همه اگر علاقمندی بخواهد از یک دانشمند علوم نظری و یا تجربی و یا یک مرد بزرگ فرهنگی و هنری و یا مطبوعاتی در تاریخ شفاهی ایران منبعی پیدا کند به احتمال قریب به یقین چیز دندان‌گیری نصیب نخواهد برد.
تاریخ مکتوب معاصر ایران شدیدا فقیر و رنجور است. و تاریخ شفاهی‌مان رنجورتر و محتضرتر. برخی حتی وجود تاریخ شفاهی را کتمان می‌کنند و اهمیتی بدان نمی‌دهند. در دهه‌های اخیر آنچه به عنوان تاریخ شفاهی نگاشته شده و به بازار نشر سپرده شده خاطرات دولتمردانی است که برای بیش از نیمی از آنها تاریخ اثرگذاری خاصی قایل نیست و برای بقیه نیز در بهترین شرایط شاید بتوان یک خط کوچک بر روی صفحه‌ای سفید در نظر گرفت.
تلویزیون موظف است برای برنامه‌سازی مرتبط با تاریخ ایران به سراغ منابع دست اول برود.
در ذیل دو نمونه از خاطرات اسدالله علم را بخوانید. خاطرات علم بی شک از یگانه‌های تاریخ مکنوب و شفاهی ایران است. بدون غرض ورزی بدانیم که تاریخ شفاهی بستری را آماده می‌کند تا صحت و سقم رویداد‌ها معلوم و مشخص شود. تاریخ تطبیقی و تاریخ مکتوب به کمک تاریخ شفاهی ما را به حقیقت نزدیک می‌کنند. چنانچه درباره اظهارات علم درباره پانزده خرداد حداقل در آمار کشته‌ها حرف و حدیث فراوان وجود دارد.

دوشنبه 15 خرداد 1346
… از 15 خرداد خاطره دارم و آن شروع جنگ مرتجعین با دولت من یعنی در حقیقت با رفورم های شاه بود. شاه پشتیبانی بزرگی از من کردند و من هم بی‌رحمانه آنها را در هم کوبیدم، اما کار دو سه روز طول کشید. بعد که تمام شد، به درگاه خدا استغاثه کردم که مرا از ناراحتی وجدانی خلاصی بخشد، زیرا آن بیچاره‌ها که کشته شده‌اند در حدود صدنفر و دویست نفرهم زخمی شدند…تقصیری نداشتند. خدا کمک کرد، تمام خانواده‌های آنها را جستم و برای آنها مادام‌العمر دوبرابر آنچه نان‌آور آنها ممکن بود کمک کند، وسیله قانون مستمری تعیین کردم**…

16 دی 1346
… به دخترم رودابه که همه زندگی من در دست اوست وصیت می‌کنم که مبادا خدای نکرده این یادداشت‌ها را موقعی که شاهنشاه و من یا یکی از ما زنده باشیم، منتشر کند، یا خدای نکرده موقعی کوچکترین خطری برای رژیم دربر داشته باشد. به هر صورت مسلما اگر انشاالله رژیم برقرار باشد که برقرار هم خواهد بود باید پنجاه سال صبر کند بعد آنها را منتشر کند. اگر خودش نتوانست اولادش انشاالله این کار را بکنند…

پانوشت:
* تاریخ شفاهی یکی از شیوه‌های پژوهش در تاریخ است که به شرح و شناسایی وقایع، رویدادها و حوادث تاریخی بر اساس دیدگاه‌ها، شنیده‌ها و عملکرد شاهدان، ناظران و فعالان آن ماجراها می‌پردازد.
**دکتر علینقی عالیخانی، وزیر اقتصاد کابینه علم، که ویراستاری یادداشت‌های علم را بر عهده دارد، در مقدمه‌ای که بر این یادداشت‌ها نگاشته اشاره‌ای به این رویداد می‌کند. پس از ۱۵ خرداد علم به وزیران اقتصاد، دادگستری و کشور مأموریت داد که میزان تلفات جانی و مالی این رویداد تاسف آور را روشن کنند. این وزیران گروهی از خوش نامترین افراد را به عنوان نماینده خود برگزیدند. این گروه پس از چندین هفته بررسی دقیق پیشنهاد جامعی به نخست وزیر دادند. دولت علم بر همین پایه برای خانواده‌هایی که سرپرست خود را از دست داده بودند، مقرری تعیین کرد و هزینه تحصیلی کودکان خانواده را بر عهده گرفت. تا فرارسیدن انقلاب هنوز خانواده‌هایی بودند که از این بابت از نخست وزیری حقوق ماهیانه دریافت می‌کردند.

منبع: خبرگزاری خبرآنلاین

تاریخ درج مطلب: یکشنبه، ۶ اسفند، ۱۳۹۶ ۹:۳۷ ق.ظ

دسته بندی: مقالات

دیدگاهتان را بنویسید

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخش‌های موردنیاز علامت‌گذاری شده‌اند *