شهید عباس بابایی الگوی اقتصاد مقاومتی
سی و یک سال پیش که پانزدهم مرداد مصادف بود با روز عید قربان، هواپیمای سرلشکر خلبان عباس بابایی به هنگام بازگشت از یک عملیات برونمرزی مورد اصابت توپهای زمین به هوا قرار گرفت و آن عزیز به شهادت رسید. بهرغم گذشت سه دهه از زمان شهادت آن بزرگوار، حضور او در صحنههای مختلف انقلاب اسلامی برای پاسخگویی به مشکلات و نیازهای روز، برای ما که او را از نزدیک میشناختیم، کاملا مشهود است. وقتی امروز از «اقتصاد مقاومتی» به عنوان تنها راه عبور از بحرانهایی که دشمن و شیوههای مدیریتی بعضی از مسئولان برایمان ایجاد کرده صحبت میشود، ناخودآگاه روش زندگی و شیوه مدیریتی شهید بابایی به عنوان «الگوی اقتصاد مقاومتی» در اذهان کسانی که با وی از نزدیک آشنا بودند، تداعی میشود.
آنچه به عنوان شواهد موارد مذکور طرح میشود، فقط بخشی از خاطرات و مشاهداتی است که دوستان و همکاران وی در طول خدمت و معاشرت با او به خاطر سپردهاند.۱ برای نشان دادن «الگوی اقتصاد مقاومتی» در محیط زندگی شخصی و حوزه مدیریتی شهید بزرگوار، مناسبتر دیدیم چند نمونه از شواهد و دلایل خود را در دو بخش ارائه کنیم، گرچه این دو بخش از هم تفکیکپذیر نیستند و بنا به دلایل منطقی متأثر از یکدیگر میباشند؛
الف) محیط زندگی شخصی
۱ـ پس از انفجار مقر حزب جمهوری اسلامی و فرار سران منافقین از طریق پایگاه یکم شکاری نیروی هوایی، تحولات گستردهای در سطح نیرو اتفاق افتاد. خلبانان و کارکنان متعهد و متخصص جوان نیروی هوایی با کسب درجات موقت به فرماندهیها و جایگاههای مدیریتی بالایی منصوب شدند. از جمله خلبانان مذکور، سروان خلبان عباس بابایی بود که با کسب دو درجه موقت، با درجه سرهنگ دومی به فرماندهی پایگاه هشتم شکاری اصفهان منصوب شد. اولین اقدام وی در چنان شرایط آشفته و بحرانی جنگ تحمیلی و نفاق ریشهدار داخلی، انتقال منزل شخصی از منازل خلبانان به میان منازل درجهداران بود.
چشمپوشیدن از امکانات وسیع منزل خلبانی و مستقر شدن در منزل درجهداری با امکانات بسیار محدود، آثار روحی و روانی عمیقی در قشر نسبتاً مستضعف پایگاه گذاشت. چنین تأثیراتی را با چشمان ظاهربین، نگاههای سطحی و مادی نمیتوان مشاهده کرد. نسیم روحبخش و جانپرور و خاطرهانگیزی که از جایگاه و جانب عدالت سرچشمه میگیرد، جانهای تشنه عدالت و گریزان از تبعیض را به میزان استعدادهایی که دارند، مینوازد و افکارشان را مستعد رویش، ارتقا و بالندگی میکند. آثار و پیامدهای چنین رویشی را در بحث حوزه مدیریتی مشاهده خواهیم کرد.
موضوع استفاده از منزل درجهداری و گریز از برخورداری از منازل ویلایی فرماندهان بالای نیروی هوایی، به هنگامی که ایشان به «معاونت عملیات» نیروی هوایی منصوب میشود نیز ادامه مییابد. چنین انتخاب و عملی سخت مورد اعتراض بعضی از فرماندهان و اطرافیان وی قرار میگیرد تا جایی که لب به اعتراض گشوده، میگویند: «فلانی کاتولیکتر از پاپ شده!»
کار تعویض منزل به اینجا ختم نمیشود، بلکه سرلشکر بابایی چند ماه قبل از شهادت، منزل درجهداری خود را نیز به یک دژبان که چند سر عائله داشت، تحویل میدهد و خود در منزل بسیار کوچک کارمندی مسکن میگزیند، و در همان منزل بود که اولین مراسم شهادتش برگزار میشود!
سادهپوشی
۲ـ شهید سرلشکر خلبان عباس بابایی را هیچکس پس از وقوع انقلاب اسلامی در لباس نو ندید. لباس بسیار سادهای میپوشید، حتی لباس خلبانی نو نیز نمیپوشید. حتی اگر شرایط ایجاب میکرد و فضای خدمت مناسب بود، لباس بسیجی میپوشید. به همین جهت به خلبان بسیجی معروف بود! چنین رفتارو شیوه زندگی وی همواره مورد اعتراض بعضی از اعضای خانواده و همکاران نزدیکش قرار میگرفت.
برای پاسخگویی به چنان ایراد و اعتراضاتی، یکی از روزها که عازم جبهه بود، در نزدیکی دهی از نواحی جنوب کشور، از راننده میخواهد ماشین را نگه دارد. راننده میگوید پس از چند لحظه دیدم او دستهای دو دخترکی را که مشغول جمعآوری هیزم بودند، گرفته و به طرف ماشین میآورد. وقتی رسیدند، به من گفت: «ببین! تا زمانی که این بچهها پا برهنه هستند، ما مسئولان حق نداریم لباس نو بپوشیم!»
سادهپوشی او و ظاهری متمایز نداشتن از توده مردم، موجب میشد ارتباطش با مردم عادی در شهر و با بسیجیان در جبههها بسیار معمولی و عادی باشد و آنها خود را جدا از وی و دور از موقعیت و مقام او نپندارند. در چند قطعه عکسی که از دوران فرماندهی و جنگ تحمیلی از ایشان باقی مانده، او را در حال بیل زدن در باغی کنار سایر باغداران و در جبهه در میان انبوه بسیجیان نشان میدهند. بسیجیان با چهرههای خندان دورش را گرفته و مشغول عکس برداشتن هستند. موهای کوتاه و لباس ساده او فاصله میان او و افراد بسیجی را کاملا از بین برده و آنها را رزمندگانی همشأن و هممقام و موقعیت نشان میدهد.
چنان پوشش و ظاهری به وی اجازه میداد تا در مسیر رفتن به قزوین برای زیارت پدر و مادر و آشنایان، سوار بر هر وسیلهای حتی پشت وانتبارهای سواری شود. دو سه ماه مانده به شهادتش، یکی از آشنایان، او را میبیند که پیرمردی را روی دوش گذاشته و جایی میبرد و برای اینکه شناخته نشود، دستمالی روی سر خود انداخته است. میپرسد:
ـ عباس! این کیه روی دوشت؟ کجا داری میری؟
جواب میدهد: کسی رو نداره! چند وقت یک بار میبرمش حمام!
تربیت نزدیکان
۳ـ وقتی مسئولان امر جهت تشویق ایشان تلویزیون رنگی، که در آن زمان باارزش بود و کمیاب، به منزل وی میفرستند و ورود تلویزیون رنگی به منزل او موجب شادی اعضای خانواده مخصوصا فرزندان خردسال ایشان میشود، شهید بابایی با صحبت با همسر و راضی کردن فرزندان، تلویزیون را تحویل دوستی میدهد تا آن را به خانواده شهیدی در یکی از شهرهای اطراف کاشان برساند.
مهارت تحسینبرانگیز شهید بابایی در تربیت افراد خانواده و هماهنگکردن آنها با افکار، عقاید و آرمانهای خود، موضوعی شایان توجه و دقتنظر است. چگونه و با چه روشی او میتوانست افراد خانواده را راضی کند تا از حداقل امکانات رفاهی سازمانی استفاده کنند؟ آنها اجازه نداشته باشند از ماشینهایی که به صورت قانونی و سازمانی در اختیارشان قرار گرفته بود، استفاده کنند! حتی زمانی که حالت اضطراری برای رساندن همسرش به بیمارستان پیش میآید، از ماشین اداری که در اختیارش بود استفاده نمیکند. درحالی که ماشین شخصی خودش خراب بود، به دنبال گرفتن ماشین همکارش میرود تا همسر بیمارش را به بیمارستان برساند!
ب)حوزه مدیریتی؛
۱ـ وقتی مسئولیت فرماندهی پایگاه هشتم شکاری را به عهده میگیرد، با اولین مشکل پایگاه که آلودگی آب آشامیدنی و عدم وجود بودجه لازم برای لایروبی منبع آب بود، مواجه میشود. برای حل مشکل مذکور منتظر تصویب و دریافت بودجه از ستاد نهاجا نمیماند، به همراه جمعی از سربازان و چند نفر از کارکنان اقدام به لایروبی منبع آب میکند. خبر در پایگاه میپیچد که فرمانده پایگاه شخصا در لایروبی منبع آب شرکت داشته است!
تهدید
۲ـ ترمز هواپیماهای افـ۱۴ مشکل پیدا میکنند. شهید بابایی با تشکیل گروهی از متخصصان داخل پایگاه و متخصصان دانشگاهی موفق به تعمیر ترمزها میشود. اولین هواپیمایی را که ترمزش تعمیر شده بود، خود پرواز میدهد تا دیگر خلبانها نسبت به درستشدن ترمزها اطمینان پیدا کنند! این امر جهادی هنگامی اتفاق میافتد که نظام فرماندهی شدیداً مخالف آن بود و شهید بابایی را تهدید به تحویل وی به دادگاه نظامی زمان جنگ میکند!
ایثار
۳ـ نامهای از ستاد فرماندهی به پایگاه هشتم میرسد تا اسامی خلبانان نمونه جهت تشویق و اعطای اتومبیل به تهران ارسال شود. معاون عملیات پایگاه اسامی چند نفر را مینویسد و برای امضا به ایشان نشان میدهد. شهید بابایی با نگاه به فهرست و دیدن نام خود به او میگوید: «برادر عزیز! این حق دیگران است نه من.» جواب میشنود: «مگر شما بالاترین ساعت پرواز را ندارید؟ مگر شما شبانه روز به کارکنان این پایگاه خدمت نمیکنید؟ مگر شما…؟»
شهید بابایی بدون توجه به اظهارات معاون عملیات اسم خود را خط میزند و نام یکی دیگر از خلبانها را به جای اسم خود مینویسد و نامه را امضا میکند. مشابه همین اتفاق در ملاقات شهید بابایی با آیتالله صدوقی رخ میدهد. آیتالله سویچ پیکانی را به وی هدیه میدهد: «این هم مال شماست، گرچه در مقایسه با زحمات شما در طول جنگ ناقابل است.» شهید بابایی جواب میدهد: «ما اگر کاری کردهایم، وظیفهمان بوده، در ثانی من احتیاج به ماشین ندارم.» حاج آقا میگوید: «شنیدهام که خلبانان پایگاه ماشین گرفتهاند، ولی شما نگرفتهاید. حالا من میخواهم این ماشین را به شما بدهم.» شهید بابایی جواب میدهد: «نمیخواهم دست شما را رد کنم؛ ولی شما لطف بفرمائید و این ماشین را به پایگاه هدیه کنید، آنوقت ما هم سوار آن خواهیم شد.» جواب میشنود: «آقای بابایی! پایگاه خودش سهمیه ماشین دارد. این ماشین برای شماست.» شهید بابایی درحالی که سرش را پایین انداخته بود، میگوید: «مرا ببخشید، اگر ماشین را به پایگاه هدیه کنید، بیشتر خوشحال میشوم.» آیتالله میگوید: «حالا که شما اصرار دارید، من این ماشین را به پایگاه هدیه میکنم.»
همدلی
۴ـ شهید بابایی علاوه بر اینکه معاون عملیات فرماندهی نیروی هوایی بود، «فرماندهی قرارگاه رعد» را نیز به عهده داشت. بنا بر ضرورتهای پروازی و موقعیتهای ویژه جنگی دستور داده بود برای خلبانان شکاری غذای مخصوص پخته شود؛ ولی خودش با توجه به اینکه بیشترین پروازهای جنگی را انجام میداد، از غذای مخصوص خلبانان استفاده نمیکرد، همان غذای معمولی را میخورد. در پاسخ به اعتراض دوستان و همکاران که چرا از غذای خلبانان استفاده نمیکند، جواب میدهد: «فرمانده باید حتما از غذایی که همگان استفاده میکنند، بخورد تا آن سربازی که در خط مقدم جبهه است، نگوید غذای من با فرماندهام فرق دارد!»
همراهی
۵ـ رفتارهای انسانی و حرکتهای ضد تبعیضی شهید در سطح پایگاه و میان کارکنان نتیجه داد و در امور عملیاتی پایگاه مؤثر میافتد، تا جایی که معاون عملیات وقت فرماندهی نیروی هوایی، مرحوم سرهنگ خلبان هوشیار اذعان میدارد که: «پایگاه هشتم شکاری از نظر آمادگی هواپیماها و انجام عملیات بهموقع در سطح عالی قرار دارد.»
پینوشتها:
۱ـ برگرفته از مطالب کتاب «پرواز تا بینهایت».
۲ـ آیه ۶۵ سوره انفال.
نویسنده: مهدی نوروزی
منبع: روزنامه اطلاعات، دوشنبه 1397/5/15