رفتارهای به یاد ماندنی امام خمینی پس از رحلت فرزندش در سه موقعیت؛ حضور برمزار مصطفی، منزل مصطفی و آغاز درس.
حجت الاسلام سید محمود دعایی در گفتگو با روزنامه اعتماد ناگفته هایی از مرگ دو فرزند امام خمینی بیان کرده است. بخشی از این گفتگو که مربوط به رحلت آقا مصطفی است را میخوانید:
واکنش دیگری از امام به یاد ندارید؟
برخوردهای امام بعد از رحلت فرزندشان در چند مرحله مثالزدنی و غیرقابل باور بود. اینکه امام اینگونه مرگ فرزند دلبندشان را تحمل کنند عجیب بود. اما سه برخورد هیچگاه از خاطرم نمیرود؛ یکی نخستینباری بود که امام سرمقبره فرزندشان حاضر شدند، دوم موقعیتی بود که به منزل فرزندشان نخستین بار پس از رحلت سر زدند و سوم موقعیتی که درسشان را دوباره شروع کردند.
این برخوردها چطور اتفاق افتاد؟
مرحوم حاج آقا مصطفی یکی از بلندپایگان درس پدر بود و به اصطلاح مستشکلین درس پدر بود. کسی که در وقت تدریس پدر بیشترین حضور علمی را داشت و بیشترین اشکال علمی را میگرفت و بیشترین درگیری و بحث علمی را با پدر داشت. حتی جای نشستنشان در کلاس هم مشخص بود؛ اتاق ستونی داشت که آنجا مینشست و به آن تکیه میداد. روز اول درس و بعد از فوت حاج آقا مصطفی، امام که وارد کلاس شدند، مدتی خیره شدن به آن ستون و نقطهای که فرزند مینشست، ماندند و درس را با این سخنان شروع کردند: « مصطفی امید آینده اسلام بود و مرگ او از الطاف خفیه الهی است و…» و از این تعابیر عرفانی و معنوی اینچنینی. هیچ اشک و نالهای نبود.
رابطه امام و پسر بزرگش اما بسیار نزدیک بوده، درست است؟
بله؛ مرحوم حاج آقا مصطفی علاوه بر فرزند پدر بودن، رفیق پدر بود. آنها رابطه صمیمانه و دوستانه خیلی جالبی با هم داشتند. در همین صمیمیتها و نشستهای دوستانه غم را از دل پدر میبرد و پدر را در یک حالت خوشایندی قرار میداد. ماهی یک بار هم از پدر دعوت میکرد برای ضیافت به منزل ایشان برود. امام هم ماهی یک مرتبه به منزل فرزندشان میرفتند و شام را آنجا بودند. گعده میکردند و خانوادگی دورهم مینشستند. بعد از رحلت مرحوم حاج آقا مصطفی عزاداری مردانه در منزل امام بود و عزاداری زنانه در منزل حاج آقا مصطفی. روزی که امام به منزل فرزندشان رفتند، پیش از آن به قبرستان رفتند.
نخستین سؤالشان این بود که قبر مصطفی کدام است؟ نشانش دادیم. با آرامش و طمانیه خاصی بر سر قبر نشستند و بدون آنکه اشکی بریزند، فاتحهای خواندند و بعد پرسیدند که قبر مرحوم اصفهانی کدام است؟ مقبره او را هم نشان دادیم و فاتحهای خواندند. در همان مقبره پدر بنیصدر هم دفن بود. امام گفتند برای آقای بنیصدر هم فاتحه بخوانید. فاتحه خواندند و بین جمعیتی که موج اشک و ناله بود با طمانینه و آرامش به سمت منزل فرزندشان حرکت کردند. خانواده که متوجه حضور امام شدند، آمدند دم در. عروسشان خود را انداخت در دامان امام و گفت ببخشید که مصطفی نیست از شما استقبال کند. آنجا امام با یک تسلط واقعی و مثالزدنی نسبت به نفس خود، با قاطعیت به همسرشان و عروسشان گفتند: «صبر کنید، امانتی بود که خدا از ما گرفت و در برابر مشیت الهی تسلیم هستیم. صبر کنید و سعی کنید که صبرتان هم برای خدا باشد». صحبتهای امام آنها را آرام کرد و بعد از لحظاتی برگشتند منزل و بعد هم درس را شروع کردند.
منبع: روزنامه اعتماد، شماره 3770، چهارشنبه 1395/12/25