آیتالله طالقانی و سرنوشت روسپیهای شهر نو!
جعفر شیرعلی نیا در کانال تلگرام اش نوشت: «دیشب نفرینشدگان شهر نو، شبی دردناک و مصیبتبار را به صبح رساندند. آنها تشنه، گرسنه و لرزان از سرما، بر سرنوشت تلخ خود گریستند. گریه آنها بدین سبب نبود که سرپناه گناهآلودشان نابود شده است. آنان به خط سیر زندگی تباهشدهشان اشک ریختند. چنانکه میدانیم اینان اکثرا نه به میل خود بلکه با زور، فشار، تهدید و به وسیله مشتی قلدر… به این راه گناهآلود کشانده شدهاند.» این بخشی از یکی از یادداشتهای روزنامه اطلاعات در 10 بهمن 1357، فردای روزی است که عدهای شهرنو (محل زندگی و کار روسپیان تهران) را به آتش کشیدند؛ 12 روز مانده به پیروزی انقلاب و سه روز قبل از ورود امام به ایران.
آنگونه که روزنامه گزارش داده است علاوه بر آتش زدن خانههای شهر نو، به زنان نیز حمله شده بود و احتمالا 2 تا 3 نفر از زنان تنفروش هم کشته و تعدادی هم مجروح شدند.
هنوز امام به ایران نیامده بود و آیتالله طالقانی شخصیت مشهور انقلاب در ایران بود که پس از این ماجرا پیامی از بیت او در روزنامه منتشر شد که آتش زدن شهر نو را محکوم کرده بود و در آن آمده بود: «ساکنین این قلعه که از محکومین نظام فاسد استعمار و استبدادی طولانی این جامعهاند و به هر حال بایستی مصون از هرگونه تعرضی باشند و در فرصتهای مناسب با الهام از مکتب رحمت و کرامت انسانی اسلام هدایت و ارشاد شوند و به زیور توبه آراسته و به جامعه برگردند.»
در گزارش روزنامه با برخی از زنان شهر نو و مردم نیز گفتگو شده بود که نکات جالبی داشت. زنان تن فروش از آوارگی خودشان و مجبور بودنشان میگفتند و در مصاحبههای مردمی نیز دانشجویی گفته بود این زنان در شهر هم خانه دارند و با خراب شدن اینجا این زنان در کل شهر پخش میشوند و این کار درستی نیست.
شهر نو، محله جمشید و قلعه نامهایی بود که این منطقه به آن شناخته میشد؛ محلهای با خانههایی برای تنفروشی، محلی برای زندگی شخصی زنان روسپی و تعدادی کافه، کاباره و سینما. ورودیاش نگهبان داشت و برخی از زنان رسمی بودند و کارت تردد داشتند و برخی نیز غیررسمی و بدون کارت تردد.
نکته مهم توجه آیتالله طالقانی به ریشهی ماجراست و نه برخورد با نتیجه یک جریان. این توجه، توجه آسانی نیست و برخی علاقه دارند به جای آنکه حل ریشهای مسایل را که سختتر است پی بگیرند به پاککردن و از جلوی چشم دورکردن نتایج مساله که آسانتر است بپردازند.
پس از پیروزی انقلاب وضعیت محله جمشید بسیاری از انقلابیون را آزار میداد. 21 تیر 1358 روزنامهها خبر از اعدام سه نفر از زنانی که از روسای شهر نو بودند دادند؛ پری بلنده، ثریا ترکه و اشرف چهارچشم. قبل از شروع ماه رمضان سال 58 کمیته فعالیت شهرنو را برای همیشه تعطیل اعلام کرد و بعد هم بخشهای زیادی از خانههای آن منطقه را تخریب کرد. وقتی زنان میپرسند آیا جایی برای آنها در نظر گرفته شده؟ پاسخ منفی است و تعدادی از آنها به بهزیستی سپرده میشوند در حالی که بهزیستی نیز توان و امکان نگهداری از آنها را ندارد.
نکته دیگر در مساله این زنان این است آیتالله طالقانی و کسانی دیگر تلاش کردند با ایجاد کار و سرپناه و … شرایط تازهای برای برخی زنان ایجاد کنند که موفقیتهایی هم داشتند اما این تلاشهای صادقانه نیز راه حل کاملی نبود. در حالی که در همان شهر نو علاوه بر زنان حدود 9000 مرد حضور داشتند که درآمدشان از شهر نو تامین میشد؛ آیا کسی به فکر آنها بود؟
به این بخش از یادداشت روزانه هاشمی رفسنجانی در31 اردیبهشت سال 1365 توجه کنید: «در مجلس جلسهای با حضور نمایندگان تهران و وزرای ارشاد، مسکن، بهداری، دادگستری و شهرداری و استانداری تهران درباره بررسی طرح اصلاح محله جمشید و انتقال زنان فاسد به جای دیگر برای اصلاح و تربیت داشتیم. به نتیجه روشنی نرسیدیم و پیشنهاد تشکیل اردوگاهها و قانونی کردن ازدواج موقت با همین زنان منحرف و جذب تدریجی آنها به خانوادههای دائم، مورد قبول واقع نشد.»
به نظر میرسد تا امروز نیز برخی از تصمیمها فاقد پشتوانه تحقیقاتی و دانشگاهی است و دانشگاههای ما نیز که گرفتاریهای خودشان را دارند. اگر دانشگاه و محیطهای علمی ما سامان نگیرد و ارتباط حاکمیت با دانشگاه و تحقیق نهادینه نشود باید منتظر روزهای خطرناکتری باشیم.