ابوذر بود و ابوذر ماند!
۱۹ شهریورماه سالروز رحلت مردی است که بسیاری از انقلابیون فعالیتهای او را برای پیروزی انقلاب به یاد دارند؛ مردی که لقب ابوذر زمان گرفت و همچون آن یار وفادار پیامبر(ص) زبان برندهای داشت و بارها در منبرها و نشستهایی که با دانشجویان و مردم داشت دست به افشاگری علیه رژیم طاغوت زد.
آیتالله سیدمحمود طالقانی سالهای بسیاری را در زندانهای شاه گذراند و 2بار نیز به نقاط دور کشور تبعید شد. رژیم شاه تلاش میکرد تا این روحانی آزاده را که مسجدهدایت را به پایگاهی برای هدایت مردم و مبارزه علیه رژیم تبدیل کرده بود از صحنه دور نگهدارد اما او در هر موقعیتی دست از مبارزه در کنار امامخمینی(ره) برنداشت.
منش و کردار این روحانی که بهعنوان یکی از روحانیون روشنفکر آن زمان شناخته میشد هنوز هم موضوعبحث بسیاری از محافل سیاسی ایران است. او با همین منش، جوانان بسیاری را جذب کرد. زندگی آیتالله طالقانی پر از ناگفتههاست؛ ناگفتههایی از زندگی شخصی و نحوه تربیت فرزندان و همچنین شیوه مبارزه او علیه رژیم پهلوی. در سیوهشتمین سالروز رحلت این مجاهد بزرگ با مهدی طالقانی فرزند آیتاللهطالقانی به گفتوگو نشستیم تا ناگفتههایی درباره سبک زندگی این روحانی مبارز را مرور کنیم.
سبک زندگی پدر موضوعی است که کمتر به آن پرداخته شده است. از سبک زندگی ایشان در دوران کودکی بگویید؟
پدربزرگ ما یکی از علمای معروف و بنام زمان خودشان بود. حاجابوالحسن طالقانی از دوستان نزدیک شهید مدرس بود. ایشان در مسجدی پایینتر از بوذرجمهری در بازار عباسآباد امام جماعت بود و منزلشان نیز در قناتآباد تهران بود. پدربزرگ اعتقاد داشت که نباید هیچ پول یا مالی از وجوهات وارد زندگیشان شود و نباید بههیچ عنوان از وجوهاتی که مردم در اختیارشان قرار میدادند، در زندگی استفاده کنند.
همیشه به این امر معتقد بود و تا زمان حیات به هیچ عنوان اجازه نداد که از این وجوهات به جز در راهی که باید هزینه میشد در جایی دیگر هزینه شود. پدربزرگ کتابخانهای بزرگ داشت و در کنار کتابخانه جایی درست کرده بود که در آن آچار و پیچگوشتی و انبردست و از ایندست ابزار قرار داده بود. ایشان در تعمیر ساعت تخصص داشت و هر روز چند ساعتی را در کنار کتابخانه مشغول تعمیر ساعت میشد و با پولی که از این راه بهدست میآورد زندگیشان را اداره میکرد.
این پول گرچه بسیار ناچیز و کم بود ولی پدربزرگ همین مقدار پول را در زندگیشان هزینه میکرد. بعد از فراغت از کار، ایشان به کارهای علمی و مطالعه میپرداخت. پدر همراه خانواده چند سالی در روستا زندگی کردند ولی از آنجا که پدرشان در تهران بودند آنها نیز به تهران آمدند. آیتالله طالقانی فرزند اول خانواده بود و 3 برادر تنی داشت.
و از چه زمانی راهی قم و حوزه شدند؟
پدر در دوران جوانی به قم رفت و در حوزه مشغول تحصیل شد و 3برادر دیگرشان را نیز به قم برد و آنها نیز معمم شدند اما بعدها از این لباس بیرون آمدند. پدر ما در چنین خانوادهای به دنیا آمد و در این محیط رشد پیدا کرد. پدر همیشه رفتار و کردار پدرشان را الگوی زندگی قرار داده بود و من هیچگاه به یاد ندارم که آیتالله طالقانی بهدنبال پول و ثروت یا اندوختهای بوده باشد. آیتالله طالقانی علاوه بر پول و ثروت هیچگاه بهدنبال مقام و قدرت نیز نبود که اگر میخواست، در همان پیش از انقلاب نیز پیشنهادهای زیادی به ایشان میشد.
من به یاد دارم که عوامل دربار شاه به ایشان میگفتند شما سکوت کنید و حرفی علیه حکومت نزنید و در قبال آن هرکاری که بخواهید برای شما انجام میدهیم اما پدر به هیچ عنوان زیر بار نمیرفت. پدر هزینههای زندگی ما 10خواهر و برادر و مادرمان را با پولی که از تدریس در مدرسه سپهسالار و دانشگاه بهدست میآورد تأمین میکرد. زمانی که ایشان توسط رژیم دستگیر و زندانی شد، برخی مواقع مسئولان مدرسه سپهسالار حقوق ایشان را به خانه ما میآوردند و به مادرم میدادند اما مدتی بعد ساواک متوجه شد و جلوی پرداخت حقوق را گرفت.
آیتالله طالقانی با وجود اینکه از نزدیکترین یاران امام(ره) بود اما در دوران انقلاب و بعد از آن هیچ حقوقی دریافت نکرد و حتی بعداز فوت ایشان حقوق بازنشستگی و تدریس در مدرسه سپهسالار پرداخت نشد و ما مجبور شدیم خانهای که در پیچ شمیران داشتیم و در آن زندگی میکردیم را بفروشیم و با بخشی از آن یک دستگاه آپارتمان خریدیم و بقیه را نیز در بانک سپردهگذاری کردیم تا مادرمان با سودی که از این سپردهگذاری میگرفت زندگی کند. وقتی آیتالله طالقانی از دنیا رفت ریالی پول در حساب ایشان نبود و هر مقدار پولی که در اختیارشان قرار داشت را متعلق به مردم میدانست و همه آنها را بهحساب 100 امام منتقل کرد.
ارتباط آیتالله طالقانی با نسل جوان در روزهای قبل و بعد از انقلاب همواره یکی از نقاط قوت ایشان محسوب میشد. چطور این رابطه شکل گرفت؟
پدر بعد از اینکه در قم مشغول تحصیل دروس حوزوی شدند با وجود آنکه میتوانستند در همان شهر قم بمانند، ترجیح دادند برای جذب نسل جوان به تهران بیایند و بیشتر با جوانها باشند. سالهای دهه20 گروههای چپ در دانشگاهها حضور داشتند و فضا در قبضه آنها بود. پدر کتابهای متعددی از گروههای چپ را مطالعه کرد و در دانشگاه با جوانها و بهخصوص کسانی که عضو این گروه بودند، بحث میکرد و با توجه به اطلاعات کافیای که داشت موفق شد بسیاری از آنها را در سالهای 1327به سوی مسجد هدایت کرده و آنها را از تفکر و ایدئولوژی گروههای چپ نجات دهد.
پدر برای نسل جوان بسیار جاذبه داشت و یکی از دوستان قدیمی ما میگفت وقتی یکبار پای سخنرانی مرحومطالقانی مینشستیم مجبور بودیم هفته آینده نیز برای شنیدن سخنان ایشان به مسجد هدایت بیاییم. جوانان بسیاری پای منبرهای ایشان مینشستند و سخنانشان را گوش میدادند. یکی از بزرگان میگفت از امام(ره) سؤال کردیم وقتی به تهران رفتیم نزد چهکسی برویم، ایشان فرمودند بروید مسجد هدایت نزد آقای طالقانی.
او میگفت ما تا پیش از آن شناختی نسبت به آقای طالقانی نداشتیم و زمانی که امام (ره) اینگونه فرمودند در تهران به مسجد هدایت رفتیم. وقتی یکبار پای سخنان آیتالله طالقانی نشستیم احساس کردیم دیگر نمیتوانیم که نیاییم و باید هر هفته در کلاس درس تفسیر قرآن ایشان حضور پیدا کنیم. آیتالله طالقانی شاگردان بسیاری داشت و درس تفسیر قرآن ایشان با حضور پرشور جوانان هر هفته برگزار میشد.
آشنایی آیتالله طالقانی با امام(ره) چه زمانی بود؟
از سالهای 1333 و زمانی که آیتالله طالقانی و حضرت امام(ره) در مدرسه فیضیه مشغول تحصیل بودند باهم آشنا شدند و علاوه بر آن آیتالله طالقانی از طریق پدر همسر امام(ره) با ایشان آشنایی داشت. ایشان رابطه بسیار خوبی با امام(ره) داشت و بسیار راحت با ایشان صحبت و مشکلات دولت را به ایشان منتقل میکرد. بحث شوراها را نخستینبار آیتالله طالقانی با امام(ره) مطرح کرد و امام(ره) نیز پذیرفتند.
آیا این نگاه آیتالله طالقانی به نسل جوان، در خانه و در تربیت فرزندان نیز بهکار گرفته میشد؟
ما زندگی کاملا معمولیای داشتیم و ایشان هیچچیزی را به ما اجبار نمیکرد. همیشه با ما صحبت میکرد و مسائلی را گوشزد میکرد و میگفت اگر این راه را انتخاب کنید به اینجا ختم میشود و در آخر نیز این اختیار را به ما میدادکه خودمان انتخاب کنیم. ما 10خواهر و برادر بودیم که هر کدام از ما به یک شکل فکر میکرد و ایشان هیچگاه نظر خودشان را به ما تحمیل نمیکرد و به ادامه تحصیل خواهرها نیز بسیار اهمیت میداد تا جایی که خواهران ما دانشگاه میرفتند.
زمانی که پدر به رحمت خدا رفت من 27سال داشتم. ما کمتر پدر را میدیدیم زیرا ایشان زمانهای طولانی در زندان رژیم بود و زمانی که از زندان آزاد میشد همیشه خانه ما پر از مهمان بود و از دوستان مذهبی و سیاسیون از سراسر کشور به خانه ما میآمدند و مادرم دائما از مهمانها پذیرایی میکرد. وقتی پدر به زندان میافتاد این مادرمان بود که سعی میکرد جای خالی اورا برای ما پر کند و هر روز از این زندان به آن زندان میرفت تا پدر را پیدا کند و برای او لباس و غذا ببرد.
از نگاه شما بهعنوان فرزند ایشان، راز محبوبیت پدر چه بود؟
متأسفانه برخی در کسوت روحانیت دچار خودبینی میشوند و همین امر باعث فاصله افتادن بین آنها و دیگران میشود و تصور میکنند شأن آنها اجل از دیگران است. اما آیتالله طالقانی خود را جزئی از مردم میدانست. ایشان وقتی به دانشگاه میرفت روی سکویی مینشت و با صدازدن جوانهای دانشجو ساعتها درباره مسائل مختلف با آنها صحبت میکرد. ما در آن زمان چنین اشخاصی نداشتیم که اینگونه با جوانها ارتباط مستقیم داشته باشند.
ایشان بسیار محبوب بود و همچنان نیز محبوب است. البته متأسفانه در سالهای اخیر درمورد معرفی شخصیت آیتالله طالقانی به نسل جوان کم کاری شده است بهطوری که امروز جوان 25 ساله شناختی از آیتالله طالقانی ندارد درحالیکه روزی پدران همین نسل،مرید ایشان بودند. پدر در طول زندگیشان و دوران مبارزه و بعد از انقلاب هیچگاه چیزی برای خودشان نخواستند. وقتی پیشنهاد ریاستجمهوری به ایشان داده شد گفتند ما روحانیون نباید بهدنبال اینگونه پستها باشیم و باید آنها را به جوانها بسپاریم.
ما باید در مساجد جوانها را جذب کنیم و اسلام راستین را به آنها نشان بدهیم. سال 1342 وقتی ایشان دستگیر و زندانی شد خانهای در امیریه داشت. مادر ما هم خانهای در تهران نو داشت و در دورانی که پدرمان در زندان بود مادر هردو خانه را فروخت و خانهای را در پیچشمیران به مساحت 300 متر در 3 طبقه خرید. میگفتند از آنجا که میهمانان پدر زیاد هستند و از سراسر ایران به دیدن ایشان میآیند باید خانهای بزرگتر داشته باشیم. وقتی پدر از زندان آزاد شد با آدرسی که به ایشان داده بودیم خانه را پیدا کرد.
وقتی انقلاب شد پدر این خانه را در اختیار انقلاب قرار داد و خودش به یک آپارتمان 80 متری نقل مکان کرد. نکته جالب اینکه من هم همراه همسر و فرزندانم با پدر و مادرم زندگی میکردم و ما نیز در همین خانه کوچک در کنار پدر و مادر زندگی کردیم. بارها به ایشان پیشنهاد شد که در خانههای مصادرهای زندگی کند ولی پدر میگفت این خانهها برای ما نیست و برای مردم است و من چطور میتوانم در خانهای که متعلق به من نیست، زندگی کنم.
مردم علاقه زیادی به آیتالله طالقانی داشتند و هیچگاه فراموش نمیکنم که دوران طاغوت درروز تاسوعا وقتی ایشان اعلام کرد از منزلشان به سمت میدان شهیاد (آزادی) سابق حرکت خواهد کرد، نزدیک به 3میلیون نفر از جمعیت 5میلیونی تهران به خیابان آمدند و در این راهپیمایی حضور پیدا کردند و این حرکت پایههای رژیم را به لرزه انداخت.
مشی ایشان در مبارزه چه بود. درست است که ایشان سالها جلسات تفسیر قرآن را برپا میکردند و به تربیت نسل جوان میپرداختند اما در امور سیاسی نیز از سرآمدان عصر خود بودند و با گروههای مبارزی مثل سازمان مجاهدین خلق نیز در ارتباط بودهاند. آیا ایشان اساسا به مبارزه مسلحانه اعتقاد داشتند؟
البته برای ایشان مهم بود که چه گروه یا افرادی میخواستند علیه طاغوت مبارزه مسلحانه کنند و اگر مورد تأیید بودند، حمایت میکرد. ایشان ارتباط بسیار خوبی با فداییان اسلام داشت. پدر دوبار به اعضای این گروه پناه داد؛یکبار تعدادی از آنها همراه با شهید نواب صفوی را به طالقان برد و در آنجا پناه داد و یکبار نیز در خانهای که در امیریه بود به آنها پناه داد و چند روز بعد وقتی آنها از خانه ایشان خارج شدند توسط عوامل رژیم دستگیر میشوند.
ایشان از هسته اولیهای که گروه مجاهدین را تشکیل داده بودند نیز حمایت میکرد. البته مشی و اهداف اعضای اولیه تشکیلدهنده این گروه با کسانی که بعدها وارد این گروه شده و آن را دوباره تشکیل دادند، بسیار متفاوت بود. آیتالله طالقانی سال 54 راهش را از مجاهدین خلق جدا کرد و حتی آنها تهدید کردند که ایشان را ترور خواهند کرد. هسته اولیه مجاهدین مانند مرحوم حنیفنژاد، بدیعزادگان و صادق و…، انسانهای متدینی بودند که راه مبارزه مسلحانه را پیش گرفتند و آیتالله طالقانی در کنار بسیاری از روحانیون از آنها حمایت میکردند.
البته بسیاری از اعضای هسته اولیه این گروه سال 1350 توسط رژیم شاه اعدام شدند و گروه مجاهدین که از مشی اصلی انقلاب فاصله گرفته و با آن مخالفت کردند کسانی بودند که بعدها دوباره این گروه را تشکیل دادند. اعضای این گروه تغییر رویه دادند و از مشی خود فاصله گرفتند و تعدادی از آنها مارکسیست شدند. آنها راه اعضای گذشته را پیش نگرفتند.
بعد از انقلاب آیتالله طالقانی از نخستین کسانی بود که در نمازجمعه نسبت به گروه مجاهدین مخالفت کرده و آنها را شماتت کرد و از آنها فاصله گرفت. ایشان در آخرین نمازجمعه تأکید کرد باید جوانها را نه با تنش بلکه با محبت از این گروه جدا کنیم. البته ایشان در این زمینه موفق بود اما و اعضای گروه مجاهدین بعد از رحلت ایشان دست به اسلحه بردند.
میگفت حرف مخالفان را باید شنید
یکبار وقتی نیروهای ساواک برای بازداشت ایشان آمدند اجازه نداد و گفتند باید درجهدار نظامی برای بازداشت ایشان بیاید. حتی یکبار وقتی چند سرباز میخواستند ایشان را بازداشت کنند اجازه نداد و فرمانده آنها که سرهنگ بود برای بازداشت پدرم آمد. همیشه ساک پدرم آماده بود و در گوشهای از خانه آن را قرار میداد. در آن ساک مقداری لباس و وسایل شخصی پدر قرار داشت و لحظهای که میخواستند او را دستگیر کنند به مأموران دستور میداد ساک او را هم بیاورند.
هیچگاه اجازه نمیداد خانه را تفتیش کنند و با قدرت مقابل آنها میایستاد. یکبار وقتی او را بازداشت کردند و میخواستند با ماشین جیپ به زندان ببرند اجازه نداد و گفت من با این ماشین نمیآیم و مأموران مجبور شدند او را با ماشین دیگری به زندان ببرند. پدر میگفت مأموران رژیم مانند سگهایی هستند که اگر بیتفاوت بایستید آنها به شما حمله خواهند کرد و اگر فرار کنید شما را تعقیب میکنند، باید به طرفشان حمله کنید تا مجبور به عقبنشینی شوند. ایشان نخستینبار در سال 1318 بازداشت و زندانی شد.
یکبار بعد از سال 57، نیروهای انقلابی یکی از وزرای رژیم قبل را دستگیر کرده و به منزل ما آوردند. معمولا وقتی این افراد دستگیر میشدند حسابی از مردم کتک میخوردند. آن روز وقتی این وزیر رژیم دستگیر شد برادرم یک سیلی به گوش او زد. در این لحظه پدر وارد اتاق شده و از دیدن این صحنه خیلی عصبانی شد و با پرخاش به برادرم گفت شما به چه حقی به این مرد سیلی زدید.
شما حق ندارید با کسانی که بازداشت میکنید این رفتار را داشته باشید. آیتالله طالقانی به حقوق مردم بسیار حساس بود و این حساسیت را بارها متذکر میشد. همه تلاش او این بود که حرف مردم شنیده شود و مسئولان به حرف مردم اعتنا کنند. ایشان معتقد بودند باید حرف مخالفان را هم شنید. در نخستین مجلس خبرگان قانون اساسی میگفتند باید همه نظرات را بشنویم و آن را نقد کنیم.
مصاحبه گر: محمد رضا حیدری
منبع: همشهری آنلاین