باید ایدئولوژی ترور را خشکاند؛ چگونه فرقان تمام شد؟
به هر حال ایشان [شهید بهشتی] فرمود که شما بشو قاضی؛ برای ما حکم گرفت و اصلا خدایی بود؛ من که هیچ کار قضا نکرده بودم از کجا میدانستم که دادستان نقش مهمی در پرونده دارد؟ آن وقت رفتم به آقای بهشتی گفتم آقای دکتر، اگر من بخواهم قاضی شوم دادستانش را خودم باید انتخاب کنم. گفتند خوب باشد. حالا چرا من رفتم لاجوردی را انتخاب کردم؟ شما الان در قوه قضائیه از هر کسی سوال کنید که لاجوردی بازاری، به قول خودش لچک (روسری) فروش، چرا دادستان انقلاب تهران شد، هیچکس نمیداند. چرا من او را انتخاب کردم؟ علت اینکه من ایشان را انتخاب کردم این بود که میدانستم آقا اسدالله وقتی قبل از انقلاب در زندان بود، با مجاهدین خلق و با تودهایها مباحثه میکرد، اهل مطالعه و مباحثه بود. من گفتم که باید یک دادستان بیاورم که «فرقانی» را صرفا محاکمه نکنیم بلکه «فرقان» را محاکمه کنیم. طرز تفکر را محاکمه کنیم. هیچکس به این موضوع فکر نمیکرد یعنی اینکه ما بتوانیم یک ایدئولوژی را به پوچی برسانیم تا ریشه ندواند. چرا فرقان تمام شد؟ هیچکس رویش فکر نکرد. با آن انگیزهای که اینها داشتند به مراتب از منافقین سالمتر هم بودند. بسیار باانگیزه بودند. اینها تا پای تیرباران ذکر میگفتند؛ عین خوارج! یک دفعه به ذهن من زد که باید ایدئولوژی اینها را از بین ببریم و این کار هم فقط از آقای لاجوردی برمیآید. رفتم در دکانش، همانجا که شهیدش کردند. گفتم آقا اسدالله، آقای بهشتی یک خوابی برای من دیده، من هم یک خواب برای تو دیدم! گفت: من حافظهام خوب نیست و حافظه ندارم. گفتم آنقدری که من میخواهم، داری! با بزرگواری پذیرفت.
راوی: علی اکبر ناطق نوری
منبع: روزنامه شرق، 7 تیر 1393، شماره 2050