برشی از خاطرات علیمحمد بشارتی: همکاری اطلاعاتی افسران ارتش با نهضت اسلامی در بهمن 57
در روزهای منتهی به پیروزی انقلاب اسلامی، امریکاییها به دنبا آن بودند تا با اعزام ژنرال هایزر به ایران و ساماندهی ارتش، ضمن طراحی کودتا به کشتار مردم دست بزنند. اما همکاری افسران ارتشی با نیروهای انقلابی و انتقال آخرین اخبار و اطلاعات محرمانه ارتش به انقلابیون، تاحدودی طرحهای امریکاییها را خنثی کرده بود.
علیمحمد بشارتی که در آستانه پیروزی انقلاب اسلامی رابط افسران انقلابی ارتش با شهید بهشتی بود، در کتاب خاطرات خود که با عنوان “عبور از شط شب” توسط مرکز اسناد انقلاب اسلامی منتشر شده است درباره برنامههای امریکا برای مقابله با نهضت اسلامی و نقش افسران انقلابی ارتش در خنثیسازی این برنامهها میگوید: آمریکا به هیچ وجه حاضر نبود ایران را رها ساخته و دست از حمایت شاه بردارد. اعزام هایزر به ایران در حقیقت واپسین تلاش دولت آمریکا در این راستا بود.
به نظر من این تصوری اشتباه است که آمریکا در کنفرانس گوادلوپ تصمیم گرفته باشد که دست از حمایت شاه بردارد. آمریکا که مستأصل شده بود این کنفرانس را تشکیل داد تا به متحدین خود بگوید که چه کار کنیم تا شاه بماند. آمریکا میخواست به هر نحوی شاه را در ایران نگه دارد تا منافعش را تأمین کند. دلیل من این است که هنوز کنفرانس گوادلوپ تمام نشده بود که ژنرال چهار ستاره ارتش آمریکا، هایزر، وارد تهران شد.
کارتر حتی به اعضای شرکتکننده در کنفرانس اطلاع نداد که چه عنصری را به تهران میفرستد. هایزر مأموریت داشت در تهران زمینههای حفظ شاه را بررسی کند. او میبایست در این مأموریت ابتدا با تقویت روحیه امرای ارتش، شاه را متقاعد کند که در مملکت بماند؛ دوم اینکه حتیالمقدور فرماندهان نظامی را متقاعد کند که از دولت بختیار حمایت کنند، چون بسیاری از آنها این دولت را قبول نداشتند و زیر بار بختیار نمیرفتند؛ سوم این که اگر نتوانست کاری انجام دهد یک کودتای نظامی در ایران راه بیندازد و یک دولت قوی و نیرومند نظامی سرکوبگر در کشور سر کار آورد. لازمه این کار برای هایزر حفظ ارتش بود.
همکاری اطلاعاتی افسران ارتش با نهضت اسلامی
بدنه ارتش به تدریج به انقلاب پیوست و خود در صف مخالفین امرای خود فروخته ارتش قرار گرفت. آن ایام خبرهای موثقی در این خصوص به ما میرسید. باید بگویم که یکی از عوامل و واسطههای مهم ارتش با انقلابیون خود ما بودیم. بعضی از افراد درجه دوم ارتش که با آنها در تماس بودیم میگفتند نه روحیهای در ارتش مانده و نه نیرویی که بخواهند کودتا کنند. میگفتند به امام خمینی بگویید امکان کودتا نیست.
به این صورت اخبار داخل ارتش روزبهروز و گاهی ساعت به ساعت به ما میرسید و ما آنها را برای امام خمینی میفرستادیم. کسانی که برای کودتا زمینه داشتند، قرهباغی و شخص ماجراجویی مثل سرلشکر خسروداد، فرمانده هوانیروز، بود، ولی چنانچه گفتم نیرویی برای این کار نداشتند. بنابراین براساس اطلاعاتی که از دورن ارتش به ما میرسید برایم مسلم شده بود که احتمال کودتا منتفی است و ما این اطلاعات را سریعا به پاریس منعکس میکردیم.
مخالفت امام خمینی با ترور سران ارتش رژیم پهلوی
نکته مهمی که در این جا لازم به ذکر میدانم این است که بعضی از افرادی که از داخل ارتش برای ما اطلاعات میفرستادند، اعلام آمادگی نمودند که در فرصت مناسب ژنرالهای ارتش را بکشند. ما برای این کار از امام خمینی کسب تکلیف کردیم، ولی امام خمینی اجازه ندادند و گفتند لازم نیست کسی را بکشند و فقط اگر اطلاعات درون ارتش را گزارش دهند، کافی است. این خود دلیل بیداری و تیزهوشی حضرت امام خمینی بود؛ زیرا ارتشی که متلاشی شده بود دیگر امرای آن عددی نبودند که بخواهند آنها را بکشند. کشتن آنها موجب اتحاد ارتشیها میشد.
سران ارتش میگفتند نیرویی برای مقابله با مردم در اختیار ندارند
هایزر در طول مأموریت خود در ایران روحیه سران ارتش را خیلی ضعیف و متلاشی شده دید و به این نتیجه رسید که اجرای کودتا میسور نیست. سران ارتش هیچ امکاناتی برای کودتا نداشتند. من اسنادی دیدهام که سران ارتش گفتهاند نیرویی برای مقابله با مردم در اختیار ندارند. حتی تیمسار بدرهای فرمانده نیروی زمینی گفته بود من فقط ۷۰۰ نفر نیرو دارم. ارتش با ۳۰۰ هزار نفر پرسنل که برای چنان روزی درست کرده بودند جای شگفتی است که فقط ۷۰۰ نفر نیرو داشته باشد.
ارتش با ژنرال و سرهنگ نمیتواند روبهروی مردم بایستد و تیراندازی کند. این کار را باید سرباز یا حداکثر درجهدار انجام دهد. آن موقع ما هم تردید داشتیم که بتوانند کودتایی انجام دهند. به قول حضرت امام خمینی کودتا یعنی همان دولت نظامی ازهاری. کودتا دیگر چه کار میخواست انجام دهد که اینها نکردند. این پرسنلی که میخواست با مردم بجنگد دیگر روحیه نداشت.
ارتش در طول حکومت بختیار روزبهروز بیشتر در ملت تحلیل میرفت. در ارتش فقط چند نفر از امرای آن باقی مانده بودند که در آن میان قرهباغی رئیس ستاد بزرگ ارتشتاران، ربیعی فرمانده نیروی هوایی، حبیباللهی فرمانده نیروی دریایی و خسروداد فرمانده هوانیروز بود. نیروی انتظامی نیروی لازم را در اختیار نداشت و حرف سپهبد مقدم هم، که در ساواک و از وفاداران به شاه بود، خریداری نداشت. در چنین وضعیتی، نه بختیار میتوانست به نیروهای مسلح متکی باشد و نه آمریکاییها با اتکاء به آن میتوانستند علیه ملت کودتا کنند.
طرح جایگزین کودتا چه بود؟
هایزر هم وقتی دید امرای ارتش با آمار و ارقام اعلام میکنند که اصلا ارتش وجود ندارد، از اجرای طرح کودتا منصرف شد و طرحهای دیگری را مورد بررسی قرار داد. از جمله وی طرح ساقط کردن یا دزدیدن هواپیمای امام خمینی(ره) را مطرح کرد. وقتی این طرح در شورای امنیت ملی آمریکا با حضور کارتر مطرح شد، وی تصویب کرد که هواپیمای امام خمینی را بدزدند.
آنها میخواستند با اجرای این طرح، امام خمینی را ربوده و شهید کنند و یا این که در جایی تحت اختیار خودشان نگه دارند تا این که شاید بتوانند اهداف خود را در ایران دنبال کنند؛ اما من تردید داشتم که آن موقع بتوانند چنین طرحی را پیاده کنند و چنان که دیدیم آمریکا نتوانست هیچ یک از طرحهایش را پیاده کند و هایزر که تا هفدهم بهمن ۵۷ در ایران دنبال انجام مأموریتش بود، با شکست مواجه شد.
آمریکا نه تنها تا آخرین روزها، از شاه و دولت غیرقانونی بختیار برای حفظ منافع غیرمشروع خود حمایت کرد، پس از پیروزی انقلاب اسلامی نیز هیچگاه دست از توطئه علیه انقلاب و مردم ما بر نداشت و هنوز هم از شیطنت دست برنداشته است. تأسف آور است که عدهای از افراد سادهلوح و به ظاهر سیاسی به دنبال ارتباط با آمریکا هستند. اینها یا آمریکا را نمیشناسند یا انقلاب اسلامی را؛ شاید هم درک صحیحی از جامعه ندارند.
منبع: پایگاه مرکز اسناد انقلاب اسلامی