خاطرات سرداری که برای «صلح» می جنگید!
آنچه می خوانید بخشی از گفتگوی امیر عبداللهیان معاون سابق عربی-آفریقایی وزارت امور خارجه با فصلنامه مطالعات سیاست خارجی تهران است که عبداللهیان ناگفته های مهمی از نقش شهید حاج قاسم سلیمانی در صلح و امنیتِ منطقه بیان کرده است:
در خصوص «سردار صلح» که فرمودید میشود چند نمونه را بفرمایید؟
یک زمانی برای یک بحث امنیتی که به امنیت مرزهای ما برمی گشت ولی چون موضوع برون مرزی بود نیروی قدس سپاه هم در آن درگیر بود. قرار شد که نظامیان ما با مدیریت نیروی قدس و هدایت سردار سلیمانی و با مدیریت ایشان با نظامیان یک کشور همسایه ما صحبت بکنند. مسؤولیت بر عهده یکی از معاونان سردار سلیمانی گذاشته شد. ایشان برای من تعریف میکرد در آن کشور هدف رفتیم و در کمتر از دو ساعت به جمعبندی رسیدیم که برای تحقق آرامش در منطقه این کارها را باید انجام بدهیم و آمدیم گفتیم خیلی خب بیاوریم و به نتیجه برسانیم و از فردا هم هر دو طرف متعهد بشویم که این کار را انجام بدهیم. ایشان میگفت که طرف مقابل من برگشت و گفت که ببین ما نظامیها را خیلی تحویل نمیگیرند. حالا یک موضوعی پیش آمده مذاکره را به ما سپردهاند حالا بگذارید چندبار ما آن طرف بیاییم و چند بار شما این طرف بیایید. چه عجلهای برای این کار دارید؟ اما این دوستان میگفتند ما به آنها گفتیم وظیفه ما این است اگر میتوانیم از یک دقیقه بعد در منطقه صلح برقرار بشود و شلیکی نشود خودخواهی است که بخواهیم این را انجام ندهیم و بعد اینقدر طرف مقابل فشار میآورد. میگویند ما مجبور شدیم به سردار سلیمانی زنگ بزنیم و سردار تأکید کرد که همین امشب موضوع را کتبی میکنیم. همین امشب باید عملیات آتش بس در آنجا برقرار بشود و سرسوزنی نباید زمان را از دست بدهید. نه از این طرف و نه از آن طرف کسی نباید صدمه ببیند.
[irp]من در این سالهایی که معاون وزارت خارجه بودم در حوزه پرتلاطم عربی و شمال آفریقا و غربآسیا در اوج یک اقدام نظامی که در یک منطقهای داشت انجام میشد، به یکباره مثلاً ما از وزارت خارجه عربستان سعودی پیامی دریافت میکردیم. یک کسی که تفکرش فقط نظامی باشد در وسط معرکه وقتی شما به او بگویید یک طرفی یک پیامی فرستاده که به راه حل سیاسی، به توقف این درگیری در فلان کشور یا در فلان حوزه کمک میکند، ممکن است بگوید الان در گرماگرم عملیات، در اوج عملیات هستیم اما وقتی تماس میگرفتیم هرکجا که بود سردار سلیمانی با تلفن، با خط مطمئن، جواب میداد و اگر در آن لحظه نمیتوانست جواب بدهد این شهید پورجعفری عزیز وقتی میگفت که سردار را تا چند دقیقه دیگر پیدا میکنم و به شما زنگ میزند واقعاً چند دقیقه دیگر زنگ میزد و من وقتی به ایشان میگفتم یک همچین پیامی را سعودی داده یا یک همچین پیامی را سازمان ملل داده است، در اوج جنگ به سرعت از صلح استقبال میکرد. میگفت ما آمادهایم شما ببین شروطشان چیست. چکار میتوانند بکنند و واقعاً از اینجا به بعد نقش دیپلماتیک او شروع میشد. خودش به ما کمک میکرد. هیچ اصراری برای اینکه راه حل فقط نظامی است، نداشت و باورش این بود که راه حل سیاسی میتواند باشد اما آن جایی که دیگر به بنبست رسیده و مقابل داعشی که سر میبرید و دیگر منطق مذاکره را نمیفهمد، راه حل نظامی در پیش میگرفت. من فراموش نمیکنم یک زمانی در اوج درگیریهای یمن، ما به دلیل مشترکاتی که داریم، به دلیل حمایت معنوی که از احزاب و گروههای مختلف یمنی داریم، و البته از انصارالله که بر هیچ کس پوشیده نیست که ما از آن حمایت معنوی میکنیم آنها نیازی به موشک ما ندارند و امکاناتشان از خیلی از کشورهای دیگر بیشتر است از بس در گذشته خریدند و در یمن هست خودشان میتوانند اسلحه و موشک صادر بکنند ولی بهلحاظ همان نفوذ معنوی که داشتیم گاهی اوقات در بدترین شرایط سعودیها پیام میدادند. یک موردش را خود من دریافت کردم پیامی را از طرف آقای «محمدبن سلمان» برای ما آوردند در تهران من به عنوان معاون وزیر خارجه، در ساختمان دفتر مطالعات وزارت خارجه، این پیام را از رابط سعودیها دریافت کردم سعودیها در حالی که در یمن در آن مقطع داشتند کاملاً میباختند و واقعاً اگر وضعیت ادامه پیدا میکرد در آن مقطع انصارالله بزرگترین پیروزیها را بدست میآورد، پیام دادند که ما آمادگی داریم با انصارالله مذاکره کنیم، اما به طور سرّی و شرط ما این است که خبری نشود. ژنرال سلیمانی نظامی، وقتی با این قصه مواجه شد به من که معاون وزارت خارجه بودم گفت که من باور ندارم پیامی که سعودیها دادند درست باشد اما برای اینکه فردا نگویند ما پیام صلح دادیم و ایران میتوانست از نفوذ معنویاش استفاده کرده و تشویق به مذاکره بکند تا بین دو کشور مسلمان درگیری نشود به این فرستاده سعودی بگو ما آمادهایم. سردار سلیمانی هماهنگی کرد تمام مراحل پیش رفت. قرار ما این شد که در نقطه مرز زمینی، در نقطه مورد توافق، از طرف سعودیها یک سرلشکر آمد. از طرف یمنیها همین آقای عبدالسلام که سخنگوی انصار الله است. با همه ابعادی که داشت مذاکرات انجام شد سرّی توافق شد مذاکرات خبری نشود آن مذاکرات به توافقاتی هم رسید چون مربوط به زمان گذشته است بگویم شاید برای مخاطبین شما جالب باشد. این هم باز از توصیه هایی بود که سردار سلیمانی به ما داشت گفتم که دیپلمات حرفهای بود سردار سلیمانی گفت که شرایط بین سعودی و یمن شرایط خیلی حادی است آنها روزانه دهها سورتی پرواز دارند زن و کودک و پیر و جوان، همه را به خاک و خون میکشند ما دنبال یک موضوع خیلی بزرگ و پیچیده نباشیم بگوییم در حد 15 روز توافق میکنیم در این مناطق آتش بس برقرار بشود و اگر آتشبس را شما متعهد شدید بعد این آتش بس برای گام بعدی توسعه پیدا میکند. در آن مذاکرات توافق شد. روز دوم، سعودیها، همان طور که سردار گفت اینها دارند خدعه میکنند دنبال صلح نیستند مذاکره را خبری کردند و به تعهد پایبند نشدند. خبر را خودشان درز دادند و بهانه کردند و درگیری را شروع کردند. مجدداً من زمانی که آن واسطه آمد از او گلایه کردم که شما در اوج جنگ همه چیز را با این پیامتان متوقف کردید و بعد در اوج بیصداقتی به توافقتان پشتپا زدید. پاسخی که آن رابط به من داد گفت این به دلیل اختلاف دیدگاهها در عربستان سعودی ست ولی من از طرف «ام بی اس» که همان «محمد بن سلمان» است، مأمور این مسأله بودم. سردار سلیمانی از نفوذ معنوی جمهوری اسلامی ایران در اوج جنگ و در اوج پیروزی انصارالله استفاده کرد. باور سردار این بود نگاه حضرت آقا هم این را تقویت میکرد که اگر دست یک نفر قرار است خراش بردارد و راهی هست برای اینکه دست این مسلمان خراش برندارد وظیفه ما هست که در مذاکره و گفتو گو و صلح برویم ببینید اگر کسی فقط نظامی بود میگفت اجازه بده امیرعبداللهیان یک دو روزی اینها را سر بپیچان سر بدوان بگذار عملیاتی که این دوستان دارند انجام بدهند ما هم از آنها حمایت معنویمان را میکنیم بعد میگوییم حالا الان برای مذاکره در موضوعات مختلف آمادهایم.
[irp]در بحث داعش و کردستان عراق؛ داعش در عراق به عنوان کارگزار آمریکا و رژیم صهیونیستی آمد با پول کشورهای عربی، با خیانت بعضی از رهبران عرب، با خیانت بعضی از رهبران کردستان عراق، موصل را و بخشهای مهمی از عراق را از سیطره حاکمیت خارج کرد. اما شما ببینید وقتی میگویم سردار سلیمانی سردار صلح است، سردار امنیت است، یک اتفاقی در عراق افتاد. چند روز نگذشت که داعش به سمت اربیل رفت. من فراموش نمیکنم ساعت یازده شب بود در اتاقم، در وزارت خارجه، نشسته بودم. سرکنسول وقت ما از اربیل زنگ زد گفت تمام مقامات کردی در اربیل چمدانهایشان را بستند و عدهای رفتند و عدهای دارند میروند من چه کار کنم سرکنسولگری را تعطیل کنم بروم سلیمانیه یا بمانم؟ همان موقع سرکنسول ما گفت که آقای مسعود بارزانی درخواست کرده که جمهوری اسلامی ایران به کمک ما بیاید و اگر میتواند نیروی هوایی جمهوری اسلامی ایران بیاید به ما کمک کند. سرکنسول وقت ما گفت آقای بارزانی گفته من در 16 ساعت گذشته بارها با آمریکاییها تماس گرفتم گفتند داریم بررسی میکنیم. آمریکاییها هیچ کاری نمیکنند و بیایید به داد ما برسید. این وضعیت در کردستان عراق بود که متهم به خیلی چیزها هست. از جاسوسهای رژیم صهیونیستی گرفته، تا پایگاههای فشرده آشکار و پنهان آمریکا گرفته و غیره… سردار سلیمانی میرود در فرودگاه اربیل فرود می آید. هر کمکی میتوانسته انجام میدهد و واقعاً این اتفاق افتاد و این کار انجام شد. در بحث مبارزه با داعش من یک روز در همین مجلس که بودم به من گفتند هیأتی از سران عشایر اهل سنت عراق آمدند و با مقاماتی در ایران ملاقات داشتند. من چون در پرونده عراق بودم و سابقه دیپلماتیکی داشتم درخواست داده بودند با بنده هم ملاقات کنند. آمدند. جالب است بدانید درخواستشان چه بود. شیوخ عشایر اهل سنت بزرگ عراق بودند. پیرمردانی که هرکدامشان یک عشیرهی عظیم را اداره و هدایت میکنند. اینها وقتی صحبت میکردند میگفتند اولاً آمدیم از جمهوری اسلامی ایران تشکر کنیم که به کمک اتباع عراقی آمد و اجازه نداد که بغداد به دست داعش سقوط کند. ثانیاً از شما تشکر میکنیم که اجازه ندادید مناطق شیعه نشین سقوط بکند. ثالثاً از شما تشکر میکنیم که مانع شدید داعش اربیل را تصرف بکند و ما آمدیم ما به شما بگوییم ما اشتباه کردیم آمریکاییها و بعضی از رهبران داعش، ما را فریب دادند. رهبران داعش آمدند گفتند ما اصلاً برای نجات شما اهل سنت آمدیم لذا منتظر بمانید ما کل عراق را میگیریم دو دستی کلیدش را به دست شما میدهیم. مدتی که گذشت دیدیم تمام جغرافیامان را از دست دادیم و داعش دارد پسر ما را میکشد به زن ما تجاوز میکند و دختر ما را به اسیری میگیرد جغرافیای سیاسی و ارضیمان را هم از دست دادهایم همه چیز در اختیار آنهاست آمریکاییها هم فقط میآیند مینشینند و با ما فقط قهوهی تلخ عراقی میخورند میگویند داریم بررسی میکنیم همانی که به آقای مسعود بارزانی گفتند. گفتم من چه کمکی میتوانم بکنم گفتند: ما فقط آمدیم بگوییم رفتیم با بعضیها ملاقات داشتیم ما به این نتیجه رسیدیم درخواست ما این است که هیچ کس جز جمهوری اسلامی ایران نمیتواند منطقه اهل سنت را از دست داعش آزاد بکند و به یک زندگی آرام در منطقه برگردیم. سردار سلیمانی با همان حساسیتی که برای دفاع از کربلا و نجف عمل کرد با همان علاقه و حساسیتی که برای دفاع از اربیل در مقابل داعش عمل کرد وارد مناطق سنی شد. شما میدانید شهدای حشد الشعبی، شهدای عراقی، شهدای ایرانی، شهدای مدافع حرمی که در عراق در این سالها به شهادت رسیدند اکثریت این شهدا در آزادسازی مناطق اهل سنت عراق به شهادت رسیدند. این نگاه موسع سردار سلیمانی و این نگاه رئوفانه جمهوری اسلامی ایران بود سردار سلیمانی نگفت اسنادی وجود دارد که بعضی از رهبران کردی هم در خیانت سقوط موصل نقش داشتند. پیام مسعود بارزانی را یازده شب گرفت. قبل از بامداد سرکنسول ما به من زنگ زد با یک رمزی به من گفت که سردار سلیمانی در اربیل آمده و کار را شروع کرده است. این یعنی سردار صلح، سردار امنیت یعنی امنیت را برای همه میخواهد نه فقط برای شیعه، نه فقط ایرانی، سنی، کرد، دروزی، ترکمن همه اینها را با یک نگاه پیش برد.