خاطرات صالحی از مذاکرات با مونیز؛ با اختیار کامل آمده ام
س: شناخت هم از وی (مونیز) داشتید؟
صالحی: شناخت دورادور داشتم. تصور بر این بود که شاید ایشان نیاید. دیگر شرط این که من استعفا دهم و به عنوان معاون رئیسجمهور نباشم و مشاور فنی دکتر ظریف شوم و ایشان به من حکم دهند و من مشارکت کنم و با کارشناسان صحبت کنم. سومین شرط این بود که کارشناسان آنها به ایران بیایند. من حاضر بودم با کارشناسان آنها در ایران صحبت کنم.
آقای عراقچی گفتند ممکن است این نشود، سخت است که این جواب مثبت بیاید. ضمن این که یکی دو روز دیگر جلسه داریم و ممکن است ظرف این مدت کوتاه اتفاق نیفتد. چند ساعت بعد آنها خیلی از این مسئله استقبال کردند و ما ورود پیدا کردیم. بعد از ورود ما اولین کار این بود که نظر مقام معظم رهبری را محقق کنیم. مطلبی که پذیرفته شده بود ….
س: درباره چیدمان سانتریفیوژها؟
صالحی: بله درباره چیدمان سانتریفیوژها بود که ما باید آن را کنار بگذاریم و نظر خود را بدهیم. با استدلالهای اولیهای که داده شد خیلی به نتیجه نرسیدیم. چون اولین بار بود حضور داشتیم با آمادگی که داشتیم بحث فنی کردیم و آنها گفتند این بحث فنی برای ما خیلی توجیهپذیر نیست چرا که فرضیات شما را قبول نداریم. ما هم حق دادیم و گفتیم شما فرضیات خود را بدهید و ما بر اساس آن محاسبات را انجام دهیم.
گفتند ما نمیتوانیم فرضیات را بدهیم چرا که نوعی انتقال دانش فنی است. گفتیم که این نوع چه مذاکرهای است؟ از یک سو شما فرضیات ما را قبول ندارید و از سوی دیگر فرضیات خود را هم ارائه نمیدهید، پس چه کنیم. با یک بنبستی روبرو شدیم. آقای مونیز هم با یک لشگر آمده بود. لشگری که از بهترین مراکز تحقیقاتی و دانشگاهی بودند. من دیدم به بنبست رسیدیم پیشنهادی دادم و گفتم با اختیار کامل در بعد فنی آمدم. هر تصمیمی بگیرم مورد قبول مسئولان ایران خواهد بود.
س: واقعاً با اختیار کامل رفته بودید؟
صالحی: بله البته در چارچوبی که تعیین شده بود. کف و سقف مشخص شده بود. گفتم من می توانم تصمیم بگیرم و نیاز نیست دائم با پایتخت تماس داشته باشم، از آن ها پرسیدم شما چطور؟ آنها هم اختیار کامل داشتند و من یک پیشنهاد دادم و گفتم شما یک جا در دنیا را به من نشان دهید که به سبکی که شما میگویید این چیدمان در ایران صورت گیرد، انجام شده باشد. من همین الان امضاء میکنم که ما هم همین رویه و این شکل از غنیسازی را انجام میدهیم.
آنها ماندند، چون من میدانستم این چنین چیزی در دنیا وجود ندارد. اگر میدانستند چنین سوالی میکنیم میرفتند جایی را درست میکردند. اتفاقا در ایران دوستان میگفتند این خطرناک است یک دفعه ممکن است جایی را نشان دهند، گفتم من می دانم که چنین چیزی نیست.
لذا آقای مونیز وقتی با این چالش روبرو شد جلسه را ختم کرد و گفت ما با هم بنشینیم صحبت کنیم. بعد از چند ساعتی استراحت که جلسات یک به یک شد، مقدمه جلسه حدود یک ساعت به طول انجامید و درباره بحث هستهای صحبت نکردیم. درباره تخصص ایشان و تخصص من و این که چه زمانی MIT بودهایم صحبت شد.
س: در یک دانشگاه بودید؟
صالحی: بله. ایشان هیات علمی بود و جدیداً استخدام شده بود و من جدیداً دانشجوی دکترا شده بودم. استاد راهنمای بنده الان مشاور علمی آقای مونیز است.
س: نام ایشان چه بود؟
صالحی: آقای پروفسور مایکل تریسکو بود. ضمناً استاد راهنمای من از دوستان نزدیک ایشان بود و همکار و مشاور علمی ایشان است همکلاسیهای من هم که با من بودند الان جزو دانشمندان هستهای آمریکا هستند و با آن وزارت انرژی امریکا کار میکنند.
س: از این ظرفیتها استفاده شد؟
صالحی: بله. به خاطر این که استاد راهنمای من مشاور ایشان بود و دوستان من را میشناختند. مشخص نبود آینده افراد در چه شرایطی هست و افراد همدیگر را میشناختند و واقعیت همدیگر را درک کرده بودند. استاد راهنمای ما به بنده علاقهمند بود. در کتابی که منتشر کرده بود بدون این که من بدانم نوشته بود با استفاده از متد صالحی. در کتاب درسی چنین نوشته بود و این برای من یک افتخار بود. یکی از دوستان این را دیده بود و تبریک گفت. که بعد بنده کتاب را سفارش دادم به ایران بیاورند و آن را درس دادم.
س: در جلسات دونفره بحث بالا گرفته بود؟
صالحی: خیر. بحثها به ناراحتی نمیرسید. یک بار به نتیجه رسیده بودیم و بعد ایشان با اروپایی ها صحبت کرد و نظر را تغییر داد و گفت اروپاییها قبول نکردند و من گفتم ما این گونه توافق نکرده بودیم. توافق این بود که هر چه ما به نتیجه میرسیم وظیفه شما است که این را به اروپاییها بقبولانید. دوباره ما مذاکره کردیم چون مجدد مذاکره کردیم و به نتیجه رسیدیم، ایشان رفت و آمد و دوباره نظرش عوض شد. من گفتم این زیبنده شخصیتی همانند شما نیست. آن تنها موردی بود که ناراحتی پیش آمد.
منبع: برنامه تلویزیونی دست خط، شبکه ۵، ۱۳۹۵/۷/۸