خاطره ای جالب از شوخ طبعی علامه جعفری!
[علامه محمد تقی جعفری] بسیار گرم زبان بودند. آدمهای ممتاز، یک چهره دارند، برعکس آدمهای ضعیف که بر حسب مقتضیات چهره عوض میکنند! بیرون و درون علامه به یک شکل بود، همان طنزپردازیها و خوشبیانی که در سخنرانیهای رسمی داشتند در جمع خانواده هم همان بودند زبان و عملشان یکی بود. هرچه به زبان میآوردند، عملی هم میکردند. بقالی که در نزدیکی منزل قدیمی ایشان در میدان خراسان دکان داشت، در خاطرهای که از تلویزیون هم پخش شد، تعریف کرد: روزی مرحوم علامه به بقالی او میرود و خریدهایش زیاد میشود به گونهای که خودش نمیتواند آنها را به منزل ببرد. قرار میشود شاگرد بقال آنها را به خانه ایشان ببرد. خریدها را داخل جعبهای میگذارند، وقتی شاگرد بقال میخواهد، جعبه را روی سر خود بگذارد، علامه میبیند که سر شاگرد مو ندارد و کچل است، عمامه خود را از سر برمیدارد و روی سر او میگذارد تا جعبه به سرش آسیب نزند! خودم یادم هست که روزی ایشان سوار ماشین من بود و در مسیری میرفتیم، بنا به مقتضیات وارد خیابانی یکطرفه شدم. ایشان از من پرسیدند: خلاف میروی؟ گفتم: بله، مجبور شدم! ایشان مرا مورد نکوهش قرار داد و گفت: شما که قاضی هستی و قانونگذار نباید خطا کنی. ایشان خطا کردن از هیچ کسی را نمیپذیرفت و به همان میزان نیز به خودش سخت میگرفت به همین دلیل شخصیتی بسیار منزه داشتند.
راوی: منوچهر صدوقی سها، داماد علامه جعفری
منبع: در گفتگو با روزنامه جام جم، پنجشنبه 1396/8/25