خاطره حاتمی کیا از آغاز دوران آموزش فیلمسازی
سال 59 با رضا مقصودی (فیلمنامهنویس «لیلی با من است») رفته بودیم سینما آزاد که آن موقعها اسمش شده بود مرکز اسلامی فیلمسازی آماتور. کلاسها را قاچاقی میرفتم. برادر شهردار سابق تهران (کرباسچی) به من خبر داد که چنین کلاسهایی هست و گفت برو و بگو من از طرف حاجی میری آمدهام. من هم رفتم دفتری حوالی خیابان حافظ، گفتم من از طرف «حاجی میری» آمدهام. نگو طرف خود حاجی میری بود! توی همین اوضاع کمال تبریزی هم رسید. بالاخره قضیه لو رفت. گفتم تو رو به قرآن اخراجم نکنید، من آمدهام فیلمسازی یاد بگیرم. بالاخره با یک آغاز کاملا مخاطرهآمیزی رفتم سر آن کلاسها. 19 سالم بود. کلاس که تمام میشد پول تو جیبی نداشتیم و دست و بالم هم باز نبود. من یک موتور 110 داشتم که هنوز هم یک گوشهای از خانه نگهاش داشتم. 4-5 ماه کارمان این بود که ظهر یک نان بربری میگرفتیم، نصفش را من میخوردم و نصفش را آقای مقصودی و نفری یک نوشابه. مینشستیم توی راه پله میخوردیم ولی کارم را هم میکردم.
منبع: کانال تلگرامی ابراهیم حاتمی کیا