در جلسه رئیس دانشگاه تهران با اساتید دانشگاه در خصوص ناآرامی های اخیر چه گذشت؟
دکتر صادق زیباکلام نوشت: شنبه ۱۶ دی ۱۳۹۶ از دفتر ریاست دانشگاه تهران تماس گرفتند که فردا ساعت ۵ بعدازظهر آقای دکتر نیلی ریاست محترم دانشگاه از شماری از اساتید ازجمله جنابعالی دعوت کردهاند برای شرکت در یک جلسهای. من هم موافقت کردم. معمولاً هم در اینگونه موارد نه از موضوع جلسه میپرسم و نه اینکه چه کسانی در آن حضور میآیند. رأس ساعت ۵ روز یکشنبه ۱۷ دیماه در اتاق بزرگ شورای دانشگاه حاضر بودم و متوجه شدم بهجز خودم در حدود دهپانزده نفر دیگر هم هستند. ریاست دانشگاه، هیئترئیسه دانشگاه شامل آقایان دکتر بهنژاد معاون دانشجویی، دکتر سرسنگی معاون فرهنگی، دکتر رحیمیان معاون پژوهشی و دکتر خضری رئیس دفتر دانشگاه هم حضور داشتند. آقای دکتر حسین سلیمی رئیس دانشگاه علامه هم دعوت شده بودند. بهجز من، سرکار خانم دکتر الهه کولایی، دکتر سلطانی رئیس دانشکده فنی و دکتر حیدری رئیس پردیس هنرها، مابقی اساتید از دانشکده علوم اجتماعی بودند. دکتر حمیدرضا جلائی پور، دکتر ناصر فکوهی، دکتر غفاری معاون فرهنگی وزیر علوم، دکتر ضیاء هاشمی رئیس ایرنا، دکتر اعتمادی فر و دکتر فرهودی رئیس و معاون دانشکده علوم اجتماعی هم حضور داشتند. در حقیقت بهجز من، دکتر جلائی پور و دکتر فکوهی مابقی همه از مسئولین به شمار میرفتند. بعد از قرائت قرآن توسط دکتر خضری، ریاست دانشگاه خیرمقدم گفته و توضیح دادند که ناآرامیهای اخیر سبب شدند که بنده به همراه هیئترئیسه دانشگاه تصمیم بگیریم که نشستهایی با برخی از اساتید برگزار نماییم بهمنظور تبادلنظر پیرامون این ناآرامیها، بررسی اسباب و علل به وجود آمدنشان و راههای پیشگیری از تکرار آنها در آینده. هدفمان این است که خروجی این نشستها را در اختیار مقامات ذیربط قرار دهیم تا آنها بتوانند استفاده نمایند.
نخستین فردی که بحث را شروع کرد دکتر جلائی پور بود. بعد از وی خانم دکتر کولائی، دکتر اعتمادی بعلاوه یکی از دستیارانش و مابقی حاضرین اظهارنظر نمودند. فیالواقع بهجز اعضای هیئترئیسه دانشگاه مابقی اساتید بعضاً حتی دو الی سه بار صحبت کردند. رئیس دانشگاه یکی دو بار به من نگاه کردند اما من که بهشدت گرسنه بودم و نه صبحانه و نه نهار هم نخورده بودم و با استفاده از کاهش اندکی از آلودگی هوا بعد از مدتها پیاده آمده بودم به دانشگاه، سرگرم خوردن نان و پنیر و سبزی و گردو بودم که برای پذیرایی آورده بودند.
صحبتهای دوستان بسیار جالب بود و قریب به سه ساعت طول کشید. مطالب متعددی مطرح شدند. ازجمله اینکه: چرا اساساً این اعتراضات به وجود آمدند؛ نقش و تأثیر رسانههای فارسیزبان «من وتو» و «بیبیسی» در شکلگیری این اعتراضات؛ نقش فضای مجازی بالأخص تلگرام در فضاسازی این اعتراضات؛ چرا برخلاف سال ۸۸ که تهران و شهرهای بزرگ پیشگام در اعتراضات بودند این بار تهران و شهرهای بزرگ بیشتر نظارهگر بودند و بسیاری از شهرهای کوچک مرکز ناآرامیها شدند؛ چرا به نفع سلطنت شعار داده شد؛ چرا دانشگاهها درمجموع در این جریانات ورود جدی پیدا نکردند؛ آیا میتوان ناآرامیها را تمامشده تلقی کرد؛ جامعهشناسی طبقاتی معترضین؛ سن، تحصیلات و هنجارهای فرهنگی معترضین، مقایسه اعتراضات خیابانی در ایران با کشورهای دیگر و مطالبی از ایندست. یکی از جدیترین بحثهایی که صورت گرفت این پرسش بود که آیا امکان «سوریهشدن» در ایران وجود دارد یا نه؟ البته دیدگاههای اساتید بعضاً با یکدیگر متفاوت میشدند. از جمله در خصوص امکان «سوریهشدن»، اینکه این ناآرامیها را چقدر میبایستی اساساً جدی گرفت و ایضاً در خصوص راهکارهای بلند و کوتاهمدت در مواجهه با آنها.
ساعت از ۸ شب گذشته بود که رئیس دانشگاه باز رو به من کردند و این بار گفتند «آقای دکتر زیباکلام ما همچنان منتظر تحلیل شما هم هستیم». من اینگونه شروع کردم که در شهریور سال ۸۸، جناب آقای دکتر فرهاد رهبر ریاست وقت دانشگاه تهران، مشابه همین اقدام را انجام داده و شماری از اساتید که بنده هم جزء آنها بودم را دعوت کردند و در حدود ۶ جلسه که در دفترشان تشکیل شد به بررسی اوضاع و ارائه راهکار پرداختیم. من همان ابتدا پیشنهاد کردم که مطالب ضبط شوند و پس از پیاده شدن خودم هم عهدهدار تصحیح و تنظیم مطالب شدم که بعداً در اختیار مسئولین قرار بگیرد. بعلاوه به آقای دکتر رهبر پیشنهاد کردم که از سپاه، اطلاعات، نهاد رهبری، مجلس و قوه قضاییه هم به این جلسات دعوت شوند. دکتر رهبر و مابقی اساتید هم موافقت کردند و از همه آن نهادها هم دعوت به شرکت در آن جلسات شد. یادم میآید یکبار دکتر حداد عادل، دکتر احمد توکلی، دکتر علی لاریجانی و جناب محسن رضایی هم تشریف آوردند. بعلاوه از اطلاعات، سپاه و قوه قضائیه هم نمایندگانی آمدند. من هم با اشتیاق ساعتهای زیادی را صرف تنظیم و تصحیح مطالب میکردم. تا شد اول مهر و آغاز سال تحصیلی. مسئولین خیلی نگران ناآرامیها در دانشگاهها بودند اما به خیر گذشت و اتفاق جدی نیفتاد. من همچنان سرگرم تنظیم مطالب جلسات بودم ضمن آنکه جلسات دیگر ادامه نیافتند.
با صدایی کمدیتراژیک گفتم که آقای رئیس دانشگاه، کدام مسئول از ما دانشگاهیها در خصوص اتفاقات اخیر نظر خواسته؟ به حول و قوه الهی مسئولین ما عقلکل هستند و همهچیز را میدانند. هم میدانند چرا ناآرامیهای سال۸۸ اتفاق افتادند و هم اشراف دارند که چرا حوادث اخیر روی دادند. هم راههای مواجه با این حوادث را میدانند و هم راههای پیشگیری آنها را. هم درد را میشناسند و هم درمان را. من از سال۵۵ در دانشگاه تهران بودهام، چه قبل و چه بعد از انقلاب حتی یکبار هم ندیدم مسئولین کشور از دانشگاهها طلب «چه باید کرد؟» کرده باشند. خودشان به حمدالله به همهچیز اشراف دارند. از گذشته و حال کشور خودمان گرفته تا کشورهای منطقه و اساساً کل جهان و بشریت نکتهای نیست که ندانند. خودشان میبرند، خودشان میدوزند و خودشان هم بر تن ملک و ملت میکنند. از اساتید پرسیدم در طول عمر دانشگاهیتان چند بار مسئولین از شما بهعنوان اساتید علوم انسانی دانشگاه رهنمود و نظر خواستهاند؟ چند بار مسئولین نظام نظر شما را در خصوص این ناهنجاری یا آن بحران، فلان معضل سیاسی یا اجتماعی، اقتصادی یا بینالمللی خواستهاند بدانند و یا از شما مشورت گرفتهاند؟ چند بار شنیدهاید مسئولین ما بگویند که نسبت به فلان موضوع علم و اطلاع چندانی ندارند و از دانشگاهیان و محققین بخواهند که راجع به آن موضوع تحقیق نمایند؟
دلم نیامد بگویم که چرا متوجه نیستید که آنها اساساً نه علم شما را قبول دارند، نه افکار و عقایدتان را، نه به تحلیلهایتان ذرهای باور دارند و نه بهطریقاولی ارزش و اهمیتی برای «چه باید کردتان» قائلاند. شأن نزول دانشگاه در ایران نه برای پیشبرد علم و دانش است، نه در جهت حل مشکلات جامعه و نه برای آگاهی و کشف حقیقت. دانشگاه در ایران صرفاً کارخانه تولید مدرک است. دلم نیامد بگویم که اگر مسئولین علم و دانش شما را قبول میداشتند (که ندارند) آیا درصدد تغییر آنها و اسلامیکردنشان برمیآمدند؟
حرفهایم که تمام شد، خودم خجالت کشیدم. چون نهتنها همه پنیر و سبزی و مغز گردوهای دکتر ضیاء هاشمی را خورده بودم بلکه دیس دکتر رحیمیان را هم خالی کرده بودم. از همه آبروریزیتر این شد که دکتر رحیمیان دیس گردوی خودش را بعد از مدتی که دید من همهاش دستم را دراز میکنم و گردوهایش را برمیدارم، گذاشت جلوی من. قبل از شروع جلسه به من گفت «من با اشتیاق مطالب شما را میخوانم و دانشگاه تهران به وجود شما افتخار میکند». فکر نمیکنم بعدازاینکه همه گردوها، پنیرها و سبزیهایش را خوردم، بازهم همچنان به من افتخار میکرد.
منبع: صفحه اینستاگرام صادق زیباکلام