“ذبیحه اهل کتاب” از منظر امام موسی صدر
در سال ۱۹۶۴میلادی بود و من در آخن سکونت داشتم. یک بازرگان لبنانی ایشان را دعوت کرده بود. آن زمان هنوز مرحوم آقای محققی در هامبورگ بود. به هر حال من در فرانکفورت به ایشان ملحق شدم. در سرسرای همان هتلی که مستقر بودند، پرسیدند که آیا ناهار خوردهام یا نه؟ ساعت ۳ بعد از ظهر بود. گفتم نه؛ گفتند که آشپزخانه اینجا از ساعت ۲ به بعد بسته است. برویم بیرون و یک جایی را پیدا کنیم. بیرون آمدیم و قدری قدم زدیم تا رستورانی را پیدا کردیم. داخل شدیم. من یک لحظه آمدم خودم را جمع کنم، چون قاعدتا همه جا نجس بود و…! گفتم: «داییجان! ما اینجا مجبور هستیم هر غذایی که بیرون طبخ میکنند، منهای گوشتش و همینطور گوشت خوک، ما بقی را استفاده کنیم. مسأله اینها چگونه است؟ آیا نجس است؟ پاک است؟ چگونه است»؟ داییجان در جواب گفتند: «ادا در میآوری؟» گفتم: «نه، میخواهم بدانم؛ چون آقا جون به من قیدی یاد ندادند و نگفتند که در فلان مورد قیدی داشته باش». آنجا بود که داییجان گفتند: «اینها مسیحی، اهل کتاب و بنابراین پاک هستند. اگر چیزی دال بر نجاست ندیدی، پاک هستند و اشکالی ندارد.
راوی: سید صادق طباطبایی
منبع: پایگاه موسسه فرهنگی تحقیقاتی امام موسی صدر