خاطره ای از روایت امام موسی از تعصب شریعتی به تشیع!

در خاطرم‌ هست‌ که‌ در برهه‌ای‌ حادثه‌ای‌ خیلی‌ سنگین‌ در کشور ما و مربوط‌ به‌ کشور ما اتفاق‌ افتاد. آن‌ حادثه‌ به‌ دکتر علی‌ شریعتی (ره‌) مربوط‌ بود.
به‌ هر حال‌ فضایی‌ به‌ وجود آمد که‌ ایشان‌ از زندان‌ آزاد بشود. وضعیت‌ بسیار سختی‌ داشت. به‌ شدت‌ زیر نظر بود و با رایزنی‌هایی‌ که‌ با تشکل‌های‌ دانشجویی‌ در خارج‌ از کشور صورت‌ گرفته‌ بود، بنا شد که‌ به‌ هر قیمتی‌ دکتر شریعتی‌ را از کشور خارج‌ کنند تا در اروپا و بعد در یک‌ نقطه امن‌ دیگر به‌ عنوان‌ محور و مسئول‌ یک‌ کانون‌ گرم‌ و روشنگر و ارشادی‌ فعالیت‌ کند. به‌ هر حال‌ دوستان‌ موفق‌ شدند با آن‌ شیوه‌ هایی‌ که‌ آن‌ ایام‌ برای‌ خارج‌ کردن‌ مبارزان‌ و شخصیت‌ها شناخته‌ شده‌ وجود داشت، ایشان‌ را با گذرنامه‌ و مشخصات‌ خاص‌ از کشور خارج‌ کنند. ایشان‌ ابتدا به‌ انگلستان‌ وارد شدند و بنا بود که‌ سفری‌ به‌ آلمان‌ بروند و در آن‌ جا در جمع‌ اتحادیه انجمن‌های‌ اسلامی‌ دانشجویان‌ بازنگری‌ اساسی‌ درباره آثار گذشته‌شان‌ داشته‌ باشند. چند اثر را بازنگری‌ کرده‌ بودند. یکی‌ از آثارشان‌ اقبال‌ بود و نیاز داشتند که‌ مجموعه آثارشان‌ را بازنگری‌ کنند و با بهره‌گیری‌ از اندیشه‌ و نظریات‌ متقن‌ شخصیت‌های‌ برجسته‌ آن‌ها را پالایش‌ کنند. دکتر شریعتی‌ تعبیری‌ به‌ این‌ مضمون‌ داشتند که‌ خطر اصلیی‌ که‌ امروز احساس‌ می‌کنم‌ مجامع‌ اسلامی‌ را تهدید می‌کند، خطر مارکسیست‌ است‌ و من‌ بنا دارم‌ که‌ سفره‌ و بساط‌ آن‌ را برچینم. کانونی‌ که‌ ایشان‌ را از کشور خارج‌ کرده‌ بود، در تدارک‌ سازمان‌دهی‌ یک‌ جریان‌ سالم‌ و نوپا بود. با امام‌ موسی‌ صدر در بیروت‌ ارتباط‌ داشتند. خود امام‌ موسی‌ صدر به‌ دلیل‌ احاطه‌ای‌ که‌ به‌ تعالیم‌ اسلامی‌ داشتند اعلام‌ کرده‌ بودند که‌ آمادگی‌ نقد آثار ایشان‌ را دارند. البته‌ خود مرحوم‌ شریعتی‌ بزرگان‌ دیگری‌ را هم‌ در نظر داشتند تا آثار خود را با نظریات‌ آن‌ بزرگواران‌ پالایش‌ کنند و به‌ هر حال‌ آنچه‌ را همه‌ اتفاق‌ نظر دارند، به‌ نام‌ خودش‌ عرضه‌ کند. معروف‌ است‌ که‌ شخصیت‌هایی‌ را وصیت‌ کرده‌ و نام‌ برده‌ بود. از جمله این‌ بزرگان‌ استاد حکیمی‌ و مرحوم‌ استاد محمد تقی‌ جعفری‌ بودند. کانونی‌ که‌ در بیروت‌ بود به‌ ترجمه آثار مرحوم‌ شریعتی‌ اقدام‌ کرد. خاطرم‌ هست‌ یک‌ روز در جلسه‌ای‌ خدمت‌ امام‌ موسی‌ صدر بودم. ایشان‌ از مشکلات‌ کار خودشان‌ می‌گفتند که‌ بعضی‌ آثار آقای‌ شریعتی‌ را که‌ می‌خواهم‌ در این‌جا ترجمه‌ کنم، به‌ قدری‌ در ائمه اطهار و مبانی‌ تشیع‌ تعصب‌ دارد که‌ من‌ ترجمه آن‌ها را به‌ این‌ نحوه‌ مصلحت‌ نمی‌دانم. چون‌ آن‌ جا ما نوعی‌ همزیستی‌ و سازش‌ با مجامع‌ اهل‌ سنت‌ داریم‌ و نمی‌خواهم‌ که‌ عواطف‌ آنان‌ را برانگیزم. من‌ می‌بینم‌ که‌ ترجمه آثار ایشان‌ عواطف‌ اهل‌ سنت‌ را تحریک‌ می‌کند و من‌ ناچار به‌ پالایش‌ این‌ آثار هستم. به‌ هر حال‌ مقدر بود که‌ عمر مرحوم‌ دکتر شریعتی‌ کوتاه‌ باشد و چنان‌ که‌ مرحوم‌ امام‌ بر کوتاهی‌ عمر ایشان‌ تأسف‌ خوردند، دوستان‌ دیگر هم‌ تأسف‌ خوردند. شخصیتی‌ چون‌ مرحوم‌ شریعتی‌ که‌ از دست‌ رفت، تجلیل‌ و بزرگداشت‌ او مسئله‌ و دغدغه کانون‌های‌ گرم‌ دانشجویی‌ و اسلامی‌ آن‌ روز خارج‌ از کشور شده‌ بود، که‌ ایشان‌ را در کجا و با چه‌ کیفیتی‌ تجلیل‌ کنند.

راوی: سید محمود دعایی

منبع: اندیشه ربوده شده، مهدی فرخیان، موسسه فرهنگی تحقیقاتی امام موسی صدر، ص ۱۹۱

تاریخ درج مطلب: پنجشنبه، ۱۵ تیر، ۱۳۹۶ ۳:۵۶ ق.ظ

دسته بندی: خاطرات مشاهیر

دیدگاهتان را بنویسید

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخش‌های موردنیاز علامت‌گذاری شده‌اند *