روایت بهناز ضرابی از دیدار با رهبر انقلاب
در دیداری که برای کتاب گلستان یازدهم خدمت رهبر انقلاب رسیدم، تقریبا من نفرهای آخر بودم که صحبت کردم. قبل از من، آقای خوشلفظ و آقای حسام صحبت کرده بودند و از کتاب «وقتی مهتاب گم شد» گفته بودند. آقای خوشلفظ در خاطراتشان، خیلی به شهید چیتسازیان اشاره کرده بودند. البته اوایل آشناییشان، گویا رابطهی خوبی با هم نداشتند و بعدها با هم صمیمی شده بودند. آقا هم در آن دیدار، به همین موضوع اشاره کردند، که یک علی آقای چیتسازیانی هم بود در خاطراتتان، که شما آن اوایل، رابطهی خوبی با ایشان نداشتید. دوستان همانجا اشاره کردند که اتفاقا یک کتاب هم برای شهید چیتسازیان نوشته شده که اسمش گلستان یازدهم است.
نوبت من که شد، در اینباره خیلی توضیح دادم و گفتم که خاطرات همسر شهید چیتسازیان است. به آقا عرض کردم که قبلا به نقل از شما شنیده بودم که فرموده بودید خوب است است در کتبی که مربوط به خاطرات شهدا است، دربارهی چگونگی تشییع پیکر شهدا در دههی ۶۰ و اینکه مردم چه مراسمی برگزار میکردند هم مطالبی نوشته شود، به همین دلیل، در این کتاب، خیلی تلاش کردم که به آن صحنهها هم بپردازم. چون موضوعی که برای خانم پناهی هم در اینباره به وجود آمد، تقریبا نادر بود. خانم پناهی، سه چهار روز قبل از عقدشان، یک شهادت میبیند که در حقیقت شهادت معاون علی آقا است، شهید مصیب مجیدی. چند ماه بعد از ازدواجشان، شهادت امیر آقا، برادر شوهرشان را میبینند. شهادت سوم هم که شهادت خود علی آقا است. من سعی کرده بودم که این جزئیات و صحنهپردازیها را هم در کتاب رعایت کنم. توضیحات دیگری هم خدمت آقا دادم و بعد هم کتابها را به ایشان تقدیم کردم. ایشان فرمودند حتما کتابها را میخوانم. بعد به ایشان عرض کردم که اگر ممکن است، یادگاری برای من در این کتاب بنویسند. چون دو کتاب همراهم بود. آقا هم جملهی خیلی زیبایی نوشتند برای علی آقا و خانم پناهی، که من هم آن دستخط را به خانم پناهی تقدیم کرد.
راوی: بهناز ضرابی زاده
منبع: در گفتگو با پایگاه حوزه هنری