شرحی از یک دیدار شیرین و خاطره‌انگیز

خبر کوتاه بود؛ «علی خوش لفظ» از جانبازان سرافرازِ هشت سال دفاع مقدس پس از تحمل عوارض جانبازی روز چهارشنبه 29 آذر به درجه رفیع شهادت نائل آمد.
وی در عملیات رمضان، مسلم بن عقیل، والفجر ۵، کربلای ۴ و کربلای ۵ حضور داشته و نهایتاً در عملیات کربلای ۵ تیر به نخاع وی خورده و به شدت مجروح می‌شود که این جانبازی مدت‌های مدیدی همراهش بوده و مکرراً بابت آن در بیمارستان بستری می‌شد.
«وقتی مهتاب گم شد» عنوان کتاب خاطرات این شهید است که هدف عنایت رهبر معظم انقلاب اسلامی قرار گرفته و سردار قاسم سلیمانی نیز درباره این کتاب دل­نوشته‌ای دارد که در آن از شوق وافرش برای شهادت سخن می­‌گوید.
«وقتی مهتاب گم شد» روایتی عاطفی از خاطرات جانباز علی خوش‌لفظ، هم‌رزم حاج احمد متوسلیان به قلم حمید حسام است.

دیدار و گفت وگوی شیرین و خاطره‌­انگیز با رهبری

علی خوش‌­لفظ در 1395/10/16 دیدار و گفت وگویی شیرین و خاطره‌­انگیز و سرتاسر درس و نکته با رهبر فرزانه انقلاب اسلامی داشتند که مرور جملات رد و بدل شده در این دیدار بیش از پیش از دلباختگیِ این جانباز سرافراز به ساحت ولایت­ فقیه پرده برمی­دارد. علاوه‌بر این در این گفت وگو رهبر انقلاب مطالب مهمی درباره جبهه گسترده و عظیمِ مبارزه با تهاجم فرهنگی و جنگ نرم دشمنان و اهمیت و لزوم نقش‌­آفرینی در این جبهه و از همه مهم‌­تر حضور و مجاهدتِ همه‌­جانبه رهبری در این جبهه فرمودند.
خوش­‌لفظ در این دیدار عشق و ارادت و دل‌نگرانی‌اش این مورد را چنین به تصویر کشیده بود: «یک نکته بگویم؛ ببخشید من بسیجی آقای متوسّلیان بودم در دزلی و درگیری‌های اوّل جنگ، فقط می‌دانم اگر الان جاویدالاثر آقای متوسّلیان اینجا بودند، یک نکته می‌گفتند: اینکه آقا! شما خیلی دارید درد می‌کشید، زجر می‌کشید؛ به هر حال این بحث اختلاس‌ها و حقوق‌های نجومی را می‌گویید، اینها گوش نمی‌دهند. یک چیزی بگویید که ما آرام بشویم؛ ما همچنان فدائی شما هستیم؛ دوست داریم -مثل همین که آقای متوسّلیان (اگر بود می‌گفت)- شما بیشتر از این درد نکشید و این همه آزار نبینید؛ واقعاً گوش (نمی‌کنند)، نمی‌دانم؛ یعنی ما حاضریم فدائی بشویم و به‌هرحال بیفتیم جلو. یک نکته که آراممان کند (بگویید).»
رهبر انقلاب در پاسخ فرمودند: «آرام باشید. این چیزهایی که شما می‌بینید، اینها حوادث طبیعی یک راه دشوار به سمت قلّه است؛ هیچ انتظار نباید داشت که اگر ما می‌خواهیم برویم به قلّه‌ توچال یا قلّه‌ دماوند، در راه چاله نباشد، سنگ نباشد، باد نباشد، دود نباشد، گاز نباشد؛ مگر می‌شود؟ امّا داریم می‌رویم، داریم می‌رویم، عمده این است. اصلا نگران نباشید؛ این حوادث وجود دارد؛ اگر این حوادث نبود باید تعجّب می‌کردید.»
و نیز فرمودند: «یک لشکر فرهنگی، یک جبهه‌ فرهنگی، حمله کرده به انقلاب و به نظام جمهوری اسلامی؛ یک عدّه هم جانانه دارند از آن دفاع می‌کنند؛ همین کتابها، همین نوشته‌ها. علّت اینکه می‌بینید من این‌قدر به شاعر انقلاب و به نویسنده‌ انقلاب ارادت دارم و قلباً علاقه دارم، علّتش این است؛ چون می‌بینم اینها دارند چه‌کار می‌کنند، چون می‌بینم در مقابلشان چه کسی ایستاده و چه کسانی ایستاده‌اند و چه‌کار دارند می‌کنند، این را من دارم می‌بینم؛ و می‌بینم که یک عدّه‌ای سینه‌چاک ایستاده‌اند. شما راه هم که می‌روید، دارید مبارزه می‌کنید؛ شما، امثال شما آقای خوش لفظ! خوش لفظ، خوش معنا،… یعنی شماها همین‌طور که دارید راه می‌روید، نفس می‌کشید، حرف می‌زنید، اظهار وجود می‌کنید، این خودش مبارزه است، این خودش دفاع است، یک دفاع فرهنگی است. این آقایان که شعر می‌گویند، کتاب می‌نویسند، کتاب منتشر می‌کنند، کارهای گوناگون فرهنگی می‌کنند -[مثل] تحقیقات فرهنگی- اینها همه سینه‌سپرکردن است. تقریباً چهل سال از انقلاب گذشته، توقّع بوده که دیگر اینها نباشند، امّا شما می‌بینید دارد رویِش پشت سرِ رویِش جلو می‌آید. اینها شوخی است؟»
رهبر انقلاب همچنین در سخنانی آرامش‌بخش و آرامش‌­آفرین خاطرنشان فرمودند:
«اینکه شما می‌گویید «آرامش، آرامش»، من آرامش دارم. من هیچ ناراحت [نیستم]. بعضی‌ها می‌آیند می‌گویند «ما دلمان به حالتان خون است»؛ می‌گویم بیخود! من راحتم، من دارم حرکت می‌کنم، من دارم حرکت را می‌بینم، برای من روشن است که دارد چه اتّفاقی در کشور می‌افتد؛ بله البتّه، دشمنی هست، مخالفت هست، اگر نبود باید تعجب می‌کردیم، گروه‌هایی هستند «سازمان‌یافته»، برای ضربه‌زدن از روزنه‌ فرهنگ، از روزنه‌ هنر؛ با هم ارتباط دارند، پول خرج می‌کنند، پول می‌گیرند، خیانت می‌کنند، خباثت می‌کنند، پست‌فطرتی نشان می‌دهند -از این کارها همه[شان] دارند می‌کنند- برای اینکه یک جوری، نگذارند این انقلاب حرکت بکند؛ انقلاب هم دارد حرکت می‌کند، سینه‌اش را سپر کرده؛ آمریکایی‌ها اقرار می‌کنند به شکست، صهیونیست‌ها اقرار می‌کنند به شکست، آنهایی هم که احمق‌تر از این هستند که اقرار کنند -مثل سعودی‌ها و مانند اینها، چون مغرورند، احمقند- اقرار نمی‌کنند، امّا در دلشان اقرار می‌کنند، این است قضیّه. نخیر، هیچ نگران نباشید!»
و آقای خوش‌‌‌لفظ شکر نعمت حق­‌تعالی بابت آرامش رهبری را چنین ابراز نمودند: «الحمدللّه؛ خدا سایه‌ شما را ان‌شاءاللّه برای ما حفظ کند.»
و این شکرگزاری زبان حرف دل همه­ دوست‌داران و شیفتگان و دلباختگان اسلام و انقلاب و نظام و ولایت ­فقیه است.آری! خدا سایه‌ مقام عظمای ولایت حضرت امام خامنه‌­ای را برای ما حفظ کند.آری! رهبری در برابر جبهه فرهنگیِ مستکبران عالم و دشمنان قسم­‌خورده­ اسلام و انقلاب اسلامی هوشیار و بیدار و بیدارگر هستند و هزاران هزار سرباز مثل علی خوش­‌لفظ­‌ها گوش به فرمان و مشغول مبارزه در سنگر دفاع از دین، مقدسات، اعتقادات و فرهنگ اسلامی هستند.

«وقتی مهتاب گم شد»، کتابی مورد توجه رهبری

پایگاه اطلاع‌رسانی رهبر انقلاب درباره این کتاب و توجه معظم له به آن، این گونه نوشته است:
«آقا گفتند ما یک قفسه‌ کتاب داریم در کنار اتاق خودمان که در آن چند صد جلد کتاب وجود دارد، من بعضی وقت‌ها آن‌قدر مشغله‌ام زیاد است که رویم را از کتاب‌ها برمی‌گردانم تا آنها را نبینم و به کار‌های اجرایی برسم. چند هفته قبل به صورت اتفاقی کتاب شما را دیدم و آن را خواندم.»
این جملات شرح نخستین آشنایی رهبر انقلاب با کتاب «وقتی مهتاب گم شد» است که به نقل از علی خوش‌لفظ راوی کتاب بیان شده است؛ او برای نخستین‌بار در روز پنجشنبه 95/10/16 همراه با جمعی از نویسندگان دفاع مقدس میهمان رهبر انقلاب شدند. دو روز پس از این دیدار بود که رهبر انقلاب دو یادداشت را به عنوان تقریظ بر کتاب وقتی مهتاب گم شد مرقوم فرمودند. پس از نگارش تقریظ هم رهبر انقلاب در دیداری جداگانه میزبان علی خوش‌لفظ و خانواده‌ محترمشان بودند. همچنین در بهمن‌ ۹۵ بود که حضرت آقا در تقریظ بر کتاب «آب هرگز نمی‌میرد» از علی خوش‌لفظ و حمید حسام نام بردند تا ‌اشاره‌ای مجدد به کتاب وقتی مهتاب گم شد داشته باشند. با این همه اما گویی تأثیر کتاب و شخصیت راوی آن اندازه زیاد بود که در دیدار رهبر انقلاب با شاعران مذهبی‌سُرا و همچنین دیدار با دست‌اندرکاران راهیان نور، نامی از علی خوش­‌لفظ و کتابش، به میان آمد و حتی لحظاتی رهبر انقلاب را تحت تأثیر قرار داد. مجموعه‌ این توجهات از سوی رهبر انقلاب بود که کتاب «وقتی مهتاب گم شد» را از سایر آثار دفاع مقدس و حتی آثاری که ایشان بر آنها تقریظ نوشته‌اند، متمایز کرد.
این کتاب را باید خواند، زیرا:
راوی یک نیروی اطلاعات و عملیات است. جدا از آنکه راوی صادقانه از ‌‌‌‌‌‌زندگی خود، شیطنت‌های کودکانه‌‌ قبل از انقلاب، غرور جوانی‌ و حوادث طاقت‌فرسای جنگ تحمیلی سخن می‌گوید، توصیف شب‌های شناسایی، التهاب عبور از میدان مین، جست‌وجوهای مخفیانه برای یافتن راه‌هایی که بشود رزمندگان را تا پشت‌سر بعثی‌ها برد، گرفتار شدن در تله‌ها و کمین‌ها و شهادت دوستان در برابر چشم، از بخش‌های برجسته‌ این کتاب است.
«وقتی مهتاب گم شد»، زندگی یک انسان معمولی را روایت می‌کند. فردی که با وقوع انقلاب، دچار یک تحول درونی می‌گردد و به‌یکباره راهی جبهه‌ می‌شود. با ورود به جبهه است که علی خوش‌لفظ نوجوان به دلیل شجاعت و جسارتش مشهور می‌شود و نامش بر سر زبان‌ها می‌پیچد تا در شانزده سالگی‌ نیروی اطلاعات عملیات حاج احمد متوسلیان ‌می‌شود.
روایت زندگی او، روایت چگونگی تأثیر انقلاب بر قلب‌ها و چگونگی شکوفایی استعداد‌ها در دفاع مقدس است.
«وقتی مهتاب گم شد» را می‌توان شرح عملی یک حرکت عارفانه دانست؛ در حقیقت بیش از آنکه این کتاب به ویژگی‌های جنگ بپردازد، شرح سفر عارفانه‌ «من الخلق الی الحقِ» علی خوش‌لفظ است. هنگامی که او از رفیق و مرادش شهید چیت‌سازیان درس می‌گیرد که برای عبور از سیم‌خاردارهای دشمن باید از سیم‌خاردارهای نفس خود عبور کند و راه صبر و گمنامی را در پیش ‌گیرد. همین صبر بر مصائب و آلام است که باعث شد رهبر انقلاب او را شهید زنده خطاب کنند.
«وقتی مهتاب گم شد»، شرح بشارت یک شهید زنده است به جامعه، تا مبادا از یاد خدا و نصرت الهی غافل شود؛ کتابی که اگر یک نفر آن را بخواند، متحول می‌شود و اگر هزاران نفر آن را بخوانند، هزاران نفر متحول خواهند شد.
در مراسم ششمین پاسداشت ادبیّات جهاد و مقاومت که در حسینیه‌ امام خمینی شهر همدان برگزار شد، از تقریظ رهبر انقلاب بر کتاب «وقتی مهتاب گم شد» رونمایی شد.
متن تقریظ بدین شرح است:
بسم‌الله‌الرّحمن‌الرّحیم
بچّه‌های همدان؛ بچّه‌های صفا و عشق و اخلاص؛ مردان بزرگ و بی‌ادّعا؛ یاران حسین(علیه‌السّلام)؛ یاوران دین خدا.. و آنگاه مادران؛ مردآفرینان شجاع و صبور.. و آنگاه فضای معنویّت و معرفت؛ دلهای روشن، همّتها و عزم‌های راسخ؛ بصیرتها و دیدهای ماورائی.. اینها و بسی جویبارهای شیرین و خوشگوار دیگر از سرچشمه این روایت صادقانه و نگارش استادانه، کام دل مشتاق را غرق لذّت می‌کند و آتش شوق را در آن سرکش‌تر می‌سازد.
راوی، خود یک شهید زنده است. تنِ بشدّت آزرده‌ او نتوانسته از سرزندگی و بیداری دل او بکاهد، و الحمدلله ربّ العالمین. نویسنده نیز خود از خیل همین دلدادگان و تجربه‌دیدگان است. بر او و بر همه‌ آنان گوارا باد فیض رضای الهی؛ ان‌شاء‌الله. 95/10/18
درباره نگارش این کتاب، آنچه نوشتم کم است؛ لطف این نگارش بیش از اینها است. مقدّمه‌ کتاب یک غزل به تمام معنی است. 95/10/18
تجلیِ همه شهدا و حقایق دفاع ­مقدس
سردار قاسم سلیمانی فرمانده نیروی قدس سپاه پاسداران انقلاب اسلامی، پس از مطالعه‌ کتاب «وقتی مهتاب گم شد» یادداشتی را خطاب به علی خوش‌لفظ نوشته بود که به این شرح است:
بسمه‌تعالی
عزیز برادرم علی عزیز
همه شهداء و حقایق آن دوران را در چهره تو دیدم
یک‌بار همه خاطراتم را به رخم کشیدی. چه زیبا از کسانی حرف زده‌ای که صدها نفر از آنها را همین‌گونه از دست دادم و هنوز هر ماه یکی از آنها را تشییع می‌کنم و رویم نمی‌شود در تشییع آنها شرکت کنم. ده روز قبل بهترین آنها را -مراد و حیدر را- از دست دادم، اما خودم نمی‌روم و نمی‌میرم، در حالی که در آرزوی وصل یکی از آن صدها شیر دیروز له‌له می‌زنم و به درد «چه کنم» دچار شده‌ام. امروز این درد همه وجودم را فراگرفته و تو نمکدانی از نمک را به زخم‌هایم پاشاندی. تنهای تنهایم.
عکست را بروی جلد بوسیدم‌ای شهید آماده رفتن و دوست ندیده‌ام که بهترین دوستت را در کنارم از دست دادی. امیدوارم سربلند و زنده باشی تا مردم ایران در زمین همانند دب اکبر در آسمان نشانی خدا را از تو بگیرند و به تماشایت بنشینند.
برادر جامانده‌ات
قاسم سلیمانی
96/1/30
بعدالتحریر: این نوشته در مقابل آن دستخط مخلص عارف حکیم، ولی و رهبرم و عشقم ارزشی ندارد.
قاسم سلیمانی
96/2/18

تهیه و تنظیم: کامران پورعباس

منبع: روزنامه کیهان، شماره 21800، یکشنبه 1396/10/3

تاریخ درج مطلب: یکشنبه، ۳ دی، ۱۳۹۶ ۸:۲۵ ق.ظ

دسته بندی: خاطرات فرهنگی

دیدگاهتان را بنویسید

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخش‌های موردنیاز علامت‌گذاری شده‌اند *